English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 45 (7 milliseconds)
English Persian
I'd like to think that ... من فرض میکنم که ...
Search result with all words
i am thankful to god خدا را شکر میکنم خدا را شکرانه میگویم
i have got him on my brain همیشه به اوفکر میکنم
i imagine he is my friend من تصور میکنم او دوست من است
i imagine him to be my friend من تصور میکنم که او دوست من است
i rely or your secrecy من به رازداری شما اطمینان میکنم
i suppose so گمان میکنم
i suspect him to be a liar گمان میکنم دروغگو باشد
i will note it down یاد داشت میکنم
i wonder at him از دست او تعجب میکنم
i wonder he did not catch cold تعجب میکنم
my sentiment toward him انچه من راجع باواحساس میکنم
now nonsense now خواهش میکنم چرند گفتن رابس کن
please take a seat خواهش میکنم بفرمایید
request modify درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
would you mind ringing اگر زحمت نیست خواهش میکنم زنگ را بزنید
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . وقتش که شد خبر میکنم
I am leaving early in the morning. من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
Please take my suitcase. خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
Please take this luggage. خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
Please take that bag. خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
I think there is a mistake in the bill. من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
Ah, what the heck! اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
I'm doing it on my own account, not for anyone else. این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
I've got the munchies. یکدفعه احساس گرسنگی میکنم.
I'll take a leap of faith. من آن را باور میکنم [می پذیرم] [چیزی نامشهود یا غیر قابل اثبات]
Am I right in thinking ... آیا درست فکر میکنم که ...
Am I right in assuming that ...? آیا درست فرض میکنم که ...
I'm putting you through now. شما را الان وصل میکنم. [در مکالمه تلفنی]
Now I'm starting to believe it. دارم یواش یواش قبولش میکنم.
My name is "Oliver Pit" and live in Berlin. اسم من الیور پیت هست و در برلین زندگی میکنم.
Have a seat, please! خواهش میکنم بفرمایید !
Have a seat, please! خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
I think we are out of the woods. <idiom> فکر میکنم، بدترین بخشش رو پشت سر گذاشتیم.
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
I'm working on it. دارم روش کار میکنم.
Please send me information on ... خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
I'm proud of you. من بهت افتخار میکنم.
Looking forward to it پیشبینی اش میکنم [میشود]
anticipating it پیشبینی اش میکنم [میشود]
I assume that you did read this article. من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
I premise that you did read this article. من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
really احساس میکنم
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com