English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
dump موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
Other Matches
blacktop موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
copyrights عمل مجلس برای تصویب قانون حق چاپ و کنترل کپیهای موادی که این حق را دارند
copyright عمل مجلس برای تصویب قانون حق چاپ و کنترل کپیهای موادی که این حق را دارند
antihistamine موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
phonetician متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
smoke استعمال دود استعمال دخانیات
smokes استعمال دود استعمال دخانیات
euphemism استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
euphemisms استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
usages استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usage استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
radiologists متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologist متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
active material موادی که خاصیت تجزیه دارند
ingesta موادی که داخل بدن رفته
disuse عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
amylose موادی که از تجزیهء نشاسته بدست میایند بفرمول X
lipotropic موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند
free issue materials موادی که خریدار جهت تولیدکالای موردنیاز خود به سازنده میدهد
admixtures موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
sojourn موقتا"
provisionally موقتا"
pro tempore موقتا
protempore موقتا
sojourns موقتا"
temporalty موقتا
temporarily موقتا"
control rod میله لوله یا صفحهای درهسته شناسی که حاوی موادی است که نوترونها رابسرعت جذب میکند
cryoelectronic storage یک وسیله ذخیره شامل موادی که در دماهای بسیار پایین بعنوان هادیهای عالی عمل می کنند
protem موقتا موقت
potential substitution حالتی که یک کالا جانشین عینی نداردولی موادی وجود دارند که تحت شرایط خاص می توانندجانشین ان شوند
suspending موقتا" تعطیل کردن
palliate موقتا ارام کردن
suspends موقتا" تعطیل کردن
to set aside [temporarily] [موقتا] کنار گذاشتن
sojoiurn موقتا اقامت کردن
sojourn موقتا" اقامت کردن
sojourns موقتا" اقامت کردن
suspend موقتا" تعطیل کردن
to stay something موقتا به تعویق انداختن [قانون]
to stay something موقتا معلق کردن [قانون]
pause key [کلیدی که موقتا فرآیند را قطع میکند]
recess موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
recesses موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
remittent تخفیف یابنده موقتا تسکین دهنده
pop down menu که روی موادی که روی صفحه وجود دارند نشان داده میشود
supporting goods موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
to fall over [computer, programme, ...] [موقتا] کار نکردن [دستگاهی یا برنامه ای و غیره]
to take a recess موقتا دست از کار کشیدن تنفس کردن
MBR ثباتی در CPU که موقتا تمام ورودی- خروجی ها را بافر میکند
fusible link اتصال کوچک در یک PLA که میتواند وسیله را موقتا به برنامه وصل کند
pla CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد
applications استعمال
application استعمال
employment استعمال
expenditure استعمال
use استعمال
uses استعمال
use value ارزش استعمال
disuse عدم استعمال
user cost هزینه استعمال
apply استعمال کردن
nicotian دود استعمال کن
graphics فن استعمال نمودار
misapplication سوء استعمال
bilingualism استعمال دوزبان
maltreatment سوء استعمال
bilinguality استعمال دوزبان
abuse بد استعمال کردن
unworn استعمال نشده
misapplication استعمال بیجا
telescopy فن استعمال دوربین
law of use قانون استعمال
applying استعمال کردن
applies استعمال کردن
misusage سوء استعمال
abuse سوء استعمال
usages نحوه استعمال
abusive سوء استعمال
abusing سوء استعمال
employs استعمال کردن
ill usage سوء استعمال
desuetude عدم استعمال
overuse استعمال مفرط
cranage استعمال جرثقیل
exercises استعمال کردن
exercised استعمال کردن
usage نحوه استعمال
exercise استعمال کردن
ill use بد استعمال کردن
usages عرف استعمال
using استعمال مصرف
abusing بد استعمال کردن
employing استعمال کردن
employ استعمال کردن
abused سوء استعمال
smoking استعمال دخانیات
application موارد استعمال
value in use ارزش استعمال
usage عرف استعمال
tutoyer استعمال کردن
abused بد استعمال کردن
employed استعمال کردن
riflery استعمال تفنگ
applications موارد استعمال
use استعمال مصرف
uses استعمال مصرف
abuses سوء استعمال
overkill استعمال بیش از حد
abuses بد استعمال کردن
twelve tables الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت
mitering استعمال تاج اسقفی
mitring استعمال تاج اسقفی
malapropism سوء استعمال کلمات
catachresis استعمال غلط کلمه
outward application استعمال برونی یا خارجی
no smoking allowed استعمال دخانیان ممنوع
law of disuse قانون عدم استعمال
dosages مقدار استعمال دارو
users استعمال کننده کاربر
nicotian استعمال کننده دخانیات
user استعمال کننده کاربر
The habit of smoking. عادت به استعمال دخانیات
vernacularism استعمال زبان محلی
dosage مقدار استعمال دارو
instrumentation تنظیم اهنگ استعمال الت
symbolization استعمال علائم ونشانهای رمزی
periphrasis استعمال واژه ها وعبارات زائد
telescopist متخصص استعمال دوربینهای نجومی
oxymoron استعمال کلمات مرکب متضاد
holophrastic استعمال کننده کلمه قصار
abjectival use of a noun استعمال اسمی به طور صفت
purism افراط در استعمال صحیح الفاظ
sesquipedalian معتاد به استعمال لغات دراز
incompatible غیر قابل استعمال با یکدیگر
neology استعمال واژه یااصطلاح جدید
oxymoron استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
deverbative بصورت مشتق استعمال شده
continuance تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
junkies استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
non abstainer کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
to smoke oneself sick از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
junkie استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
abstemious مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
smoker واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
abstinence ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
smokers واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
utilization به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
teetotalism پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
wear and tear از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
teetotaller طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
teetotallers طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
malapropism استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
teetotaler طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
abstainer پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
purist شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
purists شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
nicotinism مسمویت از نیکتین در نتیجه استعمال زیاد تنباکو
joint جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
zoomorphism استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
lupulin خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
I dont smoke at all. اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
jake leg فلجی که به علت استعمال مشروبات الکلی ایجاد میشود
petroleur کسیکه با استعمال نفت اتش سوزی راه می اندازد
adoption اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
suspending معلق کردن موقتا بیکار کردن
suspend معلق کردن موقتا بیکار کردن
suspends معلق کردن موقتا بیکار کردن
euphuism انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
the word is sanctioned by use کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
hendiadys عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
amphetamines مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamine مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
periphrastic conjugation صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
euphemize استعمال کلمهء نیکو بجای کلمهء زشت
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
handles رفتار کردن استعمال کردن
handle رفتار کردن استعمال کردن
use استفاده کردن استعمال کردن
uses استفاده کردن استعمال کردن
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
an حرف a در جلو حروف صدادار و جلو حرف Hبصورت an استعمال میشود
Ackerman's function تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
recalls برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
narratives یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
recalled برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recall برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
narrative یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
c استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
bins محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com