Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
sticker
[guest]
مهمانی که نمی خواهد برود
Other Matches
it pleased him to go
خوش داشت که برود خوشش می امدکه برود
i advised him to go there
به صلاح او دانستم که برود مصلحت دیدم که برود
provided he goes at once
بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out.
خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
it will make against us
برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
runs
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
let him go
برود
printed
برود
print
برود
prints
برود
he refused to go
نخواست برود
let him go
بگذارید برود
it is necessary for him to go
باید برود
he is not willing to go
نیست برود
tell him to go
بگویید برود
he insists on going
اصراردارد که برود
he was made to go
او را وادارکردند برود
dinners
مهمانی
regaling
مهمانی
banquet
مهمانی
receptions
مهمانی
reception
مهمانی
entertainment
مهمانی
soiree
مهمانی شب
dinner
مهمانی
cocktails
مهمانی
cocktail
مهمانی
regales
مهمانی
regaled
مهمانی
banquets
مهمانی
junketing
مهمانی
feast
مهمانی
soirees
مهمانی شب
feasted
مهمانی
soirTes
مهمانی شب
feasting
مهمانی
foy
مهمانی
guest night
شب مهمانی
feasts
مهمانی
regale
مهمانی
entertainments
مهمانی
party
مهمانی
show someone the door
<idiom>
خواستن از کسی که برود
none but the old shold go
کسی مگربزرگان برود
he did not d. to go
جرات نکرد که برود
he durst not go
جرات نکرد که برود
he was motioned to go
باو اشاره شد که برود
he needs must go
ناچار باید برود
he is indisposed to go
مایل نیست برود
he was signalled to go
باو اشاره شد که برود
i made him go
او را وادار کردم برود
in order that he may go
برای اینکه برود
it is necessary for him to go
لازم است برود
he refused to go
حاضر نشد برود
to throw a party
مهمانی دادن
entertains
مهمانی کردن از
entertained
مهمانی کردن از
entertain
مهمانی کردن از
kettle of fish
مهمانی دانگی
barn dances
مهمانی رقص
dutch treat
مهمانی دانگی
racquet
مهمانی پرهیاهو
wingding
مهمانی پر سر و صدا
barn dance
مهمانی رقص
rave-up
مهمانی پر سروصدا
rave-ups
مهمانی پر سروصدا
tea party
مهمانی چای
hen party
مهمانی زنانه
hen parties
مهمانی زنانه
racquets
مهمانی پرهیاهو
racket
مهمانی پرهیاهو
tea parties
مهمانی چای
dare he go?
ایا جرات دارد برود
overland mail
پستی که از راه خشکی برود
out of sigt out of mind
از دل برود هر انکه از دیده برفت
out of sight out of mind
از دل برود هر انچه از دیده برفت
Seldom seen soon forgotten .
<proverb>
از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
Long absent, soon forgotten.
<proverb>
از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
it is necessary for him to go
براو واجب است که برود
stag
جلسه یا مهمانی مردانه
infare
مهمانی بمناسبت ورود
party
مهمانی دادن یارفتن
feel awkward
خجالت کشیدن
[در مهمانی]
tea dance
مهمانی چای ورقص
stags
جلسه یا مهمانی مردانه
to give an enter tainment
مهمانی دادن یا کردن
feel embarrassed
خجالت کشیدن
[در مهمانی]
He will not sleep in a place which can get wt unde.
<proverb>
جایى نمى خوابد که آب زیرش برود .
liberty man
ملوانی که اجازه دارد به ساحل برود
to stand treat
هزینه مهمانی یا سواری رادادن
She wrecked the party for us.
مهمانی رابه مازهر کرد
dinner jackets
لباس مخصوص مهمانی رسمی
potlatch
مهمانی دادن مجلس انس
dinner jacket
لباس مخصوص مهمانی رسمی
We are invited out tonight .
امشب بیرون مهمانی هستیم
I am counting(relying) on you, dont let me down.
روی تو حساب می کنم نگذار آبرویم برود
humpty dumpty
کسی یاچیزی که یکباربزمین افتداز میان برود
Why did you let it slip thru your fingers ? Why did you lose it for nothing ?
چرا گذاشتی مفت ومسلم از دستت برود
Those who lose must step out.
هر که سوخت (باخت ) باید از بازی بیرون برود
loving cup
پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
omnim gatherum
مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
He cannot sit up, much less walk
[ to say nothing of walking]
.
او
[مرد]
نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
deflections
ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
deflection
ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
actions
که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
You cannot make a crab walk straight .
<proverb>
نمى توان خرچنگ را واداشت منظم و صاف راه برود .
jump instruction
موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
action
که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
acid house party
نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
thresholds
سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
He is absolutely determined to go and there's just no reasoning with him.
او
[مرد]
کاملا مصمم است برود و باهاش هیچ چک و چونه نمیشه زد.
ball back
ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
threshholds
سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
threshold
سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
to ask somebody out
از کسی پرسیدن که آیا مایل است
[با شما]
بیرون برود
[جامعه شناسی]
twill _
ان خواهد
that fauit will right itself
خواهد شد
it will manifest it self
اشکار خواهد شد
he shall go
خواهد رفت
the secret will open to me
خواهد گردید
he will go
خواهد رفت
it askes for attention
دقت می خواهد
joint
دستگاه کوچک باطریدار که سوارکار بطور غیر مجازروی گردن اسب می گذارد تاتندتر برود
Well what does he want now ?
خوب حا لاچه می خواهد ؟
It wI'll prove to be to your disadvantage.
بضررت تمام خواهد شد
She wI'll gradually soften .
تدریجا" نرم خواهد شد
It wI'll overtake (befall) everyone.
دامنگیر همه خواهد شد
What impudence!what never !what cheek!
واقعا" که خیلی رو می خواهد !
It wI'll clear up by morning .
تا صبح هواصاف خواهد شد
She wI'll regret it bitterly.
مثل سگ پشیمان خواهد شد
It wI'll get us into trouble.
ما را به درد سر خواهد انداخت
the lord will provide
خداوسیله خواهد ساخت
Its color wI'lll fade.
رنگش خواهد رفت
The tree wI'll die .
درخت خشک خواهد شد
The folwer wI'll die for want of water.
گل از بی آبی خشک خواهد شد
She wI'll survive . She wI'll pull through.
زنده خواهد ماند
do as you please
هر چه دلتان می خواهد بکنید
criterion
مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
it will manifest it self
معلوم خواهد گشت
it would be preferble to
بهتر خواهد بود
it will give rise to a quarrel
مایه ستیزه خواهد شد
the truth will out .
<proverb>
یقیقت بر ملا خواهد شد .
i know that he will come
من میدانم که او خواهد امد
What must be must be .
<proverb>
آنچه باید بشود خواهد شد .
I wI'll be greatly ( badly ) disgraced.
بدجوری آبرویم خواهد رفت
if he wishes to be a
اگرمی خواهد کسی بشود
he would be sure to like it
یقینا انرادوست خواهد داشت
who will pay for it
کی پول انرا خواهد داد
She wI'll arrive on friday morning .
جمعه صبح وارد خواهد شد
i do not u.his wanting to say
نمیفهم چرامی خواهد بماند
He wI'll expedite our case.
اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
who will pay for it
کی هزینه انرا خواهد پرداخت
it will give rise to a quarrel
نزاعی تولید خواهد کرد
Surely things wI'll turn out well for him in the end.
مطمئنا" عاقبت بخیر خواهد شد
accuracy
تعریف دقیق تر خواهد بود
near work
کاری که نگاه نزدیک می خواهد
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
Sooner or later , he wI'll find out .
دیر یا زود خواهد فهمید
It wI'll spoil my appetite .
اشتهایم راکور خواهد کرد
outputs
ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
She said it would rain and sure enough it did .
گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
output
ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
This book wI'll be a great success .
این کتاب خیلی گه خواهد کرد
She wI'll never realize this wish.
این آرزو بدلش خواهد ماند
A new government wI'll take office .
حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
which diffrence shall be settled only by
..... و این اختلاف هم ازطریق داوری حل خواهد شد
whatsoever he doeth shall p
هرچه میکند نیک انجام خواهد شد
pulls
ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
pull
ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
We shall look into the matter in due ( good ) time .
درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion).
اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
He gave us to understand that he would help us.
او
[مرد]
وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
on shall from a quo rum
جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
it will wear to your shape
بپوشیدبهترمیشود درنتیجه پوشیدن قالب تن شما خواهد شد
he is sanguine of success
خوش بین یادلگرم است که کامیاب خواهد شد
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself .
بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
end user
شخصی که از وسیله یا برنامه یا محصول استفاده خواهد کرد
He threatened to thrash the life out of me .
تهدیدم کردکه آنقدر کتکم خواهد زد تا جانم دربیاید
contingency plan
برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
He is trying to prove himself all the time.
او
[مرد]
همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید.
Your train will leave from platform 8.
قطار شما از سکوی شماره 8 حرکت خواهد کرد.
While the grass grows the cow starves .
<proverb>
تا علفها رشد کند گاو از گرسنى خواهد مرد .
gigo
اگر اطلاعات ورودی بد باشد خروجی هم بد خواهد بود
stagnation thesis
ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود
The judge will have the final say on the matter.
قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
He warned he would go on a termless hunger strike.
او
[مرد]
هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
to tell somebody something
[to let somebody in on something]
<idiom>
به کسی چیزی را گفتن که او نباید می دانست یا او نمی خواهد بداند.
diminished radix complement
نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
He who excuses accuses himself.
<proverb>
کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند.
[ضرب المثل]
This law wI'll be a disincentive to foreign investors.
این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
Excuses always proceed from a guilty conscience.
<proverb>
کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند.
[ضرب المثل]
that book will immortalize him
ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
A guilty conscience needs no accuser.
<proverb>
کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند.
[ضرب المثل]
default
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
restorationist
کسیکه معتقداست باینکه بشرعاقبت بسعادت اول خود نائل خواهد شد
defaulted
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaults
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
attention code
حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com