English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
loop sling مهار حلقوی بار بند حلقوی
Other Matches
loop pile پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
vortical حلقوی
convolute حلقوی
cricoid حلقوی
loop code کد حلقوی
vortiginous حلقوی
terete حلقوی
sigmoid حلقوی
orbiculate حلقوی
ring cartilage حلقوی
annular حلقوی
annulate حلقوی
annulated حلقوی
bustle pipe لوله حلقوی
annular jet فوران حلقوی
annular eclipse کسوف حلقوی
annular burner مشعل حلقوی
peristalsis حرکات حلقوی
cup point تیزی حلقوی
ring armature ارمیچر حلقوی
annular projection برامدگی حلقوی
loop mill rolling نوردکاری حلقوی
loop knot tie گره حلقوی
loop antenna انتن حلقوی
fairy ring قارچ حلقوی
curl field میدان حلقوی
annulus حلقه حلقوی
ringing حلقوی شدن
apple ring fender دفرای حلقوی
ring nebula ابری حلقوی
ring جسم حلقوی
interlocking حلقوی بافتن
ringbolt hitching خفت حلقوی
snap ring خار حلقوی
ring tension کشش حلقوی
verticillation ارایش حلقوی
ring network شبکه حلقوی
ring nebula سحابی حلقوی
induction ring heater گرمکن حلقوی القائی
atoll جزیره مرجانی حلقوی
atolls جزیره مرجانی حلقوی
vortices جریان حلقوی یا گردابی
vortexes جریان حلقوی یا گردابی
vortex جریان حلقوی یا گردابی
convoluted بهم تابیده حلقوی
circular shift تغییر مکان حلقوی
loop feeder سیم تغذیه حلقوی
waked جریانهای حلقوی بال
bagel نان شیرینی حلقوی
lyraring nebula ابری حلقوی شلیاق
wakes جریانهای حلقوی بال
vortex drag پسای جریانهای حلقوی
lyraring nebula سحابی حلقوی شلیاق
wake جریانهای حلقوی بال
warp-loop fringe ریشه حلقوی [در قالی همدان]
can annular محفظه احتراق حلقوی شکل
cannular محفظه احتراق حلقوی شکل
uncoil غیر حلقوی کردن یا شدن
uncoils غیر حلقوی کردن یا شدن
uncoiling غیر حلقوی کردن یا شدن
uncoiled غیر حلقوی کردن یا شدن
mantle ring تیر حمال حلقوی شکل
toothed ring armature ارمیچر حلقوی دندانه دار
coil antenna انتن حلقوی به شکل سیم پیچ
vortex filament خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
vortex sheet لایه نازک نامحدود سیال باحرکت حلقوی بینهایت
plug nozzle نازلی در موتورهای راکت بامحفظه احتراق حلقوی وپیچشی
rotated جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
rotate جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
slotting تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
slots تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
slot تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
annular وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی
rotates جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
ring and bead sight دستگاه نشانه روی که دارای شکاف درجه حلقوی و مگسک میباشد
ruffe یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
ruffs یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
ruff یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
vortex trail دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
vortex separation جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
cards فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
card فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
vortex breakdown/brust جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
circular list لیست مدور لیست حلقوی
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
ties متصل کردن مهار کردن مهار
tie متصل کردن مهار کردن مهار
make fast مهار
unbridle بی مهار
guide rope مهار
belaying pin مهار
frenum مهار
chainage مهار
bearing rein مهار
spanning مهار
anchor مهار
anchoring مهار
anchorages مهار
anchorage مهار
anchors مهار
chucking مهار
span مهار
guys مهار
guy مهار
bond مهار
spans مهار
spanned مهار
controls مهار
halter مهار
halters مهار
restraint مهار
brace مهار
braced مهار
restraints مهار
control مهار
controlling مهار
mooring rope طناب مهار
knee brace مهار زانوئی
bridles زنجیر مهار
guy wire سیم مهار
gripping jaw فک مهار کننده
bridling مهار ناو
chuck مهار کردن
mooring ring حلقه مهار
mooring pendant سیم مهار
stayed تکیه مهار
mooring line سیم مهار
martingale مهار جلو
holdfast مهار گیر
raker تیر مهار
bridling زنجیر مهار
mooring buoy بویه مهار
stay تکیه مهار
mooring swivel مدور مهار
bridles مهار ناو
topping lift مهار بالایی
ball control مهار توپ
knee-brace مهار زانویی
wiring harness مهار سیم
restrained مهار شده
angle-tie مهار قطری
angle-tie مهار گوشه
tie rod میل مهار
tawie سست مهار
stayband حلقه مهار
bridled زنجیر مهار
bridled مهار ناو
bridle زنجیر مهار
bridle مهار ناو
tractable سست مهار
chucking مهار کردن
sag rod مهار عرضی
sagrod مهار عرضی
span wire سیم مهار
bollard تیر مهار
foot trap مهار توپ با کف پا
cross brace مهار عرضی
anchor rod میل مهار
uncontrolled مهار نشده
clamped مهار کردن
prony brake مهار پرونی
clamps مهار کردن
bollards میله مهار
clamping مهار کردن
bollard میله مهار
arresting sheave پل مهار هواپیما
chucks مهار کردن
clamp مهار کردن
chucked مهار کردن
electrical shant مهار برقی
controlled مهار شده
drogue مهار چتری
daedman مهار وزنی
anchor pole دیرک مهار
aircraft arresting دستگاه مهار هواپیما
escalating از مهار خارج شدن
escalates از مهار خارج شدن
barricades مهار هواپیما سد جاده
restraining forces نیروهای مهار کننده
aircraft arrestment عملیات مهار هواپیما
escalated از مهار خارج شدن
anchored filament افروزه مهار شده
tie down مهار هواپیما یا کشتی
escalate از مهار خارج شدن
aircraft arresting complex وسایل مهار هواپیما
barricade مهار هواپیما سد جاده
clamps مهار گیره عقربک
barricaded مهار هواپیما سد جاده
aircraft arresting hook قلاب مهار هواپیما
buoy pendant زنجیر مهار بویه
mooring swivel خودگر مهار مین
clamping fixture گیره مهار کننده
clamping sleeve مفصل مهار کننده
clamped مهار گیره عقربک
restrains نگهداشتن مهار کردن
restraining نگهداشتن مهار کردن
restrain نگهداشتن مهار کردن
clamp مهار گیره عقربک
leg trap مهار توپ با ساق پا
moorage محل مهار کشتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com