Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
oxydizing agents
مواد اکسید کننده در رنگرزی و یا محیط
Other Matches
dye-stuff
ماده رنگی در رنگرزی الیاف
[این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
dyestuff
مواد رنگی و رنگرزی
disperse
[درجه تعلیق و پراکندگی مواد رنگی در رنگرزی]
desiccant
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
oxidizer
اکسید کننده
oxidant
اکسید کننده
madder
گیاه روناس
[از ریشه این گیاه رنگینه قرمز به دست می آید که یکی از اصلی ترین مواد رنگی در رنگرزی فرش محسوب می شود.]
photochemical oxidant
اکسید کننده نور شیمیایی اکساینده فتوشیمیایی
zinc oxid
اکسید روی به فرمول ZnO اکسید دو زنگ
Mercerization
مرسیزاسیون
[این عمل شیمیایی بر روی نخ های پنبه ای توسط مواد قلیائی و در محیط تحت فشار انجام گرفته تا علاوه بر افزایش استحکام نخ، حالتی درخشنده نیز به آن افزوده شود.]
tightening material
مواد عایق کننده
cleaner
مواد پاک کننده
coagulase
مواد منعقد کننده
tightening material
مواد اب بندی کننده
coagulase
مواد دلمه یالخته کننده
vat dyeing
رنگرزی خمی
[روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
saprophagous
تغذیه کننده از مواد پوسیده والی
pyrotechnics
مواد فشفشفهای فشفشه روشن کننده
screed
شمشه جمع کننده مواد اضافی در سطح
fastness of bleaching
ثبات رنگی در مقابل مواد سفید کننده
over dyeing
[رنگرزی الیاف رنگ شده با دو رنگ متفاوت جهت به دست آمدن رنگ سوم. بطور مثال رنگرزی الیاف آبی با رنگینه زرد جهت سبز شدن الیاف.]
form utility
در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
rezone
محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology
رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
tamping
بستن مواد مشتعل کننده به دور خرج کیپ کردن خرج
antiset
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
to tip something
[British E]
ته نشین شدن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
ذخیره کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
ptomaine
مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
durable material
مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
transudate
مواد فرانشت شده مواد مترشحه
magnaflux
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzyme
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzymes
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
dyeing vat
خم رنگرزی
colouration
[British]
فن رنگرزی
coloring
[American]
فن رنگرزی
intinction
رنگرزی
coloration
[American]
فن رنگرزی
dyeing
رنگرزی
coloration
فن رنگرزی
colouration
فن رنگرزی
colouring
[British]
فن رنگرزی
environmental test
ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
dyeing bath
حمام رنگرزی
dyeing machine
ماشین رنگرزی
unevenness dyeing
رنگرزی ناهمگون
jet dyeing machine
ماشین رنگرزی جت
brushability
قابلیت رنگرزی
solid-shade dyeing
رنگرزی یکنواخت
undyed
<adj.>
رنگرزی نشده
unevenness dyeing
رنگرزی نایکنواخت
stainer
ماده رنگرزی
dyeability
قابلیت رنگرزی الیاف
bath dye
حمام رنگرزی الیاف
tinctorial
لونی وابسته به رنگ یا رنگرزی
dyed-in-the-wool
پیش از بافت رنگرزی شده
caustic soda
سود سوزآور
[ماده قلیایی در رنگرزی]
heat setting
ثابت شدن درجه حرارت در رنگرزی
curing time
مدت زمان پخت الیاف در رنگرزی
oxide
اکسید
oxides
اکسید
copper oxide
اکسید مس
oxyde
اکسید
dioxide
دارای دو اکسید
refractory oxide
اکسید دیرگداز
limes
کلسیم اکسید
zirconium dioxide
زیرکونیم دو اکسید
oxide skin
پوسته اکسید
oxidation film
قشر اکسید
refractory oxide
اکسید نسوز
lime
کلسیم اکسید
copper oxide rectifier
یکسوکننده مس- اکسید
carbon dioxide
دی اکسید کربن
ferrous oxide
اکسید فرو
benzophenone oxide
بنزوفنون اکسید
minium
اکسید قرمز
yttria
ایتریم اکسید
silica
اکسید سیلیسیوم
zinc oxide
اکسید روی
yttrium oxide
ایتریم اکسید
ytterbium oxide
ایتربیم اکسید
zirconium oxide
زیرکونیم اکسید
caustic lime
کلیسم اکسید
calcium oxide
کلسیم اکسید
aluminum oxide
اکسید الومینیوم
acid oxide
اکسید اسیدی
alumina
اکسید الومینیوم
burnt lime
کلیسم اکسید
ytterbia
ایتربیم اکسید
calx
کلیسم اکسید
carbonet hardness
درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
essential elements
[پارامترهای اصلی جهت بافت و یا مقدمات بافندگی و رنگرزی]
red zinc ore
اکسید قرمز روی
incandescent metallic oxid cathode
کاتد اکسید فلزی
oxide coated cathode
کاتد اکسید اندود
tutty
گرد اکسید دو زنگ
spatalite
اکسید قرمز روی
zincite
اکسید قرمز روی
red oxide of zinc
اکسید قرمز روی
oxide cathode
کاتد اکسید اندود
oxidation coefficient
ضریب اکسید شوندگی
alumina
گل پاک یا اکسید الومینیوم
ruby zinc
اکسید قرمز روی
oxide skin
قشر نازک اکسید
slated items
مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
oxymercuriation
اکسید جیوه دار کردن
hypercapnia
افزایش کربن اکسید در خون
arsenic
اکسید ارسنیک بفرمول 3O2As
metallic oxide semiconductor
نیمه هادی اکسید فلزی
setting time
[مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
Esparak
گیاه اسپرک
[که در تهیه رنگینه های زرد در رنگرزی استفاده می شود.]
goethite
اکسید اهن معدنی ئیدرژن دار
complementary metal oxide semiconductor
نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی
processed silk
ابریشم پخته
[ابریشمی که صمغ آن گرفته شده و آماده ریسندگی و یا رنگرزی است.]
dry ice
یخی که از جامدکردن اکسید دو کربن بدست میاید
tin mordent
دندانه قلع
[در رنگرزی]
[که بیشتر اثر سفیدکنندگی داشته و رنگ های روشن را بوجود می آورد.]
mos
نیمههای اکسید آهن جایگزین . طرح و سافت مدار مجتماع
oxides
اکسید آهن برای پوشش روی دیسک یا نوار مغناطیسی
oxide
اکسید آهن برای پوشش روی دیسک یا نوار مغناطیسی
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
abrash
دو رنگی شدن زمینه و حاشیه فرش به دلیل استفاده از کلاف های متفاوت پشم و یا رنگرزی نامناسب
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
aniline
رنگ شیمایی آنیلینی که ارزان قیمت بوده ولی ثبات رنگی خوبی ندارد لذا مناسب رنگرزی فرش نیست
hydrogen bonding
پیوند هیدروژنی
[ایجاد پیوند مولکولی توسط هیدروژن]
[در رنگرزی]
bleeding
[running]
رنگ پس دادن الیاف و نخ های رنگ شده پس از رنگرزی و بافته شدن فرش
chrome dyes
کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
fustic wood
[نوعی چوب درخت توت که رنگ زردی از چوب آن برای رنگرزی پشم به دست می آید.]
oxides
روش تولید و طراحی خانواده مدارهای مجتمع با استفاده از هادیهای آهن و اکسید روی نیمه هادی
oxide
روش تولید و طراحی خانواده مدارهای مجتمع با استفاده از هادیهای آهن و اکسید روی نیمه هادی
hyperventilation
تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
crocus cloth
پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
circumference
محیط
peripheries
محیط
periphery
محیط
girth
محیط
settings
محیط
girths
محیط
entourages
محیط
entourage
محیط
outline
محیط
outlined
محیط
outlines
محیط
outlining
محیط
milieu
محیط
milieus
محیط
milieux
محیط
outward things
محیط
millieu
محیط
setting
محیط
circumferences
محیط
perimeters
محیط
medium
محیط
lap
محیط
lapped
محیط
sphere
محیط
spheres
محیط
environments
محیط
environment
محیط
mediums
محیط
perimeter
محیط
outsides
محیط
circuity
محیط
surroundings
محیط
ambience
محیط
ambiance
محیط
outside
محیط
windowing environment
محیط پنجرهای
circle
محیط دایره
operational environment
محیط عملیاتی
circumference
محیط دایره
circled
محیط دایره
ambient temperature
دمای محیط
ambient pressure
فشار محیط
polarization of a medium
قطبش محیط
operational environment
محیط فعالیت
circling
محیط دایره
circles
محیط دایره
workbenches
محیط کاری
workbench
محیط کاری
environments
محیط زیست
climate for growth
محیط رشد
periphery
محیط حدود
peripheries
محیط حدود
social milieu
محیط اجتماعی
environment
محیط زیست
shelf environment
محیط کم عمق
bodification
بهسازی محیط
bonification
به سازی محیط
perimeter
[circumference]
of a circle
محیط دایره
comprehensive
وسیع محیط
threptic
محیط زاد
perimeters
پیرامون محیط
dispersive medium
محیط پخش
induced environment
محیط القایی
circumferences
محیط دایره
dispersion medium
محیط پاشندگی
silhouettes
محیط مریی
living environment
محیط زنده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com