Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
ropemanship
مهارت دربندبازی یا بالارفتن از طناب
Other Matches
proficiency rating
طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
qualification card
کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
pay out the rope
طناب را شل کنیدتاباز شود طناب رابدهیدبیاید
lanyard
طناب کوتاه طناب کمر
lanyards
طناب کوتاه طناب کمر
cargo sling
طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
to go up
بالارفتن
to go up one pair of stairs
بالارفتن
to look up
بالارفتن
boosted
بالارفتن
boosting
بالارفتن
boosts
بالارفتن
lifts
بالارفتن
lifting
بالارفتن
lift
بالارفتن
to shoot up
بالارفتن
lifted
بالارفتن
to come up
بالارفتن
climbs
بالارفتن
boost
بالارفتن
mounts
:بالارفتن
mount
:بالارفتن
rises
بالارفتن
rise
بالارفتن
climb
بالارفتن
climbed
بالارفتن
ascends
بالارفتن
ascended
بالارفتن
climbing
بالارفتن
ascend
بالارفتن
how long is the rope
درازی طناب چقدر است طناب چند متر است
upping
برخاستن بالارفتن
he climbed up the mountain
ازکوه بالارفتن
to shoot out
بالاجستن بالارفتن
escalating
بالارفتن یا بردن
escalated
بالارفتن یا بردن
to scale awall
بالارفتن ازدیوار
escalate
بالارفتن یا بردن
to shin up a tree
از درختی بالارفتن
upped
برخاستن بالارفتن
up
برخاستن بالارفتن
clambered
بسختی بالارفتن
clambers
بسختی بالارفتن
escalates
بالارفتن یا بردن
clambering
بسختی بالارفتن
clamber
بسختی بالارفتن
scramble
بادست وپا بالارفتن
clamber
بادست وپا بالارفتن
to run up
زود رشدکردن بالارفتن
scrambling
بادست وپا بالارفتن
clambered
بادست وپا بالارفتن
scrambles
بادست وپا بالارفتن
clambering
بادست وپا بالارفتن
clambers
بادست وپا بالارفتن
scrambled
بادست وپا بالارفتن
bight
حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
zooms
وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
it is not p to climb it
نمیتوان از ان بالارفت بالارفتن از ان ممکن نیست
zoomed
وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
scaling ladder
نردبان برای بالارفتن از جاهای محصور
zoom
وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
non rotating wire rope
طناب سیمی یک سو با مغزی طناب سیمی نپیچ
facility
مهارت
incompetent
بی مهارت
techniques
فن مهارت
skilless
بی مهارت
skill less
بی مهارت
artifice
مهارت
artifices
مهارت
technique
فن مهارت
light handedness
مهارت
gripe
مهارت
sophistication
مهارت
adeptness
مهارت
ingenuity
مهارت
adroitness
مهارت
handiness
مهارت
dextrously
به مهارت
masterkiness
مهارت
inexpert
بی مهارت
executes
مهارت
executed
مهارت
proficiency pay
حق مهارت
execute
مهارت
technique
مهارت
techniques
مهارت
proficiency
مهارت
deftness
مهارت
inapt
بی مهارت
skill
مهارت
credential
مهارت
grooves
مهارت
groove
مهارت
unskillful
بی مهارت
qualification
مهارت
expertise
مهارت
competence
مهارت
expertise
مهارت
executing
مهارت
ham fisted
بی مهارت
ham handed
بی مهارت
ham-fisted
بی مهارت
skill
مهارت
know-how
مهارت
unskilled
بی مهارت
knack
مهارت
maladroit
بی مهارت
workmanship
مهارت
cissy
آدم بی مهارت
proficiency
مهارت تخصص
tact
کاردانی مهارت
milquetoast
آدم بی مهارت
seamanship
مهارت در دریانوردی
pantywaist
[Am En]
آدم بی مهارت
weed
آدم بی مهارت
wet
آدم بی مهارت
pussy
[Am E]
آدم بی مهارت
weenie
[Am E]
آدم بی مهارت
jessy
آدم بی مهارت
jessie
آدم بی مهارت
mollycoddle
آدم بی مهارت
credential
مهارت فنی
competence
مهارت فنی
skill
مهارت فنی
qualifies
کسب مهارت
qualify
کسب مهارت
crafts
مهارت نیرنگ
craft
مهارت نیرنگ
manipulation
انجام با مهارت
qualification
مهارت فنی
qualification
مهارت فنی
qualification
کسب مهارت
tactlessly
بی مهارت بی سلیقه
tactless
بی مهارت بی سلیقه
salesmanship
مهارت در فروشندگی
human skill
مهارت انسانی
skill learning
مهارت اموزی
manual skill
مهارت دستی
versatility
روانی مهارت
motor skill
مهارت حرکتی
unskil
ناشی بی مهارت
natatorial skill
مهارت در شنا
skillful Šetc
با مهارت ماهرانه
sport skill
مهارت ورزشی
skill level
پایه مهارت
up one's alley
<idiom>
مهارت درچیزی
wuss(y)
آدم بی مهارت
sissy
آدم بی مهارت
combat proficiency
مهارت رزمی
dauber
نقاش بی مهارت
softie/softy
آدم بی مهارت
wimp
آدم بی مهارت
weakling
آدم بی مهارت
namby-pamby
آدم بی مهارت
fundamental skill
مهارت بنیادی
expertness
خبرویت مهارت
fine skill
مهارت فریف
qualification record
پرونده مهارت فنی
spiller
خوش شانسی نه مهارت
showboating
نمایش دادن مهارت
skill level
پایه مهارت فنی
fine art
هر مهارت هنری وفریف
surfmanship
مهارت در موج سواری
facileness
مهارت عدم ثبات
expert badge
نشان مهارت در تیراندازی
diplomatically
از روی مهارت و بصیرت
wonderwork
کار عجیب مهارت
stickhandling
مهارت در استفاده از چوب
technomotorial skill
مهارت تکنیکی- حرکتی
sword play
مهارت در بکارگیری شمشیر
qualification badge
نشان مهارت در تیراندازی
seaman ship
مهارت در راندن قایق
sport skill pattern
الگوی مهارت ورزشی
master
کسب مهارت کردن
mastered
کسب مهارت کردن
masters
کسب مهارت کردن
conveyancing
مدیریت از روی مهارت
skill
مهارت عملی داشتن
rates
میزان مهارت شدت تغییرات
overmaster
مهارت کامل پیدا کردن در
to play a poor game
ناشی بودن مهارت نداشتن
techniques
اصول مهارت روش فنی
overwrought
تهیه شده ازروی مهارت
rate
میزان مهارت شدت تغییرات
dan
درجه 1 تا 01 برای مهارت در دفاع
veteran skill
مهارت و کهنه کاری کارازمودگی
quaint
از روی مهارت عجیب و جالب
technique
اصول مهارت روش فنی
seeds
رده بندی برحسب مهارت وقدرت
seed
رده بندی برحسب مهارت وقدرت
gymkhana
مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
syllogist
کسیکه مهارت درقیاس منطقی دار د
to be out of one's depth
از توانایی و یا مهارت
[کسی]
خارج بودن
gymkhanas
مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
metrist
کسی که در متر کردن مهارت دارد
cats
استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
techniques
روش با مهارت برای انجام کاری
technique
روش با مهارت برای انجام کاری
up one's street
[British English]
, down one's alley
[American English]
مناسب ذوق وسلیقه
[مهارت درچیزی ]
cat
استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com