English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
I'll look into the matter. من موضوع را دنبال خواهم کرد.
Other Matches
queues فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queueing فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queue فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
red herrings شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herring شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
that is not the proposition موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
reversed روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
circulars فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circular فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
i will go خواهم رفت
i shall go خواهم رفت
i shall be خواهم بود
to beg your pardon معذرت می خواهم
excuse me پوزش می خواهم
to beg your pardon پوزش می خواهم
I am thinking of your own good. من خو بی شما رامی خواهم
I'd like to reserve ... می خواهم یک ... رزرو کنم؟
I want to take a couple of days off . یک ردوروز مرخصی می خواهم
will فعل کمکی "خواهم "
willed فعل کمکی "خواهم "
wills فعل کمکی "خواهم "
I'd like to see Mr. ... من می خواهم آقای ... را ببینم.
he said گفت خواهم امد
he said he shoued go اوگفت خواهم رفت
he said i will come اوگفت خواهم امد
i will see sbout it من به ان رسیدگی خواهم کرد
he said گفت که خواهم امد
Please excuse me . عذرمی خواهم ( ببخشید )
I want my steak well done. می خواهم استیکم خوب پخته با شد
i beg your pardon پوزش میخواهم معذرت می خواهم
I would like to have something to drink . می خواهم گلویی تازه کنم
I ll pay him back in his own coin . حقش را کف دستش خواهم گذارد
i will return his kindness مهربانی او را تلافی خواهم کرد
He owes me some money. از او پول می خواهم (طلب دارم )
I wI'll sign for him . من بجای اوامضاء خواهم کرد
i wish you happiness خوشی یا سعادت شما را می خواهم
I dont know and I dont want to know . نه می دانم ونه می خواهم بدانم
No offence! نمی خواهم توهین کنم!
I'd like to see Mr. ... من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
No harm meant! نمی خواهم توهین کنم!
I'd like a train timetable. من برنامه حرکت قطارها را می خواهم.
I'd like to cancel my flight. می خواهم پروازم را لغو کنم.
I'll be at home today . امروز منزل خواهم بود
I'd like to confirm my flight. می خواهم پروازم را اوکی کنم.
I'd like to cancel my flight. می خواهم پروازم را کنسل کنم.
I'd like to confirm my flight. می خواهم پروازم را تائید کنم.
I'll do that. من این کار را انجام خواهم داد.
with you بی پرده با شما سخن خواهم گفت
I'd like to book a flight to london. یک پرواز به لندن می خواهم رزرو کنم.
I would like to [ undress] take off my clothes. من می خواهم [لخت بشوم] لباسهایم را در بیاورم.
I'll think it over. در این خصوص فکر خواهم کرد.
I'd like to have a place of my own [to call my own] . من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
I'd like to leave my luggage, please. من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
I wI'll achieve my purpose (goals) quietly. بی سروصدا منظورم راعملی خواهم کرد
i wish you a happy new year سال نوسعیدی را برای شما می خواهم
i will speak to him about it در این خصوص با او صحبت خواهم کرد
i will send him my book کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
I will be instigating [initiating] legal proceedings. من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
Don't let me keep you. نمی خواهم که خیلی معطلتان کنم.
I wI'll do that all by myself. من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
I don't want to say anything about that. من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
Talking of Europe ,please allow me … حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ...
I want to look at old coins. من می خواهم سکه های قدیمی را تماشا کنم.
I wI'll do it on my own responsibility . به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
This is just what I want . This is the very thing I want . این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
I would like tovisit ( see, meet ) you more often . می خواهم باز هم بیشتر پیش شما بیایم
I wI'll sign for (on behalf of)my brother. از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد
I want to get off at St. Paul's. من می خواهم ایستگاه سانت پالس پیاده شوم.
I'll speak at length on this subject. دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
I'll get you all fixed up. همه چیز را برایتان درست وروبراه خواهم کرد
tomorow morning . I wI'll leavew for london. فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
It makes me sick just thinking about it! وقتی که بهش فکر می کنم می خواهم بالا بیاورم!
I want to depart tomorrow morning [noon, afternoon] at ... o'clock. من می خواهم فردا صبح [ظهر شب] ساعت ... حرکت کنم.
You have to listen to me. شما باید به من گوش بکنید [ببینید چی می خواهم بگویم] .
I wI'll go flat out to do it. بهر جان کندنی باشد اینکا رراانجام خواهم داد
attachment دنبال
pickup artist زن دنبال کن
rears دنبال
rearing دنبال
reared دنبال
rear دنبال
philanderer زن دنبال کن
philanderers زن دنبال کن
parsmip nose دنبال چه
pope's nose دنبال چه
pursuit دنبال
in the wake of در دنبال
pursuits دنبال
player [American E] زن دنبال کن
pick-up artist زن دنبال کن
dangler دنبال رو
chase دنبال کردن
reopening دنبال کردن
reopened دنبال کردن
reopen دنبال کردن
traced دنبال کردن
He is looking for trouble. دنبال شر می گردد
dog دنبال کردن
roil دنبال هم دویدن
chased دنبال کردن
chases دنبال کردن
pursuant دنبال کننده
traces دنبال کردن
trace دنبال کردن
pursuing دنبال کردن
What are you looking for ? دنبال چی؟ می گردی ؟
pursues دنبال کردن
reopens دنبال کردن
pursued دنبال کردن
chasing دنبال کردن
dogging دنبال کردن
dogs دنبال کردن
pursue دنبال کردن
trackers دنبال کننده
graph follower دنبال گر گراف
chaser دنبال کننده
continue دنبال کردن
continues دنبال کردن
continuator دنبال کننده
to give chase دنبال کردن
course :دنبال کردن
coursed :دنبال کردن
courses :دنبال کردن
chasers دنبال کننده
give chase دنبال کردن
tracker دنبال کننده
tracks دنبال کردن
tandom connection اتصال دنبال هم
tracked دنبال کردن
track دنبال کردن
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
let sleeping dogs lie <idiom> [دنبال دردسر نگرد]
attend از دنبال امدن منتظرشدن
tow دنبال خود کشیدن
attending از دنبال امدن منتظرشدن
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> دنبال روی دیگری
hitch one's wagon to a star <idiom> دنبال هدف رفتن
hunt down دنبال کردن و گرفتن
phliander دنبال زنی افتادن
follow the ball دنبال توپ فرستادن
dogs مثل سگ دنبال کردن
dog مثل سگ دنبال کردن
One must let sleeping dogs lie. دنبال شر نباید رفت
tows دنبال خود کشیدن
attends از دنبال امدن منتظرشدن
stick with <idiom> دنبال کردن کاری
ask for trouble <idiom> دنبال دردسر گشتن
pound the pavement <idiom> دنبال کار گشتن
look (someone) up <idiom> به دنبال کسی گشتن
careerism دنبال کردن شغل
dogging مثل سگ دنبال کردن
To be on someone trail. To trace someone. رد کسی را دنبال کردن
to pursue a plan نقشهای را دنبال کردن
to run on chapters فصل ها را دنبال هم انداختن
tagger تنکه دنبال کننده
run close سخت دنبال کردن
to follow ones nose دنبال قسمت خودرفتن
To follow up (trace) a matter (case). موضوعی را دنبال کردن
To go about ones business. دنبال کار خود رفتن
fool's errands فرستادن دنبال نخود سیاه
philander زن بازی کردن دنبال زن افتادن
follow out اخذ نتیجه دنبال کردن
tracked دنبال کردن یک مسیر به درستی
to hang on the rear برای حمله دنبال کردن
to always look for things to find fault with همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
tracks دنبال کردن یک مسیر به درستی
fool's errand فرستادن دنبال نخود سیاه
look (something) up <idiom> به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
to run any one hard کسیرا سخت دنبال کردن
to pursue pleasure دنبال خوش گذرانی رفتن
practise or tice دنبال کردن مشق دادن
pursuit of happiness به دنبال رضایت خاطر [خرسندی]
I sent him on an errand. اورا دنبال یک کاری فرستادم
track دنبال کردن یک مسیر به درستی
sink one's teeth into <idiom> با جدیت دنبال کاری رفتن
to keep at some work د رکاری پافشاری کردن دنبال کاریراگرفتن
rungs تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
career woman زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
I am looking for work ( ajob). دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
reoccupy دنبال کردن دوباره بدست اوردن
career women زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
The dinner will be followed by a concert. به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
run-down تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
the police are on his track مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
run down تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
backing up the wrong tree <idiom> [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
We are hunting for a vacant flat. دربدر دنبال آپارتمان خالی می گردیم
entrain اهسته دنبال کسی رفتن بقطار
columns ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
column ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
canvass مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
They are openly seeking his being sacked. آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
canvassed مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com