Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (7 milliseconds)
English
Persian
I will be staying a few days
من میخواهم یک هفته بمانم.
Other Matches
i wish to stay here
میخواهم اینجا بمانم
I will be staying a month
من میخواهم یک ماه بمانم.
I will be staying a few days
من میخواهم چند روزی بمانم.
i decided to stay
بر ان شدم که بمانم
it is not p for meto stay
نمیتوانم بمانم
he whispered me to stay
بمن گفت که بمانم
i intend to stay here
قصد دارم اینجا بمانم
i should p stay at home
بهتر است در خانه بمانم
weekend
اخر هفته تعطیل اخر هفته
weekends
اخر هفته تعطیل اخر هفته
I'd like ...
من ... میخواهم.
I'd like a ...
من یک ... میخواهم.
I'd like ...
من ... را میخواهم.
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
I'd like some hair gel.
من کمی ژل مو میخواهم.
i am in a hurry for it
زود میخواهم
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
iam inclined to think
میخواهم بگویم
I'd like some orange juice.
من آب پرتقال میخواهم.
I'd like some ...
من کمی ... میخواهم.
I'd like a dye.
من رنگ مو میخواهم.
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
I'd like a room with twin beds.
من یک اتاق با دو تخت میخواهم.
Fine, I will take it.
خوب من اتاق را میخواهم.
I'd like a face-pack.
من ماسک صورت میخواهم.
I'd like a room with bath.
من یک اتاق با حمام میخواهم.
I'd like a shave.
میخواهم ریشم را بزنم.
I need them today.
من آنها را امروز میخواهم.
I'd like a double room
من یک اتاق دو نفره میخواهم.
I need them tonight.
من آنها را امشب میخواهم.
I'd like a sinlge room.
من یک اتاق یک نفره میخواهم.
I'd like breakfast, please.
لطفا صبحانه میخواهم.
I want full insurance.
من با بیمه کامل میخواهم.
I need them urgently.
من آنها را فوری میخواهم.
i want you to go
میخواهم شما بروید
I'd like to pay.
میخواهم پرداخت کنم.
I'd like to try ...
من میخواهم ... را امتحان کنم.
I'd like a dessert, please.
لطفا دسر میخواهم.
I'd like some soup.
من مقداری سوپ میخواهم.
I'd like some coffee.
من یه مقدار قهوه میخواهم.
i beg leave to say
اجازه میخواهم بگویم
i express my regret for it
پوزش میخواهم که چنین شد
an inceptive
یعنی میخواهم لرزکنم
I'd like a shampoo and set.
شامپو و خشک کردن میخواهم.
I'd like something to drink.
چیزی برای نوشیدن میخواهم.
I need them before friday.
من آنها را قبل از جمعه میخواهم.
I'd like something to eat.
چیزی برای خوردن میخواهم.
I want one of these please.
لطفا من یکی از اینها را میخواهم.
I'd like a cup of coffee, please.
لطفا یک فنجان قهوه میخواهم.
I'd like a shave.
میخواهم صورتم را اصلاح کنم.
I'd like a double bed room.
من یک اتاق با یک تخت دو نفره میخواهم.
i beg your pardon
پوزش میخواهم معذرت می خواهم
I'd like to hire a car.
من میخواهم یک اتومبیل اجاره کنم.
I'd like some small change.
من قدری پول خرد میخواهم.
weeks
هفته
week
هفته
per week
هر هفته
weekly
هفته به هفته
weeklies
هفته به هفته
a week
یک هفته
I'd like to change some 1000 euro.
میخواهم ۱۰۰۰ یورو را تبدیل کنم.
I'd like a haircut, please.
لطفا میخواهم موهایم را اصلاح کنم.
I want these clothes cleaned.
من میخواهم این لباس ها تمیز شود.
I want these clothes washed.
من میخواهم این لباس ها شسته شود.
I want these clothes ironed.
من میخواهم این لباس ها اتو شود.
I'd like a shampoo for dry hair.
من یک شامپو برای موهای خشک میخواهم.
I'd like a shampoo for greasy hair.
من یک شامپو برای موهای چرب میخواهم.
I'd like a shampoo for normal hair.
من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
eight day
هفته کوک
midweek
میان هفته
for a week
برای یک هفته
running days
ایام هفته
passion week
هفته مصیبت
next week
هفته گذشته
last week
هفته گذشته
weekday
روز هفته
hebdomad
هفت هفته
inside of a week
کمتر از یک هفته
weekdays
روز هفته
fair market
هفته بازار
f.service
نمازمعمولی هفته
this d. a week
یک هفته از امروز
A whole week
یک هفته تمام
inside of a week
در یک هفته کمتر
week end
اخر هفته
triweekly
هر سه هفته یکبار
to morrow week
از فردا یک هفته
I'd like to reserve a table for 5.
میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
I want to leave the car in the railway station
من میخواهم اتومبیل را در ایستگاه قطار تحویل بدهم.
one anxious week of waiting
یک هفته انتظار با نگرانی
feria
یکی از ایام هفته
week day
روز معمولی هفته
Weekend
تعطیلات آخر هفته
nrxt monday
دوشنبه این هفته
embryos
جنین کمتر از هشت هفته
to borrow for ... weeks
برای ... هفته قرض گرفتن
embryo
جنین کمتر از هشت هفته
at least four times a week
کم کمش چهار بار در هفته
capacitor
تا دو هفته نیرو فراهم کند.
write me every week
هر هفته برای من نامه بنویسید
passion week
هفته پیش از رستاخیز مسیح
Within the next few weeks .
درعرض چند هفته آیند ؟
We stayed at the seaside for one week .
یک هفته کنا ردریا ماندیم
ferial
مربوط بمیان هفته عیدی
Without wishing to belittle
[disparage]
[denigrate]
the importance of this issue, I would like to ...
بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
give someone an inch and they will take a mile
<idiom>
اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
per
برای هر ساعت یا روز یا هفته یا سال
What is the price per week?
قیمت برای یک هفته چقدر است؟
sempiternal
رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
fetuses
جنین بیش از هشت هفته حمل
Every day of the week but Sundays.
همه روز هفته غیر از یکشنبه ها
bank holiday
روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
I had my car broken into last week.
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
weekender
کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
foetus
جنین بیش از هشت هفته حمل
foetuses
جنین بیش از هشت هفته حمل
She comes here at least once a week .
دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
semiweekly
رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
What's the charge per week?
اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
Maundy Thursday
پنجشنبه هفته عذاب ورنج عیسی
I'm really looking forward to the weekend.
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
Trade ( business ) is slack this week .
این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
They must give not less than 2 weeks' notice.
آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'.
هفته آینده کانال
[تلویزیون]
را برای قسمت دیگری از
{ساعت شادی}
تنظیم کنید.
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!
من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Thank goodness
خدا را شکر امروز جمعه است!
[چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank God it's Friday!
[TGIF]
خدا را شکر امروز جمعه است!
[چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Can you watch the dog for us this weekend?
آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
feria
کلیسای کاتولیک و کلیسای انگلیس روزهای عادی هفته
apprenticeships
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
apprenticeship
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
groundhog day
روز دوم فوریه که بعقیده عوام اگرافتابی باشدنشانه انستکه اززمستان شش هفته مانده است و اگر ابری باشد نشانه اوایل بهار استwoodchuck
fair
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairer
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairest
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairs
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
semimonthly
دوهفته یکبار نشریه دو هفته یکبار
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com