English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
opposed piston engine موتور سیلندر روبرو
Other Matches
flat twin engine موتور بوکسر دو سیلندر موتور سیلندر متقابل با دوسیلندر
single cylinder engine موتور یک سیلندر
six cylinder engine موتور شش سیلندر
two cylinder engine موتور دو سیلندر
apposed engine موتور روبرو
eight cylinder engine موتور هشت سیلندر
horizontally opposed engine موتور تخت روبرو
opposed piston engine موتور پیستون روبرو متقابل
broad arrow engine موتور پیستونی با سه ردیف سیلندر که با زاویه کمتر از09 درجه نسبت به یکدیگرقرارگرفته اند
x engine موتور پیستونی با چهار ردیف سیلندر که از نمای روبروبصورت ایکس قرار گرفته اند
h engine موتور پیستونی با دو ردیف سیلندر روبروی قائم دوتایی و با دو میل لنگ که به خروجی مرکزی متصل شده اند
cylinder block boring machine دستگاه سوراخ کننده بدنه سیلندر ماشین مته بلوک سیلندر
actuating cylinder سیلندر پیستون عمل کننده سیلندر محرک
compensating port مدخلی در سیلندر اصلی ترمزکه در مواقعی که از ترمزاستفاده نمیشود سیلندر چرخ را به تانک روغن متصل کرده و از انبساط سیال در اثرگرما و نهایتا در گیر شدن ترمزها جلوگیری میکند
motoring گرداندن موتور اصلی توسط استارتر بمنظوری جزاستارت موتور
engine موتور بنزینی موتور احتراق داخلی
external combustion engine موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
variable geometry engine موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
engine mounting نصب موتور قرارگاه موتور
cylinder سیلندر
cylinders سیلندر
afront روبرو
adverse روبرو
vis a vis روبرو
head on روبرو
vis-a-vis روبرو
head-on روبرو
opposites روبرو
opposite روبرو
frontal روبرو
firing order ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
liners بوش سیلندر
cylinder liner بوش سیلندر
cylinder fins تیغههای سیلندر
cylinder pad پایه سیلندر
cylinder capacity حجم سیلندر
cylinder capacity فضای سیلندر
cylinder block بلوک سیلندر
swept volume حجم سیلندر
single acting cylinder سیلندر یک طرفه
liner بوش سیلندر
gas bubbler سیلندر گاز
gas cylinder سیلندر گاز
oxygen cylinder سیلندر اکسیژن
pump barrel سیلندر تلمبه
pump cylinder سیلندر پمپ
gas from cylinder گاز سیلندر
bottled gas گاز سیلندر
double acting cylinder سیلندر دوطرفه
opposites روبرو معکوس
opposite وارونه از روبرو
full view نمای روبرو
the house over the way خانه روبرو
stand up to روبرو شدن با
head wind باد روبرو
confronted روبرو شدن با
opposite روبرو معکوس
confront روبرو شدن با
confronting روبرو شدن با
confronts روبرو شدن با
facing pages صفحات روبرو
opposed روبرو مواجه
up against <idiom> روبرو شدن با
on the opposite side در طرف روبرو
opposites وارونه از روبرو
slip ring induction motor موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
bores قطر داخلی سیلندر
drum درام سیلندر استوانه
bore قطر داخلی سیلندر
cylinder jacket استری داخل سیلندر
drummed درام سیلندر استوانه
gas cylinder valve شیر سیلندر گاز
cylinder flange فلانج یا لبه سیلندر
cylinder gas گاز داخل سیلندر
cylinder skirt حاشیه یا دامنه سیلندر
to stand up to one's opponent با حریف روبرو شدن
encounter روبرو شدن بادشمن
encountered روبرو شدن بادشمن
encountering روبرو شدن بادشمن
affront روبرو دشنام دادن
vis a vis شخص روبرو درمقابل
encounters روبرو شدن بادشمن
acounter روبرو شدن بادشمن
vis-a-vis شخص روبرو درمقابل
diagonally ازگوشهای بگوشه روبرو
front فرمان سر روبرو جلو
fronting فرمان سر روبرو جلو
double squirrel cage motor موتور قفس سنجابی دوبل موتور با شیار دوبل
actuator سیلندر پیستون عمل کننده
balanced actuator سیلندر پیستون محرک هیدرولیکی
compressed gas cylinder سیلندر محتوی گاز متراکم
stand up to someone <idiom> شجاعت روبرو شدن را داشتن
We are confronting a difficult problem. با مسأله مشکلی روبرو هستیم
to face the music دلیرانه با چیزی روبرو شدن
opposability امادگی برای روبرو گذاشتن
velocity stacks لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
base circle هر قسمت اریب از یک سیلندر دایره مبنا
volte-face چرخش بمنظور روبرو شدن باحریف
volte face چرخش بمنظور روبرو شدن باحریف
rencounter با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencontre با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
to face a serious problem for the country روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
there is a fire opposites در خانه روبرو اتش سوزی رخ داده است
to take the bull by the horns دلیرانه با سختی روبرو شدن با شاخ گاوی درافتادن
single phase induction motor موتور القائی یک فازه موتور اندوکسیونی یک فازه
brake mean effective pressure مقدار محاسبه شده متوسط فشار در سیلندر در مرحله قدرت
punch در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punched در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punches در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
clearance volume کمترین حجم سیلندر هنگامیکه پیستون در نقطه مرگ بالاقرار دارد
Back to the drawing board <idiom> [زمانی که کاری با شکست روبرو میشود و دوباره باید از اول شروع کرد]
water injection پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
choke bore روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
left slide حرکت موج سوار روی موج بسمت چپ روبرو ساحل
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
gas bottle سیلندر گاز کپسول گاز
motor- موتور
motors موتور
jet engine موتور جت
jet engines موتور جت
motor موتور
engine موتور
machinery موتور
motored موتور
double row موتور
power head سر موتور
fractional h.p. motor موتور چنداسب
mixed cycle engine موتور سرسرخ
hot bulb engine موتور سرسرخ
hot bulb سر سرخ موتور
gas engine موتور گازی
horse power توان موتور
high speed engine موتور پر دور
heat engine موتور حرارتی
gasoline engine موتور بنزینی
drilling motor موتور مته
gas engine موتور گازسوز
drive motor موتور محرک
fractional h.p. motor موتور کوچک
ionic propelsion موتور یونی
engine with horizontally موتور سیلندرروبرو
engine seizure گیرپاژ موتور
engine rating توان موتور
engine power قدرت موتور
engine nacelle گهواره موتور
engine oil روغن موتور
elevating motor موتور بالابر
engine performance قدرت موتور
electromotor موتور الکتریکی
electromotor موتور برقی
engine performance توان موتور
engine mounting تعلیق موتور
engin speed سرعت موتور
engine block بلوک موتور
four stroke engin موتور چهارزمانه
four cycle engine موتور چهارزمانه
supercharged engine موتور کمپرسور
engine dynamometer ترمز موتور
forced induction engine موتور کمپرسور
flier پروانه موتور
driving motor موتور محرک
fan motor موتور بادبزن
engine mount پایه موتور
engine controls کنترلهای موتور
lubricating oil روغن موتور
engine breather هواکش موتور
motor oil روغن موتور
selsyn موتور همزمان
series wound motor موتور سری
servo motor سروو- موتور
shunt wound motor موتور شنت
split pole motor موتور کمکی
squirrel cage motor موتور قفسی
standard motor موتور معمولی
sailplane هواپیمای بی موتور
s.a.e. spark plug شمع موتور اس ا ای
ramrocket engine موتور رم راکت
rear engine drive موتور عقب
rear mounted engine موتور عقب
repulsion motor موتور پولزیون
rocket engine موتور راکت
rocket engine موتور موشک
rocket motor موتور راکت
rotary field motor موتور القائی
starting motor موتور استارت
steam engine موتور بخار
universal motor موتور یونیورسال
v tape engine موتور"وی " شکل
moped موتور گازی
motorbike موتور سیکلت
universal motor موتور اونیورسال
synchronous motor موتور همزمان
synchronous motor موتور سنکرون
three phase current motor موتور سه فازه
three phase motor موتور سه فاز
three speed motor موتور سه سرعته
turbojet موتور توربوجت
two stroke engine موتور دو زمانه
two phase motor موتور دو فاز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com