Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
knowledge engineer
مهندسی اگاهی
Other Matches
to respond to something
واکنش نشان دادن به چیزی
[مهندسی برق]
[مهندسی ماشین آلات]
to react to something
واکنش نشان دادن به چیزی
[مهندسی برق]
[مهندسی ماشین آلات]
civil engineering works
بناهای مهندسی ساختمانهای مهندسی ساز
engineer
قسمت مهندسی رسته مهندسی
engineers
قسمت مهندسی رسته مهندسی
engineered
قسمت مهندسی رسته مهندسی
heavy current engineering
مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
awareness
اگاهی
acquaintances
اگاهی
mindfulness
اگاهی
monition
اگاهی
intimations
اگاهی
intimation
اگاهی
perceptions
اگاهی
informational
اگاهی
i.e.
اگاهی
noticing
اگاهی
notices
اگاهی
noticed
اگاهی
notice
اگاهی
advertisements
اگاهی
cogency
اگاهی
conizance
اگاهی
consciousness
حس اگاهی
consciousness
اگاهی
knowledge
اگاهی
perception
اگاهی
conscious mind
حس اگاهی
intelligence
اگاهی
awareness
حس اگاهی
idea
اگاهی
ideas
اگاهی
conscience
[archaic for: consciousness]
حس اگاهی
inkling
اگاهی
appreciation
[awareness]
حس اگاهی
information
اگاهی
awakened
اگاهی یافته
augury
پیش اگاهی
criminal i. department
اداره اگاهی
the d. poliee
اداره اگاهی
criminal investigation department
اداره اگاهی
forebedement
اگاهی از پیش
foredknowlege
اگاهی از پیش
group consciousness
اگاهی گروهی
to give the alarm
اگاهی دادن
advertisers
اگاهی دهنده
advertiser
اگاهی دهنده
conversancy
اگاهی کامل
conversance
اگاهی کامل
auguries
پیش اگاهی
foreknowledge
اگاهی از پیش
monitor
اگاهی دهنده
monitored
اگاهی دهنده
monitors
اگاهی دهنده
knowledge base
پایگاه اگاهی
transinformation
اگاهی متقابل
class consciousness
اگاهی طبقهای
coconscious
اگاهی ثانوی
coconsciousness
اگاهی ثانوی
cognizance
شناسایی اگاهی
apprising
اگاهی دادن
apprises
اگاهی دادن
notifies
اگاهی دادن
knowlege representation
نمایش اگاهی
letter of a
اگاهی نامه
precognition
پیش اگاهی
meta knowledge
اگاهی غیرنمادین
informs
اگاهی دادن
informing
اگاهی دادن
to give to understand
اگاهی دادن
inform
اگاهی دادن
learns
اگاهی یافتن
learn
اگاهی یافتن
informant
اگاهی دهنده
prescience
اگاهی از پیش
informants
اگاهی دهنده
knowledge domain
قلمرو اگاهی
notifying
اگاهی دادن
notify
اگاهی دادن
information theory
نظریه اگاهی
to give intelligence
اگاهی دادن
to give notice
اگاهی دادن
to come to know
اگاهی یافتن
notified
اگاهی دادن
informatory
اگاهی بخش
the infinitive mood
مصدر اگاهی
apprise
اگاهی دادن
you are advised that
به شما اگاهی میدهد
for your information
برای اگاهی شما
we are informed by him that
محترما` اگاهی میدهد که
dope
اگاهی داروی مخدر
dopes
اگاهی داروی مخدر
sensibleness
عملی بودن اگاهی
foreknow
از غیب اگاهی داشتن
alarm
: هشدار اگاهی از خطر
Scotland
اداره اگاهی در لندن
alarum
: هشدار اگاهی از خطر
sciences
علم طبیعی اگاهی
science
علم طبیعی اگاهی
subliminally
خارج ازمرحله اگاهی
foretells
ازپیش اگاهی دادن
foretold
از پیش اگاهی داد
foretell
ازپیش اگاهی دادن
foretelling
ازپیش اگاهی دادن
subliminal
خارج ازمرحله اگاهی
immediacy
اگاهی حضور ذهن
alarms
: هشدار اگاهی از خطر
alarmed
: هشدار اگاهی از خطر
alarmingly
: هشدار اگاهی از خطر
enlightement
روشنی فکر اگاهی حقیقی
briefer
کوتاه کردن اگاهی دادن
self awareness
اگاهی از خود خویشتن شناسی
monitory
وابسته به اخطار یا اگاهی یاانگیزه
briefest
کوتاه کردن اگاهی دادن
briefed
کوتاه کردن اگاهی دادن
to keep the track of something
پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
brief
کوتاه کردن اگاهی دادن
to obtaini. on anything
درباره چیزی اگاهی یافتن
forecasts
از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
know allmen by these presents
بموجب این سندعموم را اگاهی میدهد
it came to my knowledge
من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
forecast
از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecasted
از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
intelligently
از روی هوش ازروی اگاهی و بصیرت
agent provocateur
مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
agents provocateurs
مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
to off an agreement
قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
i have no idea of that
هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
fenders
علائمی که جهت اگاهی ازوضع جاده در راهها نصب میشود
check string
ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
book
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
books
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
booked
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
private d.
کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
wrming message
پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود
architecht's scale
خط کش مهندسی
engineer
مهندسی
engineered
مهندسی
slide rules
خط کش مهندسی
engineers
مهندسی
slide rule
خط کش مهندسی
engineering
مهندسی
sliding rule
خط کش مهندسی
engineer's scale
خط کش مهندسی
to come to a stop
ایستادن
[مهندسی]
genetic engineering
مهندسی ژنتیک
knowledge engineer
مهندسی دانش
engineered
مهندسی کردن
structural engineering
مهندسی محاسب
system engineering
مهندسی سیستم
quality engineering
مهندسی کیفیت
lighting engineering
مهندسی روشنایی
radar engineering
مهندسی رادار
municipal engineering
مهندسی شهرسازی
radio engineering
مهندسی رادیو
sanitary engineering
مهندسی بهداشت
civil engineering
مهندسی ساختمان
engineers
مهندسی کردن
metallurgical engineering
مهندسی متالوژی
mechanical engineering
مهندسی مکانیک
theodo;ite
دوربین مهندسی
engineer
مهندسی کردن
knowledge engineering
مهندسی معلومات
sapper
قسمت مهندسی
architecht's scale
خط کش مقیاس مهندسی
combat engineer
مهندسی رزمی
engineering surveys
مطالعات مهندسی
engineering steel
فولاد مهندسی
chemical engineering
مهندسی شیمی
engineering material
مصالح مهندسی
engineering economics
اقتصاد مهندسی
engineer's scale
خط کش محاسبه مهندسی
engineer division
قسمت مهندسی
engineer battalion
گردان مهندسی
electric engineering
مهندسی برق
sappers
قسمت مهندسی
computer engineering
مهندسی کامپیوتر
engineering office
دفتر مهندسی
abrasive cutting
برش
[مهندسی]
fuel engineering
مهندسی سوخت
division engineer
مهندسی لشگر
illuminating engineering
مهندسی روشنایی
hydrulic engineering
مهندسی هیدرولیک
communication engineering
مهندسی مخابرات
social engineering
مهندسی اجتماعی
gas engineering
مهندسی گاز
to turn up
[collar]
به بالا کج کردن
[مهندسی]
superconductor
ابررسانا
[فیزیک]
[مهندسی]
capacitor
خازن
[فیزیک]
[مهندسی]
catch
[latch]
دندانه
[چفت]
[مهندسی]
to tilt up
به بالا کج کردن
[مهندسی]
to hinge up
به بالا کج کردن
[مهندسی]
to fold up
به بالا کج کردن
[مهندسی]
diode
دیود
[فیزیک]
[مهندسی]
rectifier
دیود
[فیزیک]
[مهندسی]
to zeroise
[British E]
صفر کردن
[مهندسی]
to zeroize
صفر کردن
[مهندسی]
diode
یکسوساز
[فیزیک]
[مهندسی]
parallax error
خطای پارالاکس
[مهندسی]
official calibration
واسنجی رسمی
[مهندسی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com