Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English
Persian
lion heart
مواد فلزی که درنتیجه قال کردن معدن بدست می ایدوتااندازهای ناپاک است
Other Matches
purpurin
رنگ ارغوان یا قرمز
[که از تلفیق روناس با ترکیبات فلزی دیگر بدست می آید.]
veinstone
کلوخه فلزی کلوخه معدن دار سنگ فلز
pollutes
ناپاک کردن
fouls
ناپاک کردن
polluting
ناپاک کردن
fouled
ناپاک کردن
fouler
ناپاک کردن
pollute
ناپاک کردن
polluted
ناپاک کردن
foul
ناپاک کردن
foulest
ناپاک کردن
plate
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plates
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
trachle
ناپاک کردن چرک کردن
shaft inset
[shaft station]
راهروی معدن
[ایستگاه معدن]
ball bearing
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
transitory shelter
پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
mine
معدن حفر کردن
quarrying
استخراج کردن معدن
prospects
معدن کاوی کردن
mines
معدن حفر کردن
mines
معدن کشی کردن
mined
معدن کشی کردن
quarries
استخراج کردن معدن
quarry
استخراج کردن معدن
mine
معدن کشی کردن
prospect
معدن کاوی کردن
prospected
معدن کاوی کردن
prospecting
معدن کاوی کردن
mined
معدن حفر کردن
ptomaine
مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
quarrying
اشکار کردن معدن سنگ
quarry
اشکار کردن معدن سنگ
mineralize
تبدیل بسنگ معدن کردن
quarries
اشکار کردن معدن سنگ
foulest
ناپاک
squalid
ناپاک
fouled
ناپاک
foul
ناپاک
fouls
ناپاک
unwell
ناپاک
impure
ناپاک
unclean
ناپاک
fouler
ناپاک
immund
ناپاک
unwholesome
ناپاک
durable material
مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
transudate
مواد فرانشت شده مواد مترشحه
vitiated
ناپاک ساختن
vitiate
ناپاک ساختن
impurely
بطور ناپاک
vitiating
ناپاک ساختن
vitiates
ناپاک ساختن
trepanation
مته حفاری معدن وجراحی بامته سوراخ کردن
birdcages
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
birdcage
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
metallizo
فلزی کردن
metals
فلزی کردن
metal
فلزی کردن
drawings
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
dye-stuff
ماده رنگی در رنگرزی الیاف
[این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
galvanises
ابکاری فلزی کردن
galvanizes
ابکاری فلزی کردن
galvanised
ابکاری فلزی کردن
galvanize
ابکاری فلزی کردن
galvanising
ابکاری فلزی کردن
magnaflux
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzyme
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzymes
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
to shuffle from hand to hand
دست بدست کردن
to gain time
دست بدست کردن
getting
بدست اوردن فراهم کردن
get
بدست اوردن فراهم کردن
wins
بدست اوردن تحصیل کردن
win
بدست اوردن تحصیل کردن
bought
خریداری کردن بدست اوردن
gets
بدست اوردن فراهم کردن
chimney-crane
[میله فلزی برای آویزان کردن غذا]
dimpling
پخدار کردن مخروطی ورقات نازک فلزی
reap
جمع اوری کردن بدست اوردن
reaped
جمع اوری کردن بدست اوردن
reaping
جمع اوری کردن بدست اوردن
nine's complement
که با کم کردن هر رقم عدد از 9 بدست می آید
reaps
جمع اوری کردن بدست اوردن
reoccupy
دنبال کردن دوباره بدست اوردن
To pick up (to lose) the thread of conversation.
رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
BNC connector
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
sled
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
flans
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
flan
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
sleds
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
complement
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
investigates
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigating
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
complements
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
investigate
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
complementing
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
impropriate
حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
complemented
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
investigated
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
mineralize
مواد معدنی جمع کردن
locks
محل پرچ یااتصال دویاچند ورق فلزی قفل کردن
lapped
جفت کردن دوسطح فلزی بهم باسایش سنباده نرم
lock
محل پرچ یااتصال دویاچند ورق فلزی قفل کردن
lap
جفت کردن دوسطح فلزی بهم باسایش سنباده نرم
blowout disc
دیسک نازک فلزی برای اب بندی کردن سیستمهای سیالات
complements
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complement
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
grosser
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossed
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
complemented
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
grossest
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
gross
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
complements
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complementing
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
grosses
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
complementing
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complemented
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complement
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
grossing
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
mainlined
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
latensify
بوسیله مواد شیمیایی تقویت کردن
mainline
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
mainlining
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
shoot up
<idiom>
مواد را از راه تزریق مصرف کردن
cure meat
نمک سود کردن مواد غذایی
mainlines
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
they fought with courage
درنتیجه
as a result
<adv.>
درنتیجه
in consequence of
درنتیجه
thereupon
درنتیجه
by impl
<adv.>
درنتیجه
in this manner
<adv.>
درنتیجه
in this wise
<adv.>
درنتیجه
in this vein
<adv.>
درنتیجه
for this reason
<adv.>
درنتیجه
for that reason
<adv.>
درنتیجه
as a result of this
<adv.>
درنتیجه
in this sense
<adv.>
درنتیجه
in consequence
<adv.>
درنتیجه
by implication
<adv.>
درنتیجه
along of
درنتیجه
insofar
<adv.>
درنتیجه
as a consequence
<adv.>
درنتیجه
hence
<adv.>
درنتیجه
in this way
<adv.>
درنتیجه
whereby
<adv.>
درنتیجه
therefore
<adv.>
درنتیجه
in this respect
<adv.>
درنتیجه
thus
[therefore]
<adv.>
درنتیجه
at that
[at that provocation]
<adv.>
درنتیجه
in so far
<adv.>
درنتیجه
thereat
<adv.>
درنتیجه
thereupon
<adv.>
درنتیجه
consequently
<adv.>
درنتیجه
from
درنتیجه
subsequently
<adv.>
درنتیجه
snap swivel
حلقه گردان با گیره فلزی برای وصل کردن طعمه ماهیگیری به ان
keying material
مواد موردلزوم برای رمز کردن کلمات
therewith
فورا درنتیجه ان
tabitude
ضعف درنتیجه تب دق
even tual
درنتیجه اینده
hereupon
درنتیجه این
traveler
میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
tabescence
ضعف درنتیجه تب دق یا سل نخاع
in the wake of
<idiom>
درنتیجه ،شرح ذیل
what with
<idiom>
برای اینکه ،درنتیجه
angle drill
ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
c clamp
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
cleco fastener
وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
kopfring
حلقه فلزی است که به دماغه بمب برای کم کردن میزان نفوذ ان در اب یا خاک وصل میشود
homogeny
همانندی درنتیجه داشتن یک اصل
double or quits
بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
slated items
مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
fusion welding
اتصال دولبه فلزی به یکدیگرکه با ذوب کردن مستقیم انهاصورت میگیرد و دو فلز درهم نفوذ میکنند
senile keratosis
کلفت شدگی پوست درنتیجه پیری
it will wear to your shape
بپوشیدبهترمیشود درنتیجه پوشیدن قالب تن شما خواهد شد
quaker's meeting
انجمن کوالرهاکه اعضای ان خاموش میماندندتایکی درنتیجه
degreasing
پاک کردن مواد روغنی به وسیله ضد چربی کم کردن چربی
center fire
اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
issue of fact
نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
engram
اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
haplosis
تقلیل تعدادکروموزوم ها درنتیجه تقسیم بدو سلول منفرد
hear footsteps
عدم توجه به وفیفه درنتیجه نزدیک شدن حریف
engramme
اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
desiccant
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
grader
ماشینی که برای درجه بندی کردن مواد و محصول بکارمیرودو بانها شیب منظم میدهد
target materials
مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
bacteriolysis
مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه
rack
آویز فرش
[قالبی فلزی که در فروشگاه جهت آویزان کردن فرش و نمایش آن بکار می رود.]
avulsion
جدا شدن زمینی از یک ملک و پیوستن بملک دیگر درنتیجه سیل یا تغییرمسیررودخانه
income elasticity of demand
تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E
mined
معدن
chalcopyrite
معدن مس
copper mine
معدن مس
mineral
معدن
mine
معدن
mines
معدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com