English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
I don't want to say anything about that. من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
Other Matches
I'd like to leave my luggage, please. من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
to theorize [about something] استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
to theorise [about something] [British E] استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
I'll speak at length on this subject. دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
I had no opportunity to discuss the matter . فرصت نشد که موضوع را مورد بحث قرار بدهم
What does Main Street think of this policy? بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
argued بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argue بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argues بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
arguing بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
theorization تحقیقات نظری استدلال نظری
How much is that? چقدر بدهم؟
i cannot positively promise نمیتوانم قول قطعی بدهم
i cannot say him nay نمتوانم پاسخ رد به او بدهم نمیتوانم به او
I can't go on any longer. من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
It goes against the grain to pay these sums (that kind of money). من که زورم می آید ازاین پولها بدهم
Where can I get my car washed? کجا میتوانم اتومبیلم را بدهم بشویند؟
It doesn't fly with me [American E] [colloquial] من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
Please let me take a share in the expenses. اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
I want to leave the car in the railway station من میخواهم اتومبیل را در ایستگاه قطار تحویل بدهم.
That won't work with me! من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
I cannot square it with my conscience to ... من این را نمی توانم به وجدانم وفق بدهم ...
It would not be proper for me to give you that information. درست نیست که من این اطلاعات را به شما بدهم.
Let me back up and explain how ... به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
theoretical نظری
theoretic نظری
armchairs نظری
visionary نظری
opinionative نظری
armchair نظری
visionaries نظری
indiscrimination بی نظری
to beg your pardon پوزش می خواهم
i will go خواهم رفت
to beg your pardon معذرت می خواهم
i shall be خواهم بود
i shall go خواهم رفت
excuse me پوزش می خواهم
theoretical type سنخ نظری
parochialism کوته نظری
theoretical value مقدار نظری
expected value مقدار نظری
latitudinarianism وسیع نظری
illiberal views تنگ نظری
theoretical span دهانه نظری
objectivity اصل بی نظری
metaphsics فلسفه نظری
metapolitics سیاسیات نظری
narrow minddedness کوتع نظری
unique in every sense of the word از هر نظری بی مانند
in theory درعلم نظری
dogmatic theology لاهوت نظری
span دهانه نظری
erotics عشق نظری
inspectional نظری دیدنی
insularism تنگ نظری
spanned دهانه نظری
notionalist عالم نظری
theories اصول نظری
revisionary تجدید نظری
spanning دهانه نظری
theoretical rising طلوع نظری
theoretical frequency بسامد نظری
provinciality تنگ نظری
oversights اشتباه نظری
oversight اشتباه نظری
theory تحقیقات نظری
theoretical competition رقابت نظری
theory علم نظری
theoretical chemistry شیمی نظری
theory اصول نظری
theories تحقیقات نظری
objectivity بیطرفی و بی نظری
spans دهانه نظری
pure mathematics ریاضیات نظری
theoretical setting غروب نظری
a priori تئوری و نظری
theoretical plate بشقابک نظری
sight check مقابله نظری
theoretical mode نمای نظری
theories علم نظری
peninsularity تنگ نظری
subjectivism حالت نظری
how much do i owe you چقدر بشما بدهکار هستم چقدرباید بشما بدهم چقدرطلب شمامیشود
he said گفت خواهم امد
I am thinking of your own good. من خو بی شما رامی خواهم
he said گفت که خواهم امد
he said he shoued go اوگفت خواهم رفت
wills فعل کمکی "خواهم "
he said i will come اوگفت خواهم امد
willed فعل کمکی "خواهم "
I'd like to see Mr. ... من می خواهم آقای ... را ببینم.
will فعل کمکی "خواهم "
i will see sbout it من به ان رسیدگی خواهم کرد
I want to take a couple of days off . یک ردوروز مرخصی می خواهم
I'd like to reserve ... می خواهم یک ... رزرو کنم؟
Please excuse me . عذرمی خواهم ( ببخشید )
visionary وابسته بدلایل نظری
theorises استدلال نظری کردن
theorises تحقیقات نظری کردن
theorized استدلال نظری کردن
theorising استدلال نظری کردن
theorize تحقیقات نظری کردن
theorising تحقیقات نظری کردن
theorised تحقیقات نظری کردن
theorised استدلال نظری کردن
theorized تحقیقات نظری کردن
theorize استدلال نظری کردن
theorizes تحقیقات نظری کردن
theorizing استدلال نظری کردن
theorizing تحقیقات نظری کردن
A comparison of theory and practice. مقایسه ای از نظری و عمل.
visionaries وابسته بدلایل نظری
theorizes استدلال نظری کردن
dogmatics علم الهیات نظری
theorists طرفدار استدلال نظری
short sighted ناشی از کوته نظری
theorist طرفدار استدلال نظری
that is a good idea خوب نظری است
theoretics تحقیقات نظری در علوم
notionalist متخصص علوم نظری
notionalist هواخواه استدلال نظری
I'd like a train timetable. من برنامه حرکت قطارها را می خواهم.
I ll pay him back in his own coin . حقش را کف دستش خواهم گذارد
I wI'll sign for him . من بجای اوامضاء خواهم کرد
He owes me some money. از او پول می خواهم (طلب دارم )
I'd like to see Mr. ... من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
I'll be at home today . امروز منزل خواهم بود
I'd like to cancel my flight. می خواهم پروازم را کنسل کنم.
I'll look into the matter. من موضوع را دنبال خواهم کرد.
I'd like to confirm my flight. می خواهم پروازم را تائید کنم.
I'd like to cancel my flight. می خواهم پروازم را لغو کنم.
No harm meant! نمی خواهم توهین کنم!
No offence! نمی خواهم توهین کنم!
I would like to have something to drink . می خواهم گلویی تازه کنم
i wish you happiness خوشی یا سعادت شما را می خواهم
I want my steak well done. می خواهم استیکم خوب پخته با شد
i beg your pardon پوزش میخواهم معذرت می خواهم
I'd like to confirm my flight. می خواهم پروازم را اوکی کنم.
I dont know and I dont want to know . نه می دانم ونه می خواهم بدانم
i will return his kindness مهربانی او را تلافی خواهم کرد
theorists متخصص علوم نظری نگرشگر
height equivalent of theroretical plate ارتفاع معادل بشقابک نظری
short sight نزدیک بینی کوتاه نظری
hull speed حداکثر سرعت نظری قایق
theorist متخصص علوم نظری نگرشگر
doctrinal عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
one-off یک باره
rampire باره
rampart باره
one-offs یک باره
ter سه باره
in relation to در باره
in regard to در باره
lake rampart اب باره
i wish you a happy new year سال نوسعیدی را برای شما می خواهم
I will be instigating [initiating] legal proceedings. من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
I wI'll achieve my purpose (goals) quietly. بی سروصدا منظورم راعملی خواهم کرد
i will speak to him about it در این خصوص با او صحبت خواهم کرد
i will send him my book کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
with you بی پرده با شما سخن خواهم گفت
I'll do that. من این کار را انجام خواهم داد.
I'd like to have a place of my own [to call my own] . من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
Don't let me keep you. نمی خواهم که خیلی معطلتان کنم.
I'll think it over. در این خصوص فکر خواهم کرد.
I'd like to book a flight to london. یک پرواز به لندن می خواهم رزرو کنم.
I would like to [ undress] take off my clothes. من می خواهم [لخت بشوم] لباسهایم را در بیاورم.
to make a remark حرفی زدن افهار نظری کردن
There is no disagreement among us. اختلاف نظری بین ماوجود ندارد
pedantry or pedantism پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
one-night stand برنامهی یک باره
tartars باره دندان
regards بابت باره
tartar باره دندان
regards باره نسبت
herein در این باره
Impressionism در باره ادراک
here در این باره
one-night stands برنامهی یک باره
on بالای در باره
regarded باره نسبت
regard باره نسبت
regarded بابت باره
regard بابت باره
to sputter [about] تف پراندن [در باره ]
I would like tovisit ( see, meet ) you more often . می خواهم باز هم بیشتر پیش شما بیایم
I want to look at old coins. من می خواهم سکه های قدیمی را تماشا کنم.
I want to get off at St. Paul's. من می خواهم ایستگاه سانت پالس پیاده شوم.
This is just what I want . This is the very thing I want . این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
I wI'll do that all by myself. من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
I wI'll do it on my own responsibility . به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
I wI'll sign for (on behalf of)my brother. از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد
Talking of Europe ,please allow me … حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ...
pedantize پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
reapparition فهور دوم باره
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com