English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 115 (8 milliseconds)
English Persian
I think there is a mistake in the bill. من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
Other Matches
spuriously <adv.> اشتباهی
falsely <adv.> اشتباهی
mistaken اشتباهی
inadvertently <adv.> اشتباهی
by accident <adv.> اشتباهی
as a result of a mistake <adv.> اشتباهی
by a mistake <adv.> اشتباهی
by mistake <adv.> اشتباهی
wrongly <adv.> اشتباهی
unintentionally <adv.> اشتباهی
incorrectly <adv.> اشتباهی
confusion اشتباهی گرفتن
bill صورتحساب
bills صورتحساب
bill nye صورتحساب
account statment صورتحساب
tabs صورتحساب
invoices صورتحساب
invoicing صورتحساب
invoiced صورتحساب
invoice صورتحساب
tab صورتحساب
You're on the wrong way. جاده را اشتباهی آمدید.
a fateful mistake اشتباهی سرنوشت ساز
to make good a mistake [ to wipe a disgrace] <idiom> اشتباهی را جبران کردن
clean slate <idiom> بدون هیچ اشتباهی
what is amiss here چه اشتباهی رخ داده است
to take the wrong turn اشتباهی [با ماشین] پیچیدن
You're on the wrong way. راه را اشتباهی آمدید.
miscall اشتباهی صدا کردن
bill صورتحساب دادن
Please bring me the bI'll. صورتحساب رابیاورید
debit note صورتحساب بدهی
bill قبض صورتحساب
billing صدور صورتحساب
bills قبض صورتحساب
bills صورتحساب دادن
statements صورتحساب اعلامیه
bank statement صورتحساب بانکی
bank statements صورتحساب بانکی
statements کشف صورتحساب
statement صورتحساب اعلامیه
banker's bill صورتحساب بانکی
statement کشف صورتحساب
a hefty bill صورتحساب سنگینی
There must be some mistakes. باید اشتباهی شده باشد.
invoiced فاکتور فروش صورتحساب
bill تهیه کردن صورتحساب
bills تهیه کردن صورتحساب
consular invoice صورتحساب با مهرکنسول گری
freight note صورتحساب هزینه حمل
invoicing فاکتور فروش صورتحساب
invoices فاکتور فروش صورتحساب
invoice فاکتور فروش صورتحساب
backing up the wrong tree <idiom> [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
There must be some mistakes. باید اشتباهی روی داده باشد.
we regret the error از اشتباهی که شده است تاسف داریم
We got into the wrong bus . سوار اتوبوس غلطی ( اشتباهی ) شدیم
billed ثبت شده در صورتحساب یا لیست
How much is my telephone bill? صورتحساب تلفنمان چقدر میشود؟
misname بنام اشتباهی صدا کردن دشنام دادن
parachronism اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
billing صورتحساب بدهی را تنظیم وارسال کردن
haplography اشتباهی که عبارت است ازیکبارنوشتن چیزی که بایددوبارنوشته شود
Befor I knew it , the hotel bI'll was sent . هنوز هیچه نشده صورتحساب هتل را فرستادند
The doctous fee was tacked on to the hospital bI'll . حق ویزیت پزشک را کشیدند روی صورتحساب بیمارستان
i wonder he did not catch cold تعجب میکنم
i suppose so گمان میکنم
really احساس میکنم
I'd like to think that ... من فرض میکنم که ...
i wonder at him از دست او تعجب میکنم
i will note it down یاد داشت میکنم
Have a seat, please! خواهش میکنم بفرمایید !
please take a seat خواهش میکنم بفرمایید
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . وقتش که شد خبر میکنم
i have got him on my brain همیشه به اوفکر میکنم
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
anticipating it پیشبینی اش میکنم [میشود]
Looking forward to it پیشبینی اش میکنم [میشود]
I'm proud of you. من بهت افتخار میکنم.
consulage هزینهای که کنسول گری جهت تایید صورتحساب دریافت می نماید
i suspect him to be a liar گمان میکنم دروغگو باشد
i imagine he is my friend من تصور میکنم او دوست من است
I've got the munchies. یکدفعه احساس گرسنگی میکنم.
I'm working on it. دارم روش کار میکنم.
my sentiment toward him انچه من راجع باواحساس میکنم
i imagine him to be my friend من تصور میکنم که او دوست من است
i rely or your secrecy من به رازداری شما اطمینان میکنم
Am I right in assuming that ...? آیا درست فرض میکنم که ...
Am I right in thinking ... آیا درست فکر میکنم که ...
now nonsense now خواهش میکنم چرند گفتن رابس کن
I am leaving early in the morning. من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
Please take my suitcase. خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
Have a seat, please! خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
Please take that bag. خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
checked او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
checks او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
check او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
I think we are out of the woods. <idiom> فکر میکنم، بدترین بخشش رو پشت سر گذاشتیم.
I'm putting you through now. شما را الان وصل میکنم. [در مکالمه تلفنی]
Ah, what the heck! اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
My name is "Oliver Pit" and live in Berlin. اسم من الیور پیت هست و در برلین زندگی میکنم.
I assume that you did read this article. من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
would you mind ringing اگر زحمت نیست خواهش میکنم زنگ را بزنید
Please take this luggage. خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
I premise that you did read this article. من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
Please send me information on ... خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
I'll take a leap of faith. من آن را باور میکنم [می پذیرم] [چیزی نامشهود یا غیر قابل اثبات]
I'm doing it on my own account, not for anyone else. این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
request modify درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
i am thankful to god خدا را شکر میکنم خدا را شکرانه میگویم
Now I'm starting to believe it. دارم یواش یواش قبولش میکنم.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com