English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
electrical shant مهار برقی
Other Matches
vacuumed جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuums جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuuming جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuum جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
tie متصل کردن مهار کردن مهار
ties متصل کردن مهار کردن مهار
oil gear جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
spanned مهار
anchor مهار
frenum مهار
controls مهار
controlling مهار
guide rope مهار
control مهار
restraints مهار
restraint مهار
anchoring مهار
spanning مهار
spans مهار
bond مهار
guy مهار
guys مهار
anchorages مهار
halters مهار
halter مهار
bearing rein مهار
belaying pin مهار
chainage مهار
chucking مهار
make fast مهار
anchors مهار
brace مهار
span مهار
anchorage مهار
unbridle بی مهار
braced مهار
clamping مهار کردن
clamps مهار کردن
anchor pole دیرک مهار
anchor rod میل مهار
arresting sheave پل مهار هواپیما
restrained مهار شده
ball control مهار توپ
clamped مهار کردن
clamp مهار کردن
controlled مهار شده
uncontrolled مهار نشده
knee-brace مهار زانویی
bollard تیر مهار
angle-tie مهار گوشه
angle-tie مهار قطری
bollard میله مهار
bollards میله مهار
wiring harness مهار سیم
topping lift مهار بالایی
tie rod میل مهار
cross brace مهار عرضی
mooring swivel مدور مهار
mooring rope طناب مهار
gripping jaw فک مهار کننده
mooring ring حلقه مهار
mooring pendant سیم مهار
mooring buoy بویه مهار
guy wire سیم مهار
holdfast مهار گیر
knee brace مهار زانوئی
prony brake مهار پرونی
raker تیر مهار
daedman مهار وزنی
drogue مهار چتری
tawie سست مهار
stayband حلقه مهار
foot trap مهار توپ با کف پا
span wire سیم مهار
mooring line سیم مهار
sagrod مهار عرضی
sag rod مهار عرضی
martingale مهار جلو
stayed تکیه مهار
bridles مهار ناو
chucking مهار کردن
bridles زنجیر مهار
bridling مهار ناو
bridling زنجیر مهار
chucks مهار کردن
chucked مهار کردن
chuck مهار کردن
stay تکیه مهار
tractable سست مهار
bridled مهار ناو
bridle مهار ناو
bridle زنجیر مهار
bridled زنجیر مهار
aircraft arresting hook قلاب مهار هواپیما
aircraft arrestment عملیات مهار هواپیما
aircraft arresting complex وسایل مهار هواپیما
mooring line طناب مهار مین
barricaded مهار هواپیما سد جاده
barricade مهار هواپیما سد جاده
forward bow spring طناب مهار کشتی
barricading مهار هواپیما سد جاده
escalating از مهار خارج شدن
escalated از مهار خارج شدن
tie down مهار هواپیما یا کشتی
clamp مهار گیره عقربک
clamps مهار گیره عقربک
clamping مهار گیره عقربک
aircraft arresting دستگاه مهار هواپیما
clamped مهار گیره عقربک
escalate از مهار خارج شدن
anchored filament افروزه مهار شده
moorage محل مهار کشتی
mooring swivel خودگر مهار مین
restrain نگهداشتن مهار کردن
restrains نگهداشتن مهار کردن
leg trap مهار توپ با ساق پا
clamping sleeve مفصل مهار کننده
clamping fixture گیره مهار کننده
barricades مهار هواپیما سد جاده
chucking automatic مهار کردن خودکار
escalates از مهار خارج شدن
restraining نگهداشتن مهار کردن
restraining forces نیروهای مهار کننده
buoy pendant زنجیر مهار بویه
afterbow طناب مهار سینه ناو
clamping jaw فکهای مهار کننده گیره
arresting sheave ریل و سرسره مهار هواپیما
arresting system payout بازده سیستم مهار هواپیما
arresting net stanchion قلاب تور مهار هواپیما
ground tackle وسیله مهار کردن قایق
bolster plate صفحه برای مهار کردن
equitation هنر سواری و مهار اسب
dragon-piece [مهار تیر شیروانی نبش]
dragging-piece [مهار تیر شیروانی نبش]
binding مهار کردن بار در روی پالت
stanchion مهار یامحدودکردن تیر دار کردن
blocking and chocking مهار بار روی وسیله ترابری
shift تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
mooring نقطه مهار کردن قایق به ساحل
uncleat بازکردن طناب مهار قایق ازساحل
shifted تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
headfast طنابی که سرکشتی را با ان به گویه یا باراندازمهارمیکنند مهار
shifts تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
hook cable کابل قلاب اتصال مهار هواپیما
bindings مهار کردن بار در روی پالت
triple team سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
electricians mate برقی
before you know it برقی
powers برقی
electric برقی
electrical برقی
galvanic برقی
powered برقی
power برقی
powering برقی
smothers شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
smother شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
forestay مهار بین پیش دگل وعرشه کشتی
strings attached <idiom> تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
smothering شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
arresting system purchase element وسیله ضربه گیر سیستم مهار هواپیما
aircraft arresting reset unit وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
smothered شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
eletro luminescence لومینسانس برقی
electrical conductor رسانای برقی
electrical series زوجهای برقی
electrical resistance مقاومت برقی
electrotype قالب برقی
electrical induction القای برقی
electrical discharge تخلیه برقی
electrical energy انرژی برقی
electrise برقی کردن
electrotype چاپ برقی
electrochemical برقی- شیمیایی
gymnotus مارماهی برقی
electromagnet اهنربای برقی
electropathy معالجه برقی
electrometallurgy متالورژی برقی
electrical sheet ورقهای برقی
frigidaire یخچال برقی
electromotor موتور برقی
foud royant a سکته برقی
electrotherapeutics درمان برقی
electrothermal printer چاپگرحرارتی برقی
electric fluid سیال برقی
appliances وسیله برقی
appliance وسیله برقی
powered دستگاه برقی
vulcanization جوش برقی
vulcanizer جوشکار برقی
powered توان برقی
trolley bus اتوبوس برقی
trolley buses اتوبوس برقی
power توان برقی
thermoelectric گرما برقی
escalator پله برقی
moving staircase پله برقی
moving stairway پله برقی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com