English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
I am over 50 years old. من ۵۰ سال بیشتر دارم.
Search result with all words
i life that better انرا بیشتر از همه دوست دارم
Other Matches
You have to watch your diet more [carefully] and get more exercise. شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
bandwidth صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
iam p to of knowing him از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
iam proud to know him از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
I have a carton of cigarettes من یک ... دارم.
I'm in a hurry. من عجله دارم
it is in my recollection یاد دارم
I have tobacco. من یک توتون دارم.
i intend to stay here خیال دارم که ...
i maintain عقیده دارم که ...
I have a headache. من سر درد دارم.
I agree. قبول دارم.
i wish to stay here میل دارم ...
I'm in doubt about it. من بهش شک دارم.
I'm in a hurry. من عجله دارم.
I want to have a word with you . I want you . کارت دارم
I am standing by you . I am right behind you . هوایت را دارم
own a house خانهای دارم
my a is 0 years من 04سال دارم
close the door please خواهش دارم
I need my e من دوست دارم
I have a question. من یک سئوال دارم.
i have a suit to the shah به شاه عرض دارم
i humbly request that خواهش عاجزانه دارم که ...
I feel nauseated. حالت تهوع دارم.
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
i have a silk rug Štoo یک قالیچه ابریشمی هم دارم
I have cigar من یک سیگار برگ دارم.
i am rials in pocket سه ریال در جیب دارم
i am busy at the moment اکنون کار دارم
i am famishing از گرسنگی دارم می میرم
i am on the wrong side of 0 من بیش از 05 سال دارم
i am purposed to go قصد دارم بروم
i am purposed to go در نظر دارم بروم
i am reluctant to go اکراه دارم از رفتن
i have a hunch that بیم یافن ان دارم که ...
I'm on a diet. من رژیم غذایی دارم.
I feel like throwing up. <idiom> دارم بالا میارم.
I am beginning to realize ( understand ) . کم کم دارم متوجه می شوم
I believe in God. من به خدا ایمان دارم.
I am staying at the hotel. در هتل منزل دارم.
i stand to it that جدا عقیده دارم که
i have a hunch that سخت گمان دارم که
iam ill bested موقعیت بدی دارم
i yearn for ارزوی استراحت دارم
I am positive that ... من اطمینان کامل دارم که ...
I have a pain in my chest. سینه درد دارم
I am in a great hurry . I am pressed for time . خیلی عجله دارم
I owe her a grudge حق دارم که با اولج باشم
I am deae beat . I am tired out . از خستگی دارم غش می کنم
I have an appointment with the dentist. با دندانساز قرار دارم
I am very busy today . امروز خیلی کار دارم
I am going on twenty. دارم می روم توی 20سالگی ؟
I am thinding of going to Europe. خیال دارم به اروپ؟ بروم
He owes me some money. از او پول می خواهم (طلب دارم )
please dont forget it خواهش دارم فراموش نکنید
thank tou for that book خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
I would like to know the truth. من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
I have a steady monthly income. درآمد ماهیانه ثابتی دارم
much as I'd like to <idiom> با اینکه اینقدر دوست دارم
I have all kinds of problems. هزار جور گرفتار ؟ دارم
do tell me خواهش دارم بمن بگویید
i have worse to tell you بدتر از این دارم که بشمابگویم
i have come on business کاری دارم اینجا امدم
I like it. دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
i own to having done it اقرار دارم که ان کار را کرده ام
i have a suit to the shah عریضه برای شاه دارم
i intend to stay here قصد دارم اینجا بمانم
It pleases me. دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
i am in a hurry for it عجله دارم یا در شتاب هستم
I have a date with my fiandee. با نامزدم قرار ملاقات دارم
I love her with my whole being . با تمام وجود دوستش دارم
i heed your help به مساعدت شما احتیاج دارم
I'll need a plot of land . یک قطعه زمین لازم دارم
I'm working on it. دارم روش کار میکنم.
I have to study من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
I live a very regular life . زندگی خیلی منظمی دارم
i p to arrange an intrriew قصد دارم که مصاحبهای ترتیب دهم
i insist that he is innocent جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
I have a son your age. پسری دارم بسن ( وسال) شما
i please to do it خوش دارم که این کار را بکنم
I have a position ( post ) of great responsibility in this company . دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
I am looking for work ( ajob). دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
I intend to buy a car . خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
i insist on his innocence جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
i rely solely on god... تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
i have as many books as you کتاب شما دارید منهم دارم
I am working here non-stop. یک بند دارم اینجا کار می کنم
pray consider my case خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
I'm starving [to death] . از گرسنگی دارم میمیرم. [اصطلاح مجازی]
I would like to learn the truth. من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
I'm sure we can come to some arrangement. من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
I have a free hand in this matter. دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
Could I have a word with you ? عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
Can I go earlier today, just as a special exception? اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
i intend my son for the bar خیال دارم پسرم را بگذارم وکالت کند
My clothes are a witness to my poverty. لباسی که بتن دارم شاهد فقر است
Is there enough time to change trains? آیا برای تعویض قطار وقت کافی دارم؟
i insist on your being present جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
From your lips to God's ears! <idiom> امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
iam impatient to go دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
I have got into a jam . Iam in a tight corner . I am in a bad fix. بد طوری گیر کرده ام ( دروضع سختی قرار دارم )
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings. عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
AFAIK خلاصه عبارت انگلیسی: تا آنجایی که خبر دارم که در ایمیل یا چت استفاده می شود
for the most part بیشتر
rather بیشتر
mostly بیشتر
the more بیشتر
the more better the best هر چه بیشتر
mainly بیشتر
large adv بیشتر
it is mostly iron بیشتر
more than بیشتر از
more and more هی بیشتر
further بیشتر
principally بیشتر
as much as possible هر چه بیشتر
furthering بیشتر
as early aspossible هر چه بیشتر
more بیشتر
furthers بیشتر
furthered بیشتر
multichannel با بیشتر از یک کانال
more and more بیشتر ازبیشتر
better part قسمت بیشتر
better نیکوتر بیشتر
rather ... than بیشتر ...تا [ترجیحا ... تا]
not any more دیگر نه [بیشتر نه]
most of them بیشتر انها
The more the better . هر چه بیشتر بهتر
further information آگاهی بیشتر
hypercard یات بیشتر
above average <adj.> بیشتر از حد متوسط
above-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
in the main بیشتر اصلا
major بیشتر اعظم
majored بیشتر اعظم
majoring بیشتر اعظم
the most that i can do بیشتر انها
most people بیشتر مردم
to overcomein number بیشتر بودن از
outsit بیشتر نشستن از
outstand بیشتر ایستادن
over-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
over crowding بیشتر باشد
the many بیشتر مردم
surviver بیشتر عمرکننده
so many menŠso many minds عقیده بیشتر
so many menŠso many minds هر چه اشخاص بیشتر
by superir wisdom با خرد بیشتر
oddson بیشتر محتمل
outshine بیشتر درخشیدن
outshines بیشتر درخشیدن
outshining بیشتر درخشیدن
outshone بیشتر درخشیدن
no more نه دیگر [بیشتر]
no longer نه بیشتر [زمانی]
nine times out ten بیشتر اوقات
roundabout production تولید با کارائی بیشتر
read mostly memory حافظه بیشتر خواندنی
outstand بیشتر تحمل کردن
outwear بیشتر دوام کردن
overlive بیشتر زنده بودن از
outwalk بیشتر راه رفتن از
outwork بیشتر کار کردن از
outwatch بیشتر بیدار ماندن از
norther بیشتر بطرف شمال
ahead دارای امتیاز بیشتر
outvoting بیشتر رای بردن از
outbidded بیشتر توپ زدن از
outbids بیشتر توپ زدن از
extensive cultivation کار وسرمایه بیشتر
he makes most noise او از همه بیشتر صدا یا
outbidding بیشتر توپ زدن از
outlast بیشتر طول کشیدن از
outlasted بیشتر طول کشیدن از
outlasting بیشتر طول کشیدن از
outlive بیشتر زنده بودن از
outlasts بیشتر طول کشیدن از
outvote بیشتر رای بردن از
outvoted بیشتر رای بردن از
outliving بیشتر زنده بودن از
full drive باشتاب هرچه بیشتر
outvotes بیشتر رای بردن از
outlive بیشتر دوام اوردن
outbid بیشتر توپ زدن از
as soon as possible بزودی هرچه بیشتر
mare مادیان 4 ساله یا بیشتر
put someone's best foot forward <idiom> بیشتر تلاش کردن
mares مادیان 4 ساله یا بیشتر
outlives بیشتر زنده بودن از
at full pelt با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
outlives بیشتر دوام اوردن
it consists mainly بیشتر عبارت است از
like nowhere else <adv.> بیشتر از هر جای دیگر
outlived بیشتر دوام اوردن
outliving بیشتر دوام اوردن
outlived بیشتر زنده بودن از
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com