English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 58 (5 milliseconds)
English Persian
I didn't tell anyone beforehand, as I didn't want to jinx it [anything] . من قبل از آن به هیچکس نگفتم چونکه نخواستم [هیچ چیزی] جادو بشود.
Other Matches
i said nothing of the kind نگفتم
i said nothing to him چیزی به او نگفتم
i dont meant it جدی نگفتم
i'm sure i did not mean it براستی جدی نگفتم
What did I tell you ? didnt I say so ? عرض نکردم ! (مگر بهت نگفتم )
never a man هیچکس
never a one هیچکس
no person هیچکس
never so هیچکس
none but low people go there هیچکس
neer a man هیچکس
no one هیچکس
no-one هیچکس
none other than هیچکس دیگر جز
no one man هیچکس به تنهایی
his hat cover his fanily هیچکس را ندارد
seeing that چونکه
sith چونکه
in that چونکه
for چونکه
inasmuch چونکه
because چونکه
con sidering that چونکه
forasmuch as چونکه
no person other than yourself به غیر از شما هیچکس
Nobody has come yet . هیچکس هنوز نیامده
no one raised his voice صدای هیچکس درنیامد
no one is here هیچکس اینجا نیست
insomuch as ازبسکه چونکه
insomuch چون چونکه
it is a thankless task هیچکس نخواهدگفت مرحمت سرکارزیاد
No-one is above the law. هیچکس برتر از قانون نیست.
nix هیچکس رای مخالف دادن
no one man can do it هیچکس به تنهایی نمیتوانداین کار را بکند
But no one was ever talking about that! اما هیچکس در آن مورد حرفی نزد!
to be second to no one <idiom> هیچکس حریف او نمی شود [اصطلاح]
to be second to none <idiom> هیچکس حریف او نمی شود [اصطلاح]
Nobody was late except me . هیچکس غیر از من دیر نکرده بود
As you are not ready ... چونکه هنوز آماده نیستی...
I'm mad at you because... از دستت خیلی ناراحتم چونکه...
I am angry with you because... از دستت خیلی ناراحتم چونکه...
Since you are not ready ... چونکه هنوز آماده نیستی...
One cannot put back the clock. <proverb> هیچکس نمى تواند زمان را به عقب بر گرداند .
No one needed to know save herself / outside herself [American E] . به غیر از او [زن] هیچکس نباید از آن چیز آگاه باشد.
You cannot make a silk purse out of a sows ear . <proverb> هیچکس نمى تواند از گوش ماده خو,ابریشم خالص بگیرد .
She is laying a guilt trip on [is guilt-tripping] me for not breast feeding. او [زن] به من احساس گناه کاربودن میدهد چونکه من [به او] شیر پستان نمی دهم.
to keep somebody in suspense <idiom> کسی را در حالت هراس گذاشتن [چونکه نمی داند چه پیش خواهد آمد]
boozer's nose آدمی که دماغش قرمز است [چونکه بیش از اندازه مشروب می نوشد] [اصطلاح روزمره]
red-nose آدمی که دماغش قرمز است [چونکه بیش از اندازه مشروب می نوشد] [اصطلاح روزمره]
drinker’s nose آدمی که دماغش قرمز است [چونکه بیش از اندازه مشروب می نوشد] [اصطلاح روزمره]
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست. [چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
Thank God it's Friday! [TGIF] خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank goodness خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
to lock somebody [yourself] out [of something] در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
He scorns and sneers at everyone. He is contemptuous of everyone. هیچکس راداخل آدم نمی داند (حساب نمی کند )
to grate on somebody's eyes [ears] چشم های [گوش های] کسی را آزار دادن [چونکه ناپسند است]
My curfew is at 11. من ساعت ۱۱ باید خانه باشم. [چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com