English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English Persian
libratory موازنه کننده
Search result with all words
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
Other Matches
equilibrium موازنه
balances موازنه
equilibrium موازنه موازنه
counterbalance موازنه
equilibrator موازنه
balance موازنه
counterbalances موازنه
counterbalanced موازنه
equilibration موازنه
counterbalanced موازنه کردن
material balance موازنه مواد
balances of payments موازنه پرداختها
balance of payments موازنه پرداختها
equilibrium موازنه و تعادل
compensation point نقطه موازنه
compensation level تراز موازنه
counterbalance موازنه کردن
counterbalances موازنه کردن
charge balance موازنه بار
mass balance موازنه جرم
trade balance موازنه تجاری
to rule off موازنه کردن
trade balance موازنه تجارتی
adverse balance موازنه منفی
active balance موازنه مثبت
equilibrist طرفدارسیاست موازنه
equilibrate موازنه کردن
compensating reservoir حوض موازنه
balancing reservoir حوض موازنه
balance of trade موازنه تجاری
to strike a balance موازنه دراوردن
stabilised به حالت موازنه در اوردن
stabilize بحالت موازنه دراوردن
stabilize به حالت موازنه در اوردن
balance موازنه کردن تعادل
stabilized بحالت موازنه دراوردن
strike a balance موازنه بدست اوردن
stabilized به حالت موازنه در اوردن
stabilizes بحالت موازنه دراوردن
balanced reaction واکنش موازنه شده
stabilizes به حالت موازنه در اوردن
balances موازنه صورت وضعیت
balances موازنه کردن تعادل
stabilises بحالت موازنه دراوردن
balances موازنه تتمه حساب
balance موازنه تتمه حساب
stabilises به حالت موازنه در اوردن
The policy of balance of power. سیاست موازنه قدرت
stabilising بحالت موازنه دراوردن
stabilised بحالت موازنه دراوردن
stabilising به حالت موازنه در اوردن
balance موازنه صورت وضعیت
balance of international payment موازنه پرداختهای بین المللی
deficits کسر موازنه کمبود سرمایه
mercantilist طرفدار سیاست موازنه اقتصادی
birling مسابقه موازنه روی تیرشناور در اب
mercantilism سیاست موازنه بازرگانی کشور
deficit کسر موازنه کمبود سرمایه
skid fin باله موازنه در هواپیمای دوباله
poise وزنه متحرک بحالت موازنه دراوردن
english hand balance بالانس ژیمناست روی چوب موازنه
favorable balance of trade موازنه مساعد بازرگانی تراز مثبت تجاری
deficit کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
deficits کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
roadwheel arm بازوی چرخ جاده اهرم موازنه شنی
swan scale تعادل ژیمناست روی یک پاروی چوب موازنه
candlesticks بالانس بایک شانه روی چوب موازنه
long run equilibrium موازنه بلند مدت قیمتها قیمت عادی
dish rag حالت افقی بدن ژیمناست درامتداد چوب موازنه
thermostatics اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
favourble balance of trade تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
voltage balance موازنه ولتاژ تعادل ولتاژ
equiponderate موازنه کردن هم وزن کردن
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
venerator تکریم کننده ستایش کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
doer کننده
attacking تک کننده
ear-splitting کر کننده
doers کننده
puffer پف کننده
rebutter رد کننده
deflective کج کننده
solvent اب کننده
catterer پچ پچ کننده
prattfall پچ پچ کننده
deletive حک کننده
solvents اب کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com