English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (16 milliseconds)
English Persian
migratory مهاجرت کننده
Search result with all words
diadromous مهاجرت کننده از اب شیرین بدریا
forty niner شرکت کننده در مهاجرت سال 9481 بکالیفرنیا درجستجوی طلا
Other Matches
exodus مهاجرت مهاجرت دسته جمعی
migration مهاجرت
colonization مهاجرت
emigration مهاجرت
emigration مهاجرت از .....
flight مهاجرت
immigration مهاجرت
immigration مهاجرت از .....
transplant مهاجرت کردن
transplanted مهاجرت کردن
transplanting مهاجرت کردن
immigrating مهاجرت کردن
transplants مهاجرت کردن
migrate مهاجرت کردن
migrates مهاجرت کردن
migrating مهاجرت کردن
migrated مهاجرت کردن
to expatriate oneself مهاجرت کردن
emigration مهاجرت به خارج
visitation مهاجرت موسمی
immigration مهاجرت بداخل
remigrate از مهاجرت برگشتن
migration of ions مهاجرت یونها
migratory وابسته به مهاجرت
intermigration مهاجرت ازدوسو
flight of capital مهاجرت سرمایه
visitational مهاجرت موسمی
electromigration مهاجرت الکتریکی
visitations مهاجرت موسمی
emigrated مهاجرت کردن از .....
immigrated مهاجرت کردن
immigrate مهاجرت کردن
emigrated مهاجرت کردن
emigrates مهاجرت کردن از .....
emigrating مهاجرت کردن
emigrating مهاجرت کردن از .....
emigrates مهاجرت کردن
immigrates مهاجرت کردن
emigrate مهاجرت کردن
emigrate مهاجرت کردن از .....
colonising مهاجرت کردن
colonised مهاجرت کردن
colonises مهاجرت کردن
colonize مهاجرت کردن
colonized مهاجرت کردن
colonizes مهاجرت کردن
colonizing مهاجرت کردن
international migration مهاجرت بین المللی
crude migration rate نرخ خام مهاجرت
demography مطالعه مهاجرت جمعیت
rural urban migration مهاجرت از روستا به شهر
to emigrate [to] مهاجرت کردن [به] [به کشور دیگررفتن]
exodus مهاجرت بنی اسرائیل از مصربه کنعان
refusniks کسی که درخواست مهاجرت او رد شده است
refusenik کسی که درخواست مهاجرت او رد شده است
refuseniks کسی که درخواست مهاجرت او رد شده است
to be registered as an alien در اداره مهاجرت ثبت شده بودن
passanger شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
transmigrant که در ضمن مهاجرت ازکشورخودبکشور دیگرازکشورسومی گذر میکند
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
We have to stem the ride of emigration if our economy is to recover. اگر قرار است اقتصادمان رشد کند باید جلوی رشد مهاجرت را بگیریم.
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
solver حل کننده
doers کننده
deflective کج کننده
solvents اب کننده
surfy کف کننده
renunciant رد کننده
refuser رد کننده
refutatory رد کننده
attacking تک کننده
renunciant کننده
hopper لی لی کننده
noncommittal رد کننده
doer کننده
hoppers لی لی کننده
skittish رم کننده
crepitant خش خش کننده
fillets پر کننده
prattfall پچ پچ کننده
solvent اب کننده
filler پر کننده
ear-splitting کر کننده
spurner رد کننده
syncopator غش کننده
squasher له کننده
squelcher له کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com