English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (6 milliseconds)
English Persian
i do not know;try the others من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
Other Matches
what ails himŠi trover نمیدانم او را چه میشود نمیدانم چه اش هست
residence time مدت زمانیکه قطرات کوچک سوخت در محفظه احتراق توربین گاز میمانند
encroachment تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
i wonder what became of it نمیدانم چه شد
i marvel how he has fled نمیدانم
i know not نمیدانم
You have to listen to me. شما باید به من گوش بکنید [ببینید چی می خواهم بگویم] .
i d not know who he is نمیدانم کیست
he says i do not know میگوید نمیدانم
i am yet to learnt من هنوز نمیدانم
he said that he did not know گفت نمیدانم
i am out of sorts نمیدانم چه ام هست
I don't know yet. من هنوز نمیدانم.
i scarcely know what to say نمیدانم چه بگویم
i do not know what he means نمیدانم مقصودش چیست
i am out of sorts نمیدانم مراچه میشود
i cannot place you نمیدانم شما را کجا دیده ام
i know not neither can i guess نمیدانم و حدس هم نمیتوانم بزنم
highlight bar میلهای که کاربر بالا و پایین میکند تا لیستی از موضوعات مورد انتخاب را ببینید
Look at the watch. نگاه کنید به ساعت [مچی] ببینید ساعت چند است.
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out. خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
rests دیگران
rest دیگران
i do not know your house خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
regrad for others ملاحظه دیگران
regard for others واهمه از دیگران
regard for others رعایت دیگران
asides جدااز دیگران
aside جدااز دیگران
regard for others ملاحظه دیگران
What do the others say? دیگران چه می گویند؟
et al مخفف و دیگران
prevenance توجه باحتیاجات دیگران
draw away دیگران را پست سرگذاشتن
prepotent نیرومندتر از دیگران غالب
spoiler محل عیش دیگران
spoilsman محل عیش دیگران
as a warning to others برای عبرت دیگران
an outrage upon justice پایمال سازی حق دیگران
dummy الت دست دیگران
mind reading کشف افکار دیگران
to live at the expense of society بار دیگران شدن
infringer متخطی به حقوق دیگران
infringement on others rights تخطی به حقوق دیگران
breaches تجاوز به حقوق دیگران
dummies الت دست دیگران
vicarious saccifice خودش به جای دیگران
individualising از دیگران جدا کردن
individualises از دیگران جدا کردن
individualised از دیگران جدا کردن
one-upmanship <idiom> توانایی سر بودن از دیگران
under one's belt <idiom> استفاده از تجارب دیگران
take after <idiom> مثل دیگران رفتارکردن
steal one's thunder <idiom> قاپیدن کلام دیگران
to pull the strings دیگران را الت قراردادن
individualizing از دیگران جدا کردن
individualized از دیگران جدا کردن
breached تجاوز به حقوق دیگران
breach تجاوز به حقوق دیگران
mind readers کاشف افکار دیگران
mind reader کاشف افکار دیگران
individualizes از دیگران جدا کردن
individualize از دیگران جدا کردن
splurging ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
Pry not into the affair of others. <proverb> در کار دیگران مداخله مکن .
run away with <idiom> سربودن ،بهتراز دیگران بودن
to trespass بحقوق دیگران تجاوز کردن
to i. upo other's rights بحقوق دیگران تجاوز کردن
to break the ice دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
to act independently of others کاری به کار دیگران نداشتن
to mack i. about a person در باره کسی از دیگران جویاشدن
To pick other peoples brains. از افکار دیگران استفاده کردن
to be the odd one out <idiom> نامشابه [دیگران در گروهی] بودن
To put ones nose into other peoples affairs . درکار دیگران فضولی کردن
proportion اندازه چیزی در برابر با دیگران
competition clause شرط ممانعت از دخول دیگران
scapegoats کسی راقربانی دیگران کردن
scapegoat کسی را قربانی دیگران کردن
blazing star هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
scapegoat کسی که قربانی دیگران شود
splurges ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
ghost-writers کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
draw away جلوتر از دیگران حرکت کردن
interlope پادرمیان کار دیگران گذاردن
scapegoats کسیکه قربانی دیگران شود
splurge ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
ghost writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
splurged ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
john aleay jones جان که نام دیگران جوتراست
sadist کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
oddball <idiom> کسی که رفتارش با دیگران فرق میکند
plagiarises اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarising اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarised اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
peeping Tom <idiom> کسی که به پنجره دیگران نگاه میکند
you said it/you can say that again <idiom> نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
plagiarizing اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarize اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizes اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
swim against the tide/current <idiom> کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
poked سکه زدن فضولی در کار دیگران
pokes سکه زدن فضولی در کار دیگران
copier مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
rain on someone's parade <idiom> برنامه های دیگران را مختل کردن
poking سکه زدن فضولی در کار دیگران
Be quiet so as not to wake the others. ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
spoilsport کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
copiers مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
spoilsport کسی که عیش دیگران را منغص میکند
spoilsports کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
spoilsports کسی که عیش دیگران را منغص میکند
claptrap سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
poke سکه زدن فضولی در کار دیگران
upstages توجه دیگران را به خود جلب کردن
sadistically کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
sadistic کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
to interject a remark سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
plagiarist اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
to throw one's lot با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
to put in a piece of work بخشی از کار دیگران را انجام دادن
plagiary سارق اثار ادبی و هنری دیگران
upstaged توجه دیگران را به خود جلب کردن
go (someone) one better <idiom> کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
upstaging توجه دیگران را به خود جلب کردن
have a way with <idiom> تحت نفوذ قرار دادن دیگران
cool one's heels <idiom> به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
To lay one self open to ridicule . خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
cats paw الت دست دیگران گره پنجه گربهای
Schadenfreude لذتی که شخصی از رنج کشیدن دیگران میبرد
She is more culpable than the others. او [زن] بیشتر از دیگران گناه کار [مقصر] است.
His happiness consists in helping others. خوشبختی او در این است که به دیگران کمک کند.
to herd with other people با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
parrotry بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
bohemian که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
bohemians که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
exclucivism بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
self enforcing دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
noctule یکجور شب کور در انگلستان که از همه شبکورهای دیگران کشوربزرگتراست
pestiferously چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
ignore تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignored تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignores تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignoring تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
totaquina داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
totaquine داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
sported پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sports پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sport پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
echolalia تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
Eavesdrop فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
fast talker <idiom> گوینده خوب کسی است که بتواند دیگران متقاعد کند
interlopers کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
livery stable اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
interloper کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
misprision گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
These pants do not look any different than the others. به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the. <proverb> مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
building block واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
to bring somebody into line زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود
building blocks واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
to pound the filed غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
filter مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
filters مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
lifemanship متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
how about <idiom> برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
conspicuious consumption مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
caveator کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
Baldenfreude [حس ارضایی که از کچل بودن یا کچل شدن دیگران به دست میاید]
people who live in glass houses should not throw stones <idiom> هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم ب"سند
link برنامههای بررسی کامپیوتری برای بررسی اینکه هر قطعه در ارتباط با دیگران خوب کار میکند یا نه
joint tenants در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
pareto criterion ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
tontine تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com