Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English
Persian
to jump-start an engine
موتوری را با کابل باتری به باتری روشن کردن
Other Matches
booster cable
[jumper cable]
کابل باتری به باتری
[اتومبیل رانی ]
battery charging cable
کابل باتری پر کن
NiCad
نوعی باتری قابل شارژ در laptop که با باتری Nimh جایگزین شده است
to jump-start someone's car
کمک برای روشن کردن
[خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
NiMH
نوعی باتری قابل شارژ در laptop که امکان شارژ شدن بهتر از باتری Nicad دارد. شارژ آن سریع تر است و نگران حافظه نیست
to charge the battery
باتری را بار کردن
discharge
خالی کردن باتری
overfilling of battery
سرشار کردن باتری
filament battery
باتری ا
h.b. battery
باتری ا
battery copper
مس باتری
battery charging rectifier
باتری پر کن
h.t. battery
باتری ب
b battery
باتری ب
battery
باتری
battery charger
باتری پر کن
storage cell
باتری
batteries
باتری
battery water
اب باتری
heater battery
باتری ا
chargers
باتری پر کن
charger
باتری پر کن
c battey
باتری سی
powers
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powered
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powering
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
stand by battery
باتری یدکی
alkaline battery
باتری قلیایی
sediments
درد باتری
gravity battery
باتری وزنی
b. eliminator
جانشین باتری ب
gelatine battery
باتری خشک
air cell a battery
باتری رادیو
grid of a battery
شبکه باتری
sediment
درد باتری
gelatine battery
باتری ژلاتینی
dry battery
باتری خشک
plante cell
باتری پلانته
burning rack
قاب باتری
polarization
پلاریزاسیون باتری
pillar post of battery
ستون باتری
automobile battery
باتری اتومبیل
cell cover
درپوش باتری
floating battery
باتری ذخیره
storage cell
پیل باتری
storage battery
باتری بارشدنی
battery solution
محلول باتری
battery jar
فرف باتری
isolator for battery plate
لایی باتری
dry storage battery
باتری ژلاتینی
battery isolator
لایی باتری
battery insulator
میانگیر باتری
battery insulator
عایق باتری
hold down for batteryseparator
میانگیردار باتری
battery hold down
میانگیردار باتری
battery syringe
سرنگ باتری
battery liquid
مایع باتری
battery liquid
الکترولیت باتری
battery terminal
قطب باتری
battery turntable
میز باتری
battery vise
گیره باتری
battery voltage
ولتاژ باتری
battery receiver
رادیو باتری
battery polarization
قطبش باتری
battery plate
صفحه باتری
battery paint
رنگ باتری
battery oven
کوره باتری
battery mounting
پایه باتری
secondary battery
پیل باتری
secondary battery
باتری بارشدنی
battery filler
سرنگ باتری
battery case
جعبه باتری
battery carrier
شاسی باتری
battery carbon
زغال باتری
battery capacity
فرفیت باتری
battery box
جعبه باتری
edison
باتری ادیسن
standby battery
باتری اضطراری
battery ammeter
امپرسنج باتری
starting battery
باتری استارت
battery acid
اسید باتری
battery cell
پیل باتری
secondary cell
پیل باتری
solution of battery
الکترولیت باتری
battery electrolyte
الکترولیت باتری
battery electrode
الکترود باتری
discharger for battery
باتری خالی کن
battery discharger
باتری خالی کن
battery current
برق باتری
battery cradle
کلاف باتری
batterty cover
سرپوش باتری
battery charging rheostat
رئوستای باتری پر کن
battery charging plug
دو شاخه باتری پر کن
storage battery
باتری انبارهای
rechargeable battery
باتری بارشدنی
impurities in battery
ناخالصیهای باتری
acummulator battery
باتری بارشدنی
ignition battery
باتری استارت
nickel iron battery
باتری ادیسن
voltaic battery
باتری ولتایی
lighting battery
باتری روشنایی
backs
که یک باتری پشتیبان دارد
nickel iron battery
باتری نیکل-اهن
batteries
که یک باتری پشتیبان دارد
overdischarge of battery
تخلیه فرساینده باتری
pasted plate
صفحه باتری خمیری
faure plate
صفحه باتری خمیری
cutout relay
رله باتری پرکن
thin plate battery
باتری صفحه نازک
battery
که یک باتری پشتیبان دارد
area of battery plate
سطح صفحه باتری
back
که یک باتری پشتیبان دارد
porosity of battery plate
تخلخل صفحه باتری
plate puller
انبر صفحه باتری
plante battery plate
صفحه باتری پلانته
plate press
پرس صفحه باتری
idle voltage of battery
ولتاژ هرز باتری
plunge battery
باتری با الکترد شناور
battery still
دیگ تقطیر باتری
local action
تخلیه موضعی باتری
battery resistance
مقدار مقاومت باتری
lead acid battery
باتری سرب- اسید
battery jar spacer
لایی فرف باتری
dry storage battery
باتری انبارهای خشک
battery hydrometer
چگالی سنج باتری
closed circuit battery
باتری با مدار بسته
universal receiver
رادیو برق و باتری
separator
میان گیر باتری
cell connector
رابط پیل باتری
battery connector
رابط پیل باتری
shedding of battery plate
ریزش صفحه باتری
twenty four hour charge rate
امپر مجاز باتری
train lighting battery
باتری روشنایی ترن
reversed battery plate
صفحه باتری معکوس
battery steamer
کوره باتری بخاری
ampere hour efficiency of storage batter
بازده باتری انبارهای
heater battery
باتری گرم کننده
hardened battery plate
صفحه باتری سخت
group of battery plates
دسته صفحات باتری
carbon battery plate
صفحه باتری کربنی
cementation
سیمانی شدن باتری
cell tester
ولت سنج باتری
The battery is discharged (emptied).
باتری خالی شده است.
power pack
باتری
[مهندسی برق یا الکترونیک]
accumulator
باتری
[مهندسی برق یا الکترونیک]
forming of battery plates
اماده سازی صفحات باتری
The battery is dead.
باتری تمام شده است.
The battery is dead.
باتری خالی شده است.
replenishing
شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
replenish
شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
replenishes
شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
cranking capacity of battery
فرفیت راه اندازی باتری
glass separator
میان گیر شیشهای باتری
total discharge
تخلیه الکتریکی عمیق
[در باتری]
replenished
شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
low tension battery
باتری فشار ضعیف رادیو
cathode
ترمینال الکتریکی منفی یک وسیله یا باتری
cathodes
ترمینال الکتریکی منفی یک وسیله یا باتری
The engine runs by a battery.
این موتور با باتری کار می کند.
batteries
استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
battery
استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
luggable
کامپیوتر شخصی قابل حمل که باتری اش معمولا تمام نمیشود.
invisible
مداری که تامین کننده منبع جریان متناوب است از باتری DC
dry cell battery
باتری ای که قابل شارژ مجدد نیست مقایسه شودباRechergeable Battery
The capacity of a battery is typically expressed in milliamp-hours.
ظرفیت باتری به طور معمول در میلی آمپر در ساعت بیان می شود.
suspend
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspends
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspending
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
retrain
ایجاد مجدد اتصال با کیفیت باتری وقتی که کیفیت خط خیلی بد باشد
charge
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
meter power supply
امکان ای در ویندوز که میزان توان باتری را در laptop نشان میدهد و نیز می گوید آیا از طریق بالا اجرا میشود یا منبع اصلی الکتریسیته
refreshed
قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refresh
قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refreshes
قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
self-
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
illumination by diffusion
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
illuminating
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminates
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminate
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flashes
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
daylit
روز روشن روشن کردن
daylight
روز روشن روشن کردن
drop cable
بخشی از کابل که آداپتور یکایستگاه کاری را به کابل شبکه اصلی وصل میکند.
times
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
time
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
timed
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
duct
لولهای که حاوی کابل هایی است که اطراف یک گروه کابل یک پوشش محافظ قرار دارد
motorization
موتوری کردن
motorize
موتوری کردن
TDR
آزمایش برای یافتن محل خطای کابل , ارسال یک سیگنال روی کابل و بررسی مدت زمان برگشت آن
automotive
وسیله موتوری موتوری
explained
روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain
روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains
روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining
روشن کردن باتوضیح روشن کردن
ethernet
شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل looxial ضخیم و گیرنده / فرستنده برای اتصال به شاخههای کابل قابل سرویس دهی در مسافت دور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com