Dictiornary-Farsi | موافب برخوردتوپ باخط | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 62 (5 milliseconds)

English	Persian
linesman	موافب برخوردتوپ باخط
linesmen	موافب برخوردتوپ باخط


Other Matches

hyphenize	باخط پیوند چسبانیدن
hyphenate	باخط پیوند چسبانیدن
lanes	مسیر که باخط کشی مشخص میشود
lane	مسیر که باخط کشی مشخص میشود
to check off	رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
heedful	موافب
on ones guard	موافب
on the alert	موافب
surveillant	موافب
to be on guard	موافب
to keep guard	موافب
tooter	موافب
watch ful	موافب
watch out	موافب
watchfulness	موافب
watchmen	موافب
attentive	موافب
watchman	موافب
cautious	موافب
assiduous	موافب
attendants	موافب
attendant	موافب
watchful	موافب مراقب
attendant	ملازم موافب
alert	موافب زیرک
shied	ترسو موافب
on the qui vive	هوشیار موافب
to take care	موافب بودن
shyest	ترسو موافب
tenty	مراقب موافب
to look out	موافب بودن
attendants	ملازم موافب
look out	موافب بودن
alerted	موافب زیرک
alerts	موافب زیرک
shies	ترسو موافب
shy	ترسو موافب
shyer	ترسو موافب
tends	موافب بودن
shying	ترسو موافب
watch	موافب بودن
watched	موافب بودن
watches	موافب بودن
watching	موافب بودن
aware	ملتفت موافب
tending	موافب بودن
tended	موافب بودن
tend	موافب بودن
careful	موافب بیمناک
be on to it	اگاه یا موافب باش
they are t of their doctrines	موافب اصول خودمی باشند
look out	نگهبانی کردن موافب بودن
look to your manner	موافب اطوار خود باشید
to keep one's health	موافب بهداشت خود بودن
to look out for squalls	جلوگیری ازخطرکردن موافب خود بودن
sailing master	افسری که موافب راندن کرجیهای تفرجی است
center	شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
mix up, caution	موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
salvos	در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
caveatemptor	به معنی " بگذار مشتری حذرکند یا بگذار مشتری موافب باشد "