Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 130 (7 milliseconds)
English
Persian
blacktop
موادقیری که درساختمان اسفالت بکارمیرود
Other Matches
deformation
تغییر شکل فیزیکی درساختمان
organically
چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
bracing
قطعهای که عمل کشش را درساختمان یا چوبست انجام میدهد
compressed asphalt
اسفالت
asphaltum
اسفالت
mineral pitch
اسفالت
asphalt
اسفالت
mastic asphalt floor
کف اسفالت قیری
melted asphalt
اسفالت ریختگی
pave
اسفالت کردن
melted asphalt
اسفالت ماستیک
cold laid mixture
اسفالت سرد
natural asphalt
اسفالت طبیعی
bituminous varnish
لاک اسفالت
mastic asphalt
اسفالت قیری
asphalt cold
اسفالت سرد
black japan
لاک اسفالت
black japan
ورنی اسفالت
asphaltic sandstone
سنگریزههای اسفالت
asphaltic bitumen
قیر اسفالت
asphalt power
گرد اسفالت
bituminized chips
تراشههای اسفالت
asphalt lining
روکش اسفالت
bitumen gronted construction
اسفالت نفوذی
asphalt power
پودر اسفالت
sheet asphalt
اسفالت ریخته
roofing asphalt
اسفالت بام
surface treatment
اسفالت سطحی
roofing asphalt
اسفالت سقف
paves
اسفالت کردن
asphalt
اسفالت کردن
hot min
اسفالت گرم
oxidized asphalt
اسفالت اکسیده
blacktop
اسفالت کردن
lac varnish
لاک اسفالت
gravel asphalt
اسفالت شنی
metronomes
بکارمیرود
metronome
بکارمیرود
bituminous road
جاده یا خیابان اسفالت
asphaltum
قیر زمینی اسفالت
fine cold asphalt
اسفالت سرد و نرم
insulating asphalt
اسفالت عایق بندی
glassphalt
اسفالت شیشه دار
penetration macadam
اسفالت ماکادام نفوذی
compressed asphalt
اسفالت کوبیده شده
compressed asphalt
اسفالت نورد شده
potman
کارگر اسفالت ساز
emulsified asphalt
اسفالت امولسیون شده
asphalt finisher
پرداخت کننده اسفالت
tar macadam
اسفالت ریگ و قیر
asphalt coated chips
روکش اسفالت روی سنگریزه ها
depth of indentation
عمق فشردگی در جاده سازی اسفالت
corn popper
غربالی که دربودادن ذرت بکارمیرود
hyphen
خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
hyphens
خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
sienna
که برای رنگهای روغنی بکارمیرود
plant mix
مواد سنگی اغشته شده درماشین اسفالت
blacktop
موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
basket weave pattern
طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
tick
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticked
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
capital expenditure
هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود
pergameneous
مانند پوستی که برای نوشتن بکارمیرود
ticks
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
flat boat
یکجوردوبه پهن که دررودخانههای کم عمق بکارمیرود
corporale
پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود
jacob's staff
چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
esparto
یکجورجگن دراسپانیاکه برای بافندگی وکاغذسازی بکارمیرود
kieselguhr
سنگ چخماق ته نشسته درساختن دینامیت بکارمیرود
ballast
سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
law french
اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
knick knack
چیزقشنگ وکم بهاکه بیشتربرای ارایش بکارمیرود
metonym
لغت وکلمهای که بصورت کنایه یا مجاز بکارمیرود
kino
شیره یکجورگیاه که ماننداست بکات هندی ودرداروسازی و....بکارمیرود
pullicate
پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
tallow
پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود
hep
حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود
tape line
تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود
sprag
قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
fearnought
یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
line drawings
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
mopping
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
amulets
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
noughts and crosses
یکجور دوز بازی که نشانهای صفرو چلیپادران بکارمیرود
line drawing
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
mops
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopped
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
amulet
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
mop
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
herbicide
عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
herbicides
عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
forel
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
forrel
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
forth
این کلمه بصورت پیشوند نیزبامعانی فوق بکارمیرود
ack
علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
hard stand
بارانداز داخل فرودگاه محل پارک اسفالت شده برای خودروها
palmyra
یکجور نخل درهندو سیلان که برگ ان برای بوریابافی بکارمیرود
macedoine
مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
catgut
روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
eudiometer
اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
gimbals
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
fumigant
ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
puncheon
ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
palmitic
اسیدی که در روغن خرماوبرخی روغنهای دیگریافت میشود درشمع سازی بکارمیرود
catapult
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapults
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulting
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
gimbal ring
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
wheel load
فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
marking ink
مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
parcel paper
یکجور کاغذ خرمایی رنگ ومخکم که برای پیچیدن بستههای پستی بکارمیرود
milk of magnesia
مایع شیری رنگی که هیدرکسید منیزیم است وبعنوان ضد اسید وملین بکارمیرود
cellulose nitrate
ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درمواد منفجره دوپها وپلاستیکهای ساختمانی بکارمیرود
bulb angle
جزء ساختمانی که معمولابعنوان ستون یا پایه بکارمیرود و به شکل دایرهای یاچند وجهی میباشد
rolled asphalt
بتن قیری یا بتن اسفالتی اسفالت غلطک خورده
crocus cloth
پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
burgers
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
lazy tongs
چنگ کهای زبانه دار یا قلاب دار که بزرگ وکوچک میشودوبرای اویختن لباس وغیره بکارمیرود
liftjet
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
sennet
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
sennit
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
blueprints
نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
blueprint
نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
linecut
صفحه چاپی که فقط روی ان خط کشی شده باشدوبرای خط کشی کاغذ وغیره بکارمیرود و block lineوengraving line نیز نامیده میشود
apron
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aprons
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com