English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (5 milliseconds)
English Persian
tendance موافبت پرستاری
Other Matches
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
cares پرستاری
attendances پرستاری
attendance پرستاری
health nursing پرستاری
cared پرستاری
care پرستاری
wet nurse پرستاری کردن
health nursing تخصص پرستاری
wet-nurse پرستاری کردن
wet-nurses پرستاری کردن
nursed پروراندن پرستاری کردن
nurses پروراندن پرستاری کردن
nurse پروراندن پرستاری کردن
dry nurse پرستاری که به بچه شیر ندهد
attentiveness موافبت
watchfully با موافبت
carefulness موافبت
attention موافبت
attendance موافبت
attendances موافبت
attentions موافبت
vigilance موافبت
hospitaler فرقههای مسیحی که از بیماران ومعلولین پرستاری میکردند
alertress زرنگی موافبت
to watch over موافبت کردن
cares موافبت بیم
cares نگهداری موافبت
assistance موافبت رسیدگی
cared نگهداری موافبت
cared موافبت بیم
to keep an eyes on موافبت کردن
care نگهداری موافبت
care موافبت بیم
baby-minder شخصیکهدر منزلخود از بچههایی که والدین شاغل دارند پرستاری میکند
assisting موافبت کردن ملحق شدن
assists موافبت کردن ملحق شدن
to keep watch کشیک کشیدن موافبت کردن
aftercare توجه و موافبت درمرحلهء نقاهت
assist موافبت کردن ملحق شدن
assisted موافبت کردن ملحق شدن
minding موافبت کردن ملتفت بودن
mind موافبت کردن ملتفت بودن
minds موافبت کردن ملتفت بودن
to be all eyes موافبت کامل کردن سرتاپاچشم شدن
nursling بچهای که مورد موافبت قرار میگیرد
governess زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governesses زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
eyeservant نوکری که فقط هنگام موافبت اقایش خوب کارمیکند نوکرپیش رو
eye service خدمتی که فقط هنگام موافبت خوب انجام داده میشود نگاه عاشقانه
minister پرستاری کردن بخش کردن
tend وجه کردن پرستاری کردن
tended وجه کردن پرستاری کردن
ministers پرستاری کردن بخش کردن
tending وجه کردن پرستاری کردن
tends وجه کردن پرستاری کردن
well-groomed موافبت شده مهتری شده
attend موافبت کردن گوش کردن
watched مراقبت کردن موافبت کردن
watches مراقبت کردن موافبت کردن
watch مراقبت کردن موافبت کردن
watching مراقبت کردن موافبت کردن
attends موافبت کردن گوش کردن
well groomed موافبت شده مهتری شده
attending موافبت کردن گوش کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com