Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
I am your humble servant . I defer to you .
من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
Other Matches
I´m as hungry as a horse.
آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
devotedness
اخلاص
cleaning
خلوص اخلاص
Everyone sends their regards to you.
همه بهت ابراز ارادت کردن.
petty cash
صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
I'm
من هستم
am
هستم
i am pushed for money
هستم
gemmule
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
i feel
گرسنه هستم
we owe him for his services
خدمات او هستم
i have not a dry t. on me
سر تا پا خیس هستم
I am sure that ...
من مطمئن هستم که ...
I'm hungry.
من گرسنه هستم.
I'm your age.
من هم سن شما هستم.
I'm thirsty.
من تشنه هستم.
i am under obligation to him
من ممنون او هستم
iam d. to go
ارزومندرفتن هستم
widget
آلت کوچک
[ابزار ]
[اسباب مکانیکی کوچک]
Next to you I'm slim.
در مقایسه با تو من لاغر هستم.
i am at your service
در خدمت شما هستم
i feel sleepy
خواب الود هستم
i am under obligation to him
زیر بارمنت او هستم
feet dry
روی هدف هستم
i await you
منتظر شما هستم
i am bend on going
مصمم هستم بروم
Join the club!
من هم درشرایطی مشابه هستم !
iam in bad
خیلی در تنگی هستم
own a house
دارای خانهای هستم
I am at your disposal.
من دراختیار تان هستم
i own that house
من صاحب ان خانه هستم
i a with you on that matter
من در ان موضوع با شماموافق هستم
i maintain
قائل هستم به اینکه ...
i pause for a reply
منتظر پاسخ هستم
I am certain of it.
من درباره اش مطمئن هستم.
pig board
تخته کوچک برای موجهای کوچک
increment
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
jigger
بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
I feel like a fifth wheel.
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
i owe him &
پنج لیره به او بدهکار هستم
I am on intimate terms with one of the ministers .
با یکی از وزراء نزدیک هستم
I am a strange in this town.
دراین شهر غریب هستم
I've been here for five days.
پنج روزه که من اینجا هستم.
That is my line ( field ) .
خودم این کاره هستم
iam a for his life
برای جانش دل واپس هستم
I come from Iran . I am Iranian.
من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
i am in a hurry for it
عجله دارم یا در شتاب هستم
i am impatient for it
ازان بابت بیطاقت هستم
i am about that
من در این خصوص دلواپس هستم
i wrote as neatly as he did
من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
I look forward to receiving your reply.
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
I agree with you completely.
من کاملا با نظر شما موافق هستم.
I'll be happy to help
[assist]
you.
من با کمال میل در اختیار شما هستم.
I'm looking forward to seeing you again.
منتظر دیدار دوباره شما هستم.
i am not made of salt
مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
I'm full.
من سیر شدم
[هستم]
.
[اصطلاح روزمره]
I am the bread winner of the family .
نان آور خانه ( خانواده ) هستم
I always make a point of being on time . I always try to be punctual .
همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
I am very orderly and systematic in my work .
درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
I have done my homework. I know how to cope .
من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
It seems I am not welcome (wanted) here.
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
I know the area more or less .
کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
steadies
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry.
سپس او
[زن]
از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
steadied
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
iam so tired that i cannot eat
چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
steadying
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steady
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadiest
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
I am prepared for any eventuality.
برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
I'm really looking forward to the weekend.
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
My only problem is money .
تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
No one sent me, I am here on my own account.
هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
I'm old enough to take care of myself.
من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I'm dying to know what happened.
خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
I very much look forward to meeting you soon.
من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
pannikin
لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble
برامدگی کوچک گره کوچک
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger.
من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
salvos
در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
I am a great believer in using natural things for cleaning.
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
Can you show me on the map where I am?
آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
spitting
در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
popeye
در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
holding
در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید
applet
1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
how much do i owe you
چقدر بشما بدهکار هستم چقدرباید بشما بدهم چقدرطلب شمامیشود
feet wet
من روی هدف دریایی هستم هواپیمای رهگیر یا مامورپشتیبانی مستقیم روی دریاست
pouncing
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
small scale
طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small-scale
طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
storage
1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
i suffer from headache
سردرد دارم دچار سردرد هستم
davit
جرثقیل کوچک جرثقیل کوچک قایق
micros
کوچک
micro
کوچک
diminutive
کوچک
dimmers
کوچک
minute
کوچک
pilule
حب کوچک
culverts
پل کوچک
gracile
کوچک
thumbnails
کوچک
floret
گل کوچک
weensy
کوچک
exiguousness
کوچک
whiffet
سگ کوچک
fortalice
دژ کوچک
ponceau
پل کوچک
plumule
پر کوچک
plumelet
پر کوچک
thumbnail
کوچک
little
کوچک
puny
کوچک
petit
کوچک
petty
کوچک
tiddliest
کوچک
tiddlier
کوچک
minus cule
کوچک
pipsqueaks
کوچک
pipsqueak
کوچک
minor
کوچک
minuscule
کوچک
smallest
کوچک
bantam
کوچک
bantams
کوچک
culvert
پل کوچک
small fry
کوچک
small
کوچک
pillule
حب کوچک
tiddly
کوچک
smaller
کوچک
fractional
کوچک
pint-size
کوچک
weeny
کوچک
venule
رگ کوچک
dinky
کوچک
weenier
کوچک
ickle
کوچک
imminution
کوچک
cerebellum
مخ کوچک
pint size
کوچک
seed bud
پر کوچک
runty
کوچک
short ton
تن کوچک
weeniest
کوچک
canis minor
سگ کوچک
canis minoris
سگ کوچک
half pint
کوچک
minim
هرچیز کوچک
pianette
پیانوی کوچک بم
minims
هرچیز کوچک
picaninny
بچه کوچک
pickaninny
بچه کوچک
eddying
گرداب کوچک
eddy
گرداب کوچک
nodule
قلنبه کوچک
eddies
گرداب کوچک
nodule
برامدگی کوچک
cracker
کلوچه کوچک
nodules
قلنبه کوچک
nodules
برامدگی کوچک
crackers
کلوچه کوچک
pinpoints
چیز کوچک
pinpointing
چیز کوچک
pinpointed
چیز کوچک
pinpoint
چیز کوچک
pilot motor
موتور کوچک
eddied
گرداب کوچک
phoneme
صدای کوچک
rundlet
بشکه کوچک
miniaturizing
کوچک کردن
pedicel
پای کوچک
pedicel
ساقه کوچک
small tool
ابزار کوچک
snippet
چیز کوچک
miniaturizes
کوچک کردن
miniaturize
کوچک کردن
small sircraft
هواپیمای کوچک
miniaturising
کوچک کردن
small intestine
روده کوچک
miniaturises
کوچک کردن
small gross
قراص کوچک
short castling
قلعه کوچک
circlet
دایره کوچک
spyglass
تلسکوب کوچک
trap
محوطه کوچک
runlet
بشکه کوچک
runnel
نهر کوچک
phlyctenule
تاول کوچک
pettily
بطور کوچک
petit mal
صرع کوچک
small truck
کامیون کوچک
isles
جزیره کوچک
circlets
دایره کوچک
scatter rug
قالیچه کوچک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com