English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (8 milliseconds)
English Persian
gratifying موجب خوشنودی
Other Matches
contentedness خوشنودی
satisfaction خوشنودی
self satisfaction خود خوشنودی
complacence خود خوشنودی
complacence خوشنودی از خود
complacency خوشنودی از خود
happiness شادی خوشنودی
complacency خود خوشنودی
self-satisfaction خود خوشنودی
whereby که به موجب ان
incurs موجب
incurring موجب
cause موجب
causes موجب
occasions موجب
causing موجب
occasioned موجب
occasion موجب
occasioning موجب
incur موجب
incurred موجب
origin موجب
origins موجب
inducement موجب
offeror موجب
contributive موجب
in conformity with بر موجب
contributory موجب
inducements موجب
promibitive موجب منع
sperms موجب ایجادچیزی
ill fated موجب بدبختی
scourger موجب بلا
affords موجب شدن
afford موجب شدن
federal reserve system سیستمی که به موجب ان
afforded موجب شدن
affording موجب شدن
to bring forth موجب شدن
cuse of a موجب وحشت
effectuate موجب شدن
sperm موجب ایجادچیزی
conducive موجب شونده
brings موجب شدن
bringing موجب شدن
thorns موجب ناراحتی
thorn موجب ناراحتی
entail موجب شدن
entailed موجب شدن
entailing موجب شدن
like a red rag to the bull موجب خشم
give rise to موجب شدن
entails موجب شدن
stumbling blocks موجب لغزش
stumbling block موجب لغزش
pleasing موجب مسرت
bring موجب شدن
incentives اتش افروز موجب
inotropic موجب انقباض ماهیچه
lactogenic موجب ترشح شیر
sufferance سکوت موجب رضا
peristrephic گرداننده موجب گردش
ulcerative موجب تولید زخم
resolutive محلل موجب فسخ
sidesplitting موجب تشنج پهلوها
smoke screen موجب تاریکی وابهام
hysterogenic موجب اختناق رحمی
hysteroid موجب اختناق رحمی
drawing card موجب جلب توجه
incentive اتش افروز موجب
suspensor موجب تعلیق نگاهدارنده
evincing موجب شدن برانگیختن
evince موجب شدن برانگیختن
evinced موجب شدن برانگیختن
evinces موجب شدن برانگیختن
silert gives consent خاموشی موجب رضا است
flunks چیدن موجب شکست شدن
flunking چیدن موجب شکست شدن
haste makes waste تعجیل موجب تعطیل است
occasioned موجب شدن فراهم کردن
occasion موجب شدن فراهم کردن
suspensory موجب تعویق بیضه بند
flunked چیدن موجب شکست شدن
flunk چیدن موجب شکست شدن
inuring معتاد کردن موجب شدن
lutenize موجب ایجاد جسم زرد
motivate انگیختن موجب و سبب شدن
motivates انگیختن موجب و سبب شدن
motivating انگیختن موجب و سبب شدن
reductase دیاستازی که موجب تقلیل و حل گردد
occasions موجب شدن فراهم کردن
inbreed موجب شدن بوجود اوردن
occasioning موجب شدن فراهم کردن
inure معتاد کردن موجب شدن
inured معتاد کردن موجب شدن
motivate] تحریک کردن موجب شدن
scarecrow ادمک سرخرمن موجب ترس
belly laugh هر چیزی که موجب خنده شود
ignominious موجب رسوایی ننگ اور
curiosity killed the cat <idiom> فضولی هم موجب دردسرمی شود
effecturate موجب شدن انجام دادن
detractive سبک کننده موجب کسرشان
belly laughs هر چیزی که موجب خنده شود
motivated انگیختن موجب و سبب شدن
scarecrows ادمک سرخرمن موجب ترس
troubler موجب تصدیع خاطر مزاحمت
inures معتاد کردن موجب شدن
abortionist کسی که موجب سقط جنین میشود
abortionists کسی که موجب سقط جنین میشود
denominative مشتق ازاسم یاصفت موجب تسمیه
To break a habit makes one ill. <proverb> ترک عادت موجب مرض است .
gaping stock چیزی که موجب خیره نگریستن گرد د
this act provoked my inquiry این کار موجب پرسش من است
in the clear <idiom> رها از هرچیزی که موجب حرکت یا دیدمشکل شود
breeding ground محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
blighters شخص یا چیزی که موجب مصیبت و بلا شود
new broom sweeps clean <idiom> شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
blighter شخص یا چیزی که موجب مصیبت و بلا شود
gastrin هورمونی که موجب ترشح شیره معده میگردد
breeding grounds محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
riffle کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffled کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
hyperinsulinism درخون که موجب کم شدن قند خون میگردد
riffles کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffling کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
expansion bearing تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
anticatalyst مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
red reg چیزی که موجب خشم وبرانگیختگی گرد د یکجورزنگ در گندم
humoral pathology علم ناخوشی شناسی که به موجب ان همه بیماریهارانتیجه فسادخلط هامیدانند
an unclear condition which consideration the ignoranceof causes شرط مجهولی که موجب جهل به عوضین میشود
quantity theory of money نظریهای که به موجب ان قیمت هرکالا با مقدار پول تعیین میشود
prized کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizes کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
sound effects عوامل صوتی که در رادیو وتلویزیون وفیلم سینمایی وغیره موجب صدامیشود
prizing کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prize کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
bergson criterion ضابطهای که نشان میدهد هر تغییری که موجب کاهش مطلوبیت شود نامطلوب است
yellow bile مادهء زردی که در قدیم میگفتند از کبد ترشح میشود و موجب ایجادحالت سودایی میگردد
breach of trust کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
bond سندی که به موجب ان خود ووارث و اوصیا و مباشرین امورش را به پرداخت مبلغ معینی به دیگری متعهد میکند
asylum حقی است که به موجب ان هردولت میتواند کسانی را که به علل سیاسی به خاک او یاسفارتخانه اش می گریزند راپناه دهد
asylums حقی است که به موجب ان هردولت میتواند کسانی را که به علل سیاسی به خاک او یاسفارتخانه اش می گریزند راپناه دهد
capitulation تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
economic determinism یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد
dogmatism دگماتیسم روش فکری که به موجب ان "دگمها" یا سنن و سوابق مسلمه باید بدون پرسش وکورکورانه مورد تبعیت قرارگیرند
silence gives consent سکوت موجب رضایت است عدم اعتراض کاشف از اذن است
sudatorium حمام گرم که موجب عرق زیاد گردد گرمخانه حمام
estrogen هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
equitable estate در CL مرتهن بالقوه مالک عین مرهونه میشود و بعلاوه تاسیسی وجوددارد که به موجب ان می توان حق از گرو دراوردن ملک را از راهن سلب کرد
succor کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک
succour کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک
dedications در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
dedication در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
liquefacient عامل موجب ترشح ترشح کننده
edict of emancipation فرمانی که به تاریخ سوم مارس 1681 به وسیله الکساندر دوم امپراطور روسیه صادر و به موجب ان به "سرفها" یعنی ثلث جمعیت روسیه که فاقدازادی واقعی بودند
rio treaty اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
purgation روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
originating موجب شدن ناشی شدن
originates موجب شدن ناشی شدن
originated موجب شدن ناشی شدن
originate موجب شدن ناشی شدن
liquidity preference theory براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود .
union shop یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
letters of administration حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
emancipation proclamation اعلامیه ازادی بردگان اعلامیهای که در اول ژانویه 3681 به وسیله ابراهام لینکلن رئیس جمهور امریکاصادر و به موجب ان به بردگان سیاهپوست امریکایی ازادی اعطا شد
implied malice سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
warehousing system روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
tontine تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com