Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea.
من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
Other Matches
He arrived just as I was about to go .
درست موقعیکه می خواستم بروم او آمد
rollover
استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
encroachment
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
This is precisely ( exactly) what I wanted to know .
همین رامی خواستم بدانم
i gbeg to in from you
اجازه خواستم شما راراهنمایی کنم
I didn't intend to involve you in this mess.
من نمی خواستم تو را با این گرفتاری
[دردسر]
درگیر کنم.
marine express
کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
dma
اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
dma
CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
snap pass
پاس سریع با پیچش سریع مچ
let me go
بروم
it fell to my lot to go
من شد که بروم
i made up my mind to go
بر ان شدم که بروم
i can go
میتوانم بروم
let me go
بگذار بروم
it fell to my lot to go
قرار شد من بروم
i must go
باید بروم
i ought to go
باید بروم
i ougth to go
باید بروم
i will go
که بروم میروم
iam a to go
میترسم بروم
iam d. to go
مایلم بروم
i am reluctant to go
میل ندارم بروم
he insisted on me to go
اصرار کرد که بروم
i am unwilling to go
راضی نیستم بروم
i am purposed to go
در نظر دارم بروم
i am purposed to go
قصد دارم بروم
he gave me a sign to go
اشاره کرد که بروم
byzantine
وابسته بروم شرقی
i am bend on going
مصمم هستم بروم
i agreed to go
حاضر شدم بروم
How do I get to this place / this address?
چطور می تونم به ... بروم؟
How do I get to ... ?
چطور می تونم به ... بروم؟
I must leave at once.
باید فورا بروم.
I have no place (nowhere) to go.
جایی ندارم بروم
He advised (urged) me to go.
به من توصیه کرد که بروم
in order that i may go
برای اینکه بروم
She asked me in (inside the house).
تعارفم کرد بروم بو
i may go
ممکن است بروم
i made up my mind to go
نصمیم گرفتم که بروم
shall i go?
ایا باید بروم
i am unwilling to go
مایل نیستم بروم
i attmpted to sing
کوشش کردم که بخوانم خواستم بخوانم
i have no other place to go
جای دیگری ندارم که بروم
i had barely time to get out
همینقدروقت داشتم که بیرون بروم
I wI'll be damned if I ll go .
لعنت برمن اگه بروم
may i go yes you may
ایا ممکن است من بروم
I must be going now.
الان دیگه باید بروم
I am thinding of going to Europe.
خیال دارم به اروپ؟ بروم
I dont have time to go to the movies .
فرصت نمی کنم به سینما بروم
How do I get to city center?
چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
Can I get there on foot?
آیا میتوانم تا آنجا پیاده بروم؟
I have a short trip ahead.
قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
You wont catch me going to his house .
غلط می کنم دیگه به منزلش بروم
he was refused employment
کردند
Can I go earlier today, just as a special exception?
اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
Now it is about time to head home!
الان وقتش رسیده به خانه برویم
[بروم]
!
Can I drive to the centre of town?
آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
they proclaimed him sovereign
اعلان کردند
The trees are in bloom .
درختها گه کردند
they mulcted him
او را جریمه کردند
they put their heads together
با هم مشورت کردند
iam impatient to go
دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
speedy
سریع السیر سریع
speediness
سریع السیر سریع
he was sent to england
به انگلیس اعزام کردند
They greeted each other.
با هم سلام وتعارف کردند
they had words
باهم نزاع کردند
They pinched my keys.
کلیدهایم رابلند کردند
It was required of me . They imposed it on me .
آنرا به من تکلیف کردند
They escaped under cover of darkness.
درتاریکی شب فرار کردند
potsdom agreement
تاکید وتشریح کردند
what a ready welcome i found!
چه حسن استقبالی از من کردند !
they put up a good fight
جنگ خوبی کردند
i had half a mind to go
چندان مایل برفتن نبودم انقدر ها میل نداشتم بروم
They beat each other black and blue.
همدیگر را خونین ومالین کردند
They were talking in Spanish .
بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
they were made one
یعنی باهم عروسی کردند
They changed seats .
صندلی هایشان را با هم عوض کردند
its was extended
مدت اعتبارانرا دراز کردند
bombers raided the city
بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
His path was strewn with flowers .
مقدم اورا گلباران کردند
He was deported from Iran.
اورااز ایران اخراج کردند
The kids stamped on the ants .
بچه ها مورچه را با لگه له می کردند
they poured toward that city
سوی ان شهر هجوم کردند
the house was highly rated
خانه رازیاد تقویم کردند
The soldirs leg was amputated .
پای سرباز را قطع کردند ( بریدند )
I had my car broken into last week.
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
the exercised thier veto
انها حق وتوی خود را اعمال کردند
Fatimid
[پادشاهان اسلامی که در مصر حکومت می کردند.]
They searched the whole town .
تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
He was framed.
برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
she was shot for a spy
اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
bombers raided the city
بمب افگن هابران شهرحمله کردند
They shook hand and made up.
با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
he was engagedon probation
بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
he paid through the nose
زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
We sent for the doctor.
برای ما این دکتر را صدا کردند.
They I got confused .
آنقدر ازمن سؤال کردند که گیج شدم
corinthian brass or bronze
یکجور مفرغ که ازسیم و زرومس ترکیب می کردند
The bandits stripped him of all his belongines .
دزدهای سر گردنه ( راهزنان ) اورا لخت کردند
they howled the speaker down
سخنگوراباجیغ وداد وادار به پایین امدن کردند
knickerbocker
زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
inns of chancery
عمارتی در لندن که بیشترشاگردانش حقوق در ان زندگی می کردند
Everybody condemned his foolish behaviour .
همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
Shoppers were scrambling to get the best bargains.
خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
The planes pin- pointed the enemy targets .
هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
The victors demanded unconditional surrender .
فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
The room is bare of furniture .
این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
Boers
سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
leet
دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
Boer
سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
Our children have all left home now, but
[except]
[bar]
one.
همه بچه های ما خانه را ترک کردند به غیر از یکی.
Few reporters dared to enter the war zone.
چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
myrmidon
یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
rest
دیگران
rests
دیگران
sabbatical year
در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
Quantel
شرکت گرافیک کامپیوتری که سیستم گرافیکی Hrrey , Paint box را تولید کردند
lombards
گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
mohock
تنی ازگردن کلفتهای اشرافی درسده هجدهم درخیابانهای لندن اوباشی می کردند
asides
جدااز دیگران
regard for others
ملاحظه دیگران
What do the others say?
دیگران چه می گویند؟
regrad for others
ملاحظه دیگران
et al
مخفف و دیگران
regard for others
رعایت دیگران
aside
جدااز دیگران
regard for others
واهمه از دیگران
i am very keen on going there
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
prepotent
نیرومندتر از دیگران غالب
prevenance
توجه باحتیاجات دیگران
spoiler
محل عیش دیگران
to pull the strings
دیگران را الت قراردادن
spoilsman
محل عیش دیگران
mind reading
کشف افکار دیگران
vicarious saccifice
خودش به جای دیگران
draw away
دیگران را پست سرگذاشتن
dummy
الت دست دیگران
as a warning to others
برای عبرت دیگران
an outrage upon justice
پایمال سازی حق دیگران
to live at the expense of society
بار دیگران شدن
dummies
الت دست دیگران
breaches
تجاوز به حقوق دیگران
breached
تجاوز به حقوق دیگران
mind readers
کاشف افکار دیگران
mind reader
کاشف افکار دیگران
individualizing
از دیگران جدا کردن
individualised
از دیگران جدا کردن
under one's belt
<idiom>
استفاده از تجارب دیگران
take after
<idiom>
مثل دیگران رفتارکردن
steal one's thunder
<idiom>
قاپیدن کلام دیگران
breach
تجاوز به حقوق دیگران
one-upmanship
<idiom>
توانایی سر بودن از دیگران
individualize
از دیگران جدا کردن
infringement on others rights
تخطی به حقوق دیگران
infringer
متخطی به حقوق دیگران
individualising
از دیگران جدا کردن
individualises
از دیگران جدا کردن
individualized
از دیگران جدا کردن
individualizes
از دیگران جدا کردن
generation
کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
generations
کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
splurged
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
draw away
جلوتر از دیگران حرکت کردن
interlope
پادرمیان کار دیگران گذاردن
scapegoats
کسی راقربانی دیگران کردن
scapegoat
کسی که قربانی دیگران شود
i do not know;try the others
من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
scapegoats
کسیکه قربانی دیگران شود
competition clause
شرط ممانعت از دخول دیگران
splurge
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurges
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurging
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
blazing star
هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
john aleay jones
جان که نام دیگران جوتراست
scapegoat
کسی را قربانی دیگران کردن
to mack i. about a person
در باره کسی از دیگران جویاشدن
ghost-writers
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
proportion
اندازه چیزی در برابر با دیگران
Pry not into the affair of others.
<proverb>
در کار دیگران مداخله مکن .
run away with
<idiom>
سربودن ،بهتراز دیگران بودن
ghost writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
to act independently of others
کاری به کار دیگران نداشتن
to break the ice
دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
To put ones nose into other peoples affairs .
درکار دیگران فضولی کردن
to i. upo other's rights
بحقوق دیگران تجاوز کردن
to trespass
بحقوق دیگران تجاوز کردن
To pick other peoples brains.
از افکار دیگران استفاده کردن
to be the odd one out
<idiom>
نامشابه
[دیگران در گروهی]
بودن
ghost-writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
cool one's heels
<idiom>
به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
To lay one self open to ridicule .
خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
spoilsport
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
spoilsport
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
go (someone) one better
<idiom>
کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
have a way with
<idiom>
تحت نفوذ قرار دادن دیگران
plagiarises
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarising
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com