Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
omnim gatherum
مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
Other Matches
wherunto
که بدان
thereto
بدان
thereunto
بدان
thereby
بدان وسیله
thereto attached
پسوسته بدان
according as
چنانکه بدان سان که
whereat
که بدان جهت که در انجا
paradoxically
بدان سان که باعقیده .....است
poetic justice
کامیابی خوبان و شکست بدان
that is nothing like it
هیچ شباهتی بدان ندارد
the question referred to above
موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
key-ring
حلقهای که بدان کلید می اویزند
key-rings
حلقهای که بدان کلید می اویزند
nose ring
حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
where no human foot can tread
جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
it was beneath my notice
مراعارمی امدازاینکه بدان توجهی کنم
it is not pervious to reasonov
بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
gate meeting
انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
he had no evidence to go upon
مدرکی نداشت که بدان متکی شود
feasted
مهمانی
entertainment
مهمانی
regaled
مهمانی
reception
مهمانی
receptions
مهمانی
regaling
مهمانی
regales
مهمانی
banquet
مهمانی
banquets
مهمانی
regale
مهمانی
feasts
مهمانی
feasting
مهمانی
feast
مهمانی
party
مهمانی
junketing
مهمانی
dinners
مهمانی
soiree
مهمانی شب
soirees
مهمانی شب
soirTes
مهمانی شب
dinner
مهمانی
cocktails
مهمانی
guest night
شب مهمانی
cocktail
مهمانی
entertainments
مهمانی
foy
مهمانی
an accessible place
جایی که راه یافتن بدان ممکن است
near side
سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
hobby
کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
timberhead
انتهای تیر کشتی که طناب بدان اویزند
self feeder
ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
plowhead
چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
hobbies
کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
tea parties
مهمانی چای
kettle of fish
مهمانی دانگی
tea party
مهمانی چای
entertained
مهمانی کردن از
racquet
مهمانی پرهیاهو
hen parties
مهمانی زنانه
hen party
مهمانی زنانه
entertains
مهمانی کردن از
dutch treat
مهمانی دانگی
entertain
مهمانی کردن از
barn dances
مهمانی رقص
rave-up
مهمانی پر سروصدا
rave-ups
مهمانی پر سروصدا
racket
مهمانی پرهیاهو
racquets
مهمانی پرهیاهو
barn dance
مهمانی رقص
to throw a party
مهمانی دادن
wingding
مهمانی پر سر و صدا
phonoscope
التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
string board
تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
paroli
دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
indo iranian
وابسته به بخشی از زبانها....و ایران بدان سخن میگویند
feel awkward
خجالت کشیدن
[در مهمانی]
stag
جلسه یا مهمانی مردانه
feel embarrassed
خجالت کشیدن
[در مهمانی]
to give an enter tainment
مهمانی دادن یا کردن
tea dance
مهمانی چای ورقص
party
مهمانی دادن یارفتن
infare
مهمانی بمناسبت ورود
stags
جلسه یا مهمانی مردانه
accessibly
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
buff stick
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
forbidden fruit
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruits
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
over production
عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
to stand treat
هزینه مهمانی یا سواری رادادن
potlatch
مهمانی دادن مجلس انس
dinner jacket
لباس مخصوص مهمانی رسمی
sticker
[guest]
مهمانی که نمی خواهد برود
We are invited out tonight .
امشب بیرون مهمانی هستیم
She wrecked the party for us.
مهمانی رابه مازهر کرد
dinner jackets
لباس مخصوص مهمانی رسمی
mumpsimus
ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب
cowlstaff
چوبی که دونفر روی شانه حمل کرده وچیزهایی بدان می اویزند
loving cup
پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
go cart
چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
crankpin
قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
defendant
خوانده
defendants
خوانده
respondent
خوانده
respondents
خوانده
final setting time
مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
walking chair
چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
vives
یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
free haul
در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
unread
خوانده نشده
respondent
فرجام خوانده
nurse child
فرزند خوانده
respondents
فرجام خوانده
unsung
خوانده نشده
mercury delay line
داده خوانده می شد
stepson
فرزند خوانده
stepsons
فرزند خوانده
blood brother
برادر خوانده
godchildren
فرزند خوانده
godchild
فرزند خوانده
stepchildren
فرزند خوانده
adopted son
پسر خوانده
respondent in court of cassation
فرجام خوانده
stepchild
فرزند خوانده
illegibility
خوانده نشدنی
blood brothers
برادر خوانده
foster parents
والدین خوانده
deep read
بسیار خوانده
foster child
فرزند خوانده
appellee
فرجام خوانده
foster son
پسر خوانده
appellee
پژوهش خوانده
bidden guest
مهمان خوانده
called
فرا خوانده
adopted child
فرزند خوانده
stepdaughters
دختر خوانده
stepdaughter
دختر خوانده
acid house party
نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
called program
برنامه فرا خوانده
to be called
به نامی خوانده شدن
invitee
مدعو شحص خوانده
self-educated
پیش خود درس خوانده
The people have got wise to him.
مردم دستش را خوانده اند
fosterling
طفل شیرخوار فرزند خوانده
self educated
پیش خود درس خوانده
delay
خیر داده کاملاگ خوانده میشود
delaying
خیر داده کاملاگ خوانده میشود
plea
دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
pleas
دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
delays
خیر داده کاملاگ خوانده میشود
particulars
دادخواست خواهان و لایحه جوابیه خوانده
relicta verificatione
تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
loard of creation
بشر که اشرف المخلوقات خوانده میشود
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas..
<proverb>
کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
cantata
شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
He has read the book from cover to cover .
کتاب رااز اول تا آخر خوانده است
cantatas
شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
scan
بخشی از تصویر که توسط اسکنر خوانده میشود
godmothers
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmother
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
scanned
بخشی از تصویر که توسط اسکنر خوانده میشود
scans
بخشی از تصویر که توسط اسکنر خوانده میشود
peregrin falcon
یکجور قوش تیز پرکه قوش بازان بدان دلبستگی دارند
Manx
وابسته به جزیره انسان لهجهای که در جزیره نامبرده بدان سخن میگویند
green stick
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
i take no interest in that
هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
plea of tender
اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
I premise that you did read this article.
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
file handing routine
قسمتی از یک برنامه کامپیوترکه داده را از یک فایل خوانده و در ان می نویسد
I assume that you did read this article.
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
refresh
تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
refreshed
تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
barbershop
وابسته به آهنگ احساساتی که توسط چند مرد خوانده شود
demurrer
عبارت از ان است که خوانده ضمن تصدیق اصل افهارات خواهان
refreshes
تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
totem
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totems
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
Queen's English
[King's English]
<idiom>
[انگلیسی استاندارد و صحیح از نظر گرامری که در بریتانیا خوانده و نوشته می شود.]
wager of law
نوعی از دفاع که خوانده به استنادسوگند خود و یازده تن ازهمسایگان بری الذمه می شد
acknowledged mail
تابعی که به فرستنده اعلام میکند پیام پستی الکترونیکی خوانده شده است
backgrounds
نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
background
نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
injunctions
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunction
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
buffer
فضای ذخیره سازی موقت برای داده که در حافظه اصلی خوانده یا نوشته شود
tendering
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
compartment rug
فرش با طرح خشتی یا بندی لوزی که به خانه شطرنجی و کندوی عسل نیز خوانده می شود
tenderest
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tender
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendered
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tout temps prist
تسلیم خوانده در برابرخواهان با اعلام این که همیشه برای تحویل یا انجام خواسته حاضر است
vindictive damages
مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
wand
دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
holographic image
[ذخیره داده به صورت تصویری که بعدا توسط بانکی از خانه های نوری و لیزر خوانده میشود.]
buffering
دو بافرکه با هم کار می کنند به طوری که وقتی در یکی داده وارد میشود دیگری میتواند خوانده شود
wands
دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
enclitic
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
head switching
فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
litmus
ماده ابی رنگی که ازبعضی گلسنگ ها بدست میایدودر اثر اسید زیاد برنگ قرمزتبدیل میشود وهرگاه قلیا بدان بزنند باز برنگ ابی در میاید
sequential access
فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
queue
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queues
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com