English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
light current engineering مهندسی جریان ضعیف
Other Matches
heavy current engineering مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
low voltage engineering مهندسی فشار ضعیف
low current جریان ضعیف
weak current جریان ضعیف
light current جریان ضعیف
low voltage current جریان فشار ضعیف
communication cable کابل جریان ضعیف
signal engineering تکنیک جریان ضعیف
low energy power circuit مدار قدرت جریان ضعیف
communication engineering تکنیک مخابرات تکنیک جریان ضعیف
softie پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
softies پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
softy پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
to respond to something واکنش نشان دادن به چیزی [مهندسی برق] [مهندسی ماشین آلات]
to react to something واکنش نشان دادن به چیزی [مهندسی برق] [مهندسی ماشین آلات]
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
civil engineering works بناهای مهندسی ساختمانهای مهندسی ساز
palled ضعیف شدن ضعیف کردن
palling ضعیف شدن ضعیف کردن
palls ضعیف شدن ضعیف کردن
pall ضعیف شدن ضعیف کردن
engineer قسمت مهندسی رسته مهندسی
engineers قسمت مهندسی رسته مهندسی
engineered قسمت مهندسی رسته مهندسی
leakage current جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
low head plant نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
weak constitution بنیه ضعیف ضعف بنیه مزاج ضعیف
all mains receiver گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flowed سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
currents جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
amp واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
low voltage distribution system شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
constrictor گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
induction current جریان القاء شده جریان تحریک
constant current جریان مستقیم جریان ثابت باطری
counter current جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
three phase current جریان سه فاز جریان دوار
parasitic current جریان نشتی جریان خارجی
current compensation کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
current flow سیلان جریان فلوی جریان
gresham's law پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
slender ضعیف
faintest ضعیف
faints ضعیف
poor ضعیف
poverty-stricken ضعیف
fainter ضعیف
fainted ضعیف
defective ضعیف
poverty stricken ضعیف
infirm ضعیف
poorest ضعیف
poorer ضعیف
pusillanimous ضعیف
faint ضعیف
weakling ضعیف
weaklings ضعیف
weakly ضعیف
puny ضعیف
leans ضعیف
leaned ضعیف
lean ضعیف
softest ضعیف
softer ضعیف
soft ضعیف
languorous ضعیف
fragile ضعیف
feeblish ضعیف
faintish ضعیف
sappy ضعیف
asthenic ضعیف
anile ضعیف
anemic ضعیف
adynamic ضعیف
wonky ضعیف
slacks ضعیف
weaker ضعیف
weak ضعیف
defenceless ضعیف
swipes ضعیف
amateurs ضعیف
amateur ضعیف
slackest ضعیف
slack ضعیف
weaknesses ضعیف
weakest ضعیف
langorous ضعیف
languid ضعیف
low field میدان ضعیف
weak minded ضعیف الاراده
weak industry صنعت ضعیف
attenuating ضعیف کردن
low tension فشار ضعیف
attenuates ضعیف کردن
low voltage فشار ضعیف
attenuated ضعیف کردن
attenuate ضعیف کردن
unnerving ضعیف کردن
weaken ضعیف شدن
weakened ضعیف شدن
weakening ضعیف شدن
low level signal سیگنال ضعیف
glimmer روشنایی ضعیف
weak tradition حدیث ضعیف
low potential فشار ضعیف
flagging کاهنده ضعیف
weak point نقطه ضعیف
weak mixture مخلوط ضعیف
frays ضعیف کردن
frayed ضعیف کردن
poorish نسبتا ضعیف
weakens ضعیف شدن
unnerves ضعیف کردن
unnerved ضعیف کردن
unnerve ضعیف کردن
low voltage line خط فشار ضعیف
soft money پول ضعیف
puisne ضعیف نارسا
poor lime اهک ضعیف
miskick ضربه ضعیف
daff ضعیف النفس
minor control کنترل ضعیف
dead colour رنگ ضعیف
hacker تنیسور ضعیف
hackers تنیسور ضعیف
decrepit ضعیف وناتوان
weak currency پول ضعیف
dub بازیگر ضعیف
dubbed بازیگر ضعیف
saps ضعیف کردن
sapped ضعیف کردن
sap ضعیف کردن
weak economy اقتصاد ضعیف
imbeciles ضعیف العقل
banjo hitter توپزن ضعیف
gleaming نور ضعیف
gleamed نور ضعیف
gleam نور ضعیف
cachectic ضعیف البنیه
dubs بازیگر ضعیف
debilitate ضعیف کردن
shakier سست ضعیف
victim حریف ضعیف
victims حریف ضعیف
glimmerings روشنایی ضعیف
glimmering روشنایی ضعیف
lean lime اهک ضعیف
impuissant بی قوت ضعیف
lean concrete بتن ضعیف
shaky سست ضعیف
feeblish ضعیف نما
rickety سست ضعیف
shakiest سست ضعیف
hen hearted ضعیف القلب
low پایین ضعیف
weakhearted ضعیف النفس
enfeeble ضعیف کردن
gleams نور ضعیف
lowering ضعیف کردن
loose coupling جفتگری ضعیف
lowered ضعیف کردن
fray ضعیف کردن
water down <idiom> ضعیف شدن
glimmers روشنایی ضعیف
imbecile ضعیف العقل
lower ضعیف کردن
lowers ضعیف کردن
glimmered روشنایی ضعیف
die down <idiom> ضعیف تر شدن
alternator ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternators ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. transformer ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
electromagnetism پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
sliding rule خط کش مهندسی
slide rule خط کش مهندسی
engineer's scale خط کش مهندسی
engineer مهندسی
slide rules خط کش مهندسی
engineered مهندسی
engineering مهندسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com