| Total search result: 201 (2 milliseconds) | 
			 | 
		
		
			 | 
			 | 
		
		
			| English | 
			Persian | 
		
		
		| I'd like to leave my luggage, please.     | 
		من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.   | 
		
	
		| 
 | 
	
	
		| 	
 | 
	
				
				
					| Other Matches | 
				
				
					 | 
				
		
		| Luggage     | 
		اسباب و اثاثیه   | 
		
	
		
		| I don't want to say anything about that.     | 
		من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.   | 
		
	
		
		| luggage van     | 
		واگن اسباب و اثاثیه   | 
		
	
		
		| this luggage     | 
		این اسباب و اثاثیه   | 
		
	
		
		| There is one piece missing.     | 
		یک تکه از اسباب و اثاثیه نیست.   | 
		
	
		
		| luggage lockers     | 
		قفس های اسباب و اثاثیه   | 
		
	
		
		| Where are the luggage lockers?     | 
		قفسه های ویژه اسباب و اثاثیه کجاست؟   | 
		
	
		
		| Where are the luggage trolleys?     | 
		چرخ دستی اسباب و اثاثیه کجا هستند؟   | 
		
	
		
		| Can you help me with my luggage?     | 
		ممکن است اسباب و اثاثیه ام را حمل کنید؟   | 
		
	
		
		| Please take this luggage.     | 
		خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.   | 
		
	
		
		| Take this luggage to the taxi, please.     | 
		لطفا این اسباب و اثاثیه را تاکسی حمل کنید.   | 
		
	
		
		| Could you help me carry my luggage?     | 
		ممکن است در حمل اسباب و اثاثیه ام به من کمک کنید؟   | 
		
	
		
		| Will you have our luggage sent up?     | 
		آیا ممکن است اسباب و اثاثیه من را بالا بفرستید؟   | 
		
	
		
		| I want to leave the car in the railway station     | 
		من میخواهم اتومبیل را در ایستگاه قطار تحویل بدهم.   | 
		
	
		
		| Take this luggage to the bus, please.     | 
		لطفا این اسباب و اثاثیه را تا اتوبوس / تاکسی حمل کنید.   | 
		
	
		
		| cumulative delivery diagram     | 
		منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد   | 
		
	
		
		| handover     | 
		تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن   | 
		
	
		
		| impact shipment     | 
		کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد   | 
		
	
		
		| cash on delivery     | 
		فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا   | 
		
	
		
		| furnishings     | 
		اثاثیه   | 
		
	
		
		| equipment     | 
		اثاثیه   | 
		
	
		
		| the f. of a room     | 
		اثاثیه اطاق   | 
		
	
		
		| gas fittings     | 
		اثاثیه گاز   | 
		
	
		
		| disfurnish     | 
		بی اثاثیه کردن   | 
		
	
		
		| unfurnished     | 
		بدون اثاثیه   | 
		
	
		
		| dixings     | 
		اثاثیه مخلفات   | 
		
	
		
		accomodation       | 
		تدارک جا اثاثیه تطابق   | 
		
	
		
		| props     | 
		اثاثیه صحنه نمایش   | 
		
	
		
		| How much is that?     | 
		چقدر بدهم؟   | 
		
	
		
		| To rearrange the futniture.     | 
		اثاثیه ( مبلمان ) راجابجا کردن   | 
		
	
		
		| pantechnicon van     | 
		یکجوربارکش برای بردن اثاثیه   | 
		
	
		
		| i cannot positively promise     | 
		نمیتوانم قول قطعی بدهم   | 
		
	
		
		| i cannot say him nay     | 
		نمتوانم پاسخ رد به او بدهم نمیتوانم به او   | 
		
	
		
		| It goes against the grain to pay these sums (that kind of money).     | 
		من که زورم می آید ازاین پولها بدهم   | 
		
	
		
		| I can't go on any longer.     | 
		من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.   | 
		
	
		
		| Where can I get my car washed?     | 
		کجا میتوانم اتومبیلم را بدهم بشویند؟   | 
		
	
		
		| It doesn't fly with me [American E] [colloquial]     | 
		من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!   | 
		
	
		
		| Please let me take a share in the expenses.       | 
		اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم    | 
		
	
		
		| It would not be proper for me to give you that information.     | 
		درست نیست که من این اطلاعات را به شما بدهم.   | 
		
	
		
		| That won't work with me!     | 
		من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!   | 
		
	
		
		| I cannot square it with my conscience to ...     | 
		من این را نمی توانم به وجدانم وفق بدهم ...   | 
		
	
		
		| I had no opportunity to discuss the matter .       | 
		فرصت نشد که موضوع را مورد بحث قرار بدهم   | 
		
	
		
		| Let me back up and explain how ...     | 
		به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...   | 
		
	
		
		| What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed     | 
		چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟   | 
		
	
		
		| to beg your pardon     | 
		معذرت می خواهم   | 
		
	
		
		| i shall be     | 
		خواهم بود   | 
		
	
		
		| i will go     | 
		خواهم رفت   | 
		
	
		
		| excuse me     | 
		پوزش می خواهم   | 
		
	
		
		| i shall go     | 
		خواهم رفت   | 
		
	
		
		| to beg your pardon     | 
		پوزش می خواهم   | 
		
	
		
		| how much do i owe you     | 
		چقدر بشما بدهکار هستم چقدرباید بشما بدهم چقدرطلب شمامیشود   | 
		
	
		
		| I'd like to see Mr. ...     | 
		من می خواهم آقای ... را ببینم.   | 
		
	
		
		| he said     | 
		گفت که خواهم امد   | 
		
	
		
		| willed     | 
		فعل کمکی "خواهم "   | 
		
	
		
		| I'd like to reserve ...     | 
		می خواهم یک ... رزرو کنم؟   | 
		
	
		
		| I am thinking of your own good.     | 
		من خو بی شما رامی خواهم   | 
		
	
		
		| he said i will come     | 
		اوگفت خواهم امد   | 
		
	
		
		| i will see sbout it     | 
		من به ان رسیدگی خواهم کرد   | 
		
	
		
		| I want to take a couple of days off .      | 
		یک ردوروز مرخصی می خواهم   | 
		
	
		
		| Please excuse me .     | 
		عذرمی خواهم ( ببخشید )    | 
		
	
		
		| wills     | 
		فعل کمکی "خواهم "   | 
		
	
		
		| will     | 
		فعل کمکی "خواهم "   | 
		
	
		
		| he said     | 
		گفت خواهم امد   | 
		
	
		
		| he said he shoued go     | 
		اوگفت خواهم رفت   | 
		
	
		
		| procurement rate     | 
		نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد   | 
		
	
		
		| I dont know and I dont want to know .      | 
		نه می دانم ونه می خواهم بدانم   | 
		
	
		
		| I would like to have something to drink .      | 
		می خواهم گلویی تازه کنم   | 
		
	
		
		| No harm meant!     | 
		نمی خواهم توهین کنم!   | 
		
	
		
		| I'd like to cancel my flight.     | 
		می خواهم پروازم را لغو کنم.   | 
		
	
		
		| I ll pay him back in his own coin .      | 
		حقش را کف دستش خواهم گذارد   | 
		
	
		
		| i beg your pardon     | 
		پوزش میخواهم معذرت می خواهم   | 
		
	
		
		| I'll be at home today .      | 
		امروز منزل  خواهم بود   | 
		
	
		
		| I'd like to confirm my flight.     | 
		می خواهم پروازم را تائید کنم.   | 
		
	
		
		| I'd like to confirm my flight.     | 
		می خواهم پروازم را اوکی کنم.   | 
		
	
		
		| I'd like a train timetable.     | 
		من برنامه حرکت قطارها را می خواهم.   | 
		
	
		
		| No offence!     | 
		نمی خواهم توهین کنم!   | 
		
	
		
		| I'd like to see Mr. ...     | 
		من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.   | 
		
	
		
		| I wI'll sign for him .     | 
		من بجای اوامضاء خواهم کرد   | 
		
	
		
		| I want my steak well done.     | 
		می خواهم استیکم خوب پخته با شد   | 
		
	
		
		| He owes me some money.     | 
		از او  پول می خواهم (طلب دارم )    | 
		
	
		
		| i wish you happiness     | 
		خوشی یا سعادت شما را می خواهم   | 
		
	
		
		| I'd like to cancel my flight.     | 
		می خواهم پروازم را کنسل کنم.   | 
		
	
		
		| I'll look into the matter.     | 
		من موضوع را دنبال خواهم کرد.   | 
		
	
		
		| i will return his kindness     | 
		مهربانی او را تلافی خواهم کرد   | 
		
	
		
		| i wish you a happy new year     | 
		سال نوسعیدی را برای شما می خواهم   | 
		
	
		
		| i will send him my book     | 
		کتاب خود را برای او خواهم فرستاد   | 
		
	
		
		| I wI'll achieve my purpose (goals) quietly.     | 
		بی سروصدا منظورم راعملی خواهم کرد   | 
		
	
		
		| i will speak to him about it     | 
		در این خصوص با او صحبت خواهم کرد   | 
		
	
		
		| I'd like to have a place of my own [to call my own] .     | 
		من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.   | 
		
	
		
		| I'll think it over.     | 
		در این خصوص فکر خواهم کرد.   | 
		
	
		
		| I'll do that.     | 
		من این کار را انجام خواهم داد.   | 
		
	
		
		| Don't let me keep you.     | 
		نمی خواهم که خیلی معطلتان کنم.   | 
		
	
		
		| I would like to [ undress] take off my clothes.     | 
		من می خواهم [لخت بشوم] لباسهایم را در بیاورم.   | 
		
	
		
		| I'd like to book a flight to london.     | 
		یک پرواز به لندن می خواهم رزرو کنم.   | 
		
	
		
		| with you     | 
		بی پرده با شما سخن خواهم گفت   | 
		
	
		
		| I will be instigating [initiating] legal proceedings.     | 
		من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.   | 
		
	
		
		| I wI'll sign for (on behalf of)my brother.     | 
		از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد   | 
		
	
		
		| Talking of Europe ,please  allow me …     | 
		حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ...   | 
		
	
		
		| I wI'll do that all by myself.     | 
		من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد   | 
		
	
		
		| I would like tovisit ( see, meet ) you more often .      | 
		می خواهم باز هم بیشتر پیش شما بیایم   | 
		
	
		
		| I wI'll do it on my own responsibility .      | 
		به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد   | 
		
	
		
		| I want to get off at St. Paul's.     | 
		من می خواهم ایستگاه سانت پالس پیاده شوم.   | 
		
	
		
		| I want to look at old coins.     | 
		من می خواهم سکه های قدیمی را تماشا کنم.   | 
		
	
		
		| I'll speak at length on this subject.      | 
		دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد   | 
		
	
		
		| This is just what I want .  This is the very thing I want .      | 
		این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم   | 
		
	
		
		| You have to listen to me.     | 
		شما باید به من گوش بکنید [ببینید چی می خواهم بگویم] .   | 
		
	
		
		| I want to depart tomorrow morning [noon, afternoon] at ... o'clock.     | 
		من می خواهم فردا صبح [ظهر شب] ساعت ... حرکت کنم.   | 
		
	
		
		| It makes me sick just thinking about it!     | 
		وقتی که بهش فکر می کنم می خواهم بالا بیاورم!   | 
		
	
		
		| I'll get you all fixed up.     | 
		همه چیز را برایتان درست وروبراه خواهم کرد   | 
		
	
		
		|  tomorow morning     . I wI'll leavew for london.     | 
		فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد   | 
		
	
		
		| I wI'll go flat out to do it.     | 
		بهر جان کندنی باشد اینکا رراانجام خواهم داد   | 
		
	
		
		| I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now.     | 
		من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.   | 
		
	
		
		| utilization     | 
		تحویل   | 
		
	
		
		| processes     | 
		تحویل   | 
		
	
		
		| process     | 
		تحویل   | 
		
	
		
		| bailment     | 
		تحویل   | 
		
	
		
		| transter     | 
		تحویل   | 
		
	
		
		free       | 
		تحویل   | 
		
	
		
		| devolvement     | 
		تحویل   | 
		
	
		
		| freed     | 
		تحویل   | 
		
	
		
		| freeing     | 
		تحویل   | 
		
	
		
		| frees     | 
		تحویل   | 
		
	
		
		| delivery     | 
		تحویل   | 
		
	
		
		| solstice     | 
		تحویل   | 
		
	
		
		| liveries     | 
		تحویل   | 
		
	
		
		| livery     | 
		تحویل   | 
		
	
		
		| deliveries     | 
		تحویل   | 
		
	
		
		| landing, storage, delivery     | 
		تحویل   | 
		
	
		
		| prehension     | 
		تحویل   | 
		
	
		
		| lash up     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| instrumentally     | 
		با اسباب   | 
		
	
		
		| appliances     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| apparatus     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| devices     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| accouterment     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| free handed     | 
		بی اسباب   | 
		
	
		
		| free hand     | 
		بی اسباب   | 
		
	
		
		| fixings     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| geap     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| dixings     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| mountings     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| whigmaleerie     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| whigmaleery     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| device     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| rig     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		tool       | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| rigged     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| rigs     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| tackling     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| freehand     | 
		بی اسباب   | 
		
	
		
		| apparel     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| removers     | 
		اسباب کش   | 
		
	
		
		| doodad     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| doodads     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| tackle     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| traps     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| articles     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| rigging     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| tackles     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| things     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| tackled     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| remover     | 
		اسباب کش   | 
		
	
		
		| appliance     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		instrument       | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| gadget     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| outfits     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| outfit     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| gadgets     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| valuables     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| contraptions     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| contraption     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		contrivance       | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| contrivances     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| article     | 
		اسباب   | 
		
	
		
		| ex factory     | 
		تحویل در کارخانه   | 
		
	
		
		| terminal price     | 
		قیمت تحویل   | 
		
	
		
		| delivery side     | 
		سمت تحویل   | 
		
	
		
		| delivery speed     | 
		سرعت تحویل   | 
		
	
		
		| rendered     | 
		تحویل دادن   | 
		
	
		
		| renders     | 
		تحویل دادن   | 
		
	
		
		| renditions     | 
		پرداخت تحویل   | 
		
	
		
		| demand satisfaction     | 
		تحویل درخواستها   | 
		
	
		
		| delivery valve     | 
		سوپاپ تحویل   | 
		
	
		
		| rendition     | 
		پرداخت تحویل   | 
		
	
		
		| delivery to the home     | 
		تحویل در خانه   | 
		
	
		
		LSD       | 
		نگهداری تحویل   | 
		
	
		
		| render     | 
		تحویل دادن   | 
		
	
		
		| delivery terms     | 
		نحوه تحویل   | 
		
	
		
		| delivery terms     | 
		شرایط تحویل   | 
		
	
		
		| delivery table     | 
		میز تحویل   | 
		
	
		
		| ex mill     | 
		تحویل در کارخانه   | 
		
	
		
		| transferee     | 
		تحویل گیرنده   | 
		
	
		
		| to hand over     | 
		تحویل دادن   | 
		
	
		
		| to deliver over     | 
		تحویل دادن   | 
		
	
		
		| theft, pilferage, non delivery     | 
		عدم تحویل   | 
		
	
		
		| take over     | 
		تحویل گرفتن   | 
		
	
		
		| take delivery of     | 
		تحویل گرفتن   | 
		
	
		
		| shortchange     | 
		کم تحویل دادن   | 
		
	
		
		| prompt delivery     | 
		تحویل فوری   | 
		
	
		
		| polytropic     | 
		تحویل برزخ   |