Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
point break
موجهاییکه با زاویه به ساحل نزدیک می شوند
Other Matches
shore break
موجهاییکه نزدیک ساحل می شکنند
approach lane
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
inshore
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
near shore
نزدیک به ساحل
in-
نزدیک ساحل
in
نزدیک ساحل
bank angle
زاویه شیب ساحل
near bank
ساحل نزدیک رودخانه
insides
موج نزدیک ساحل
inside
موج نزدیک ساحل
coast in point
نقطه نزدیک شدن کشتی به ساحل
approach line
خط نزدیک شدن به ساحل خط تقرب به دشمن خط مسیرفرود
current liabilities
بدهیهایی که باید در اینده نزدیک پرداخت شوند
ship to shore
حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
beach marker
علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
shore to shore movement
عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
onshore
روی ساحل متوجه بطرف ساحل
shift
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifts
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifted
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
Reihan
ریحان
[شهری در استان مرکزی و نزدیک اراک که به بافت طرح های هراتی و افشان یا زمینه قرمز شهرت داشته و اکثر فرش های آن بصورت تک پودی بافته می شوند.]
inshore
بطرف ساحل جلو ساحل
optical
فرآیندی که اجازه میدهد حروف چاپی یا نوشته شده به صورت نوری تشخیص داده شوند و به کد قابل خواندن توسط ماشین تبدیل شوند که وارد کامپیوتر می شوند به کمک حرف خوان نوری
saddle bag
خورجین
[اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
graduated circle of an alidade
دایره مدرج زاویه یاب صفحه درجه دار زاویه سنج
longitudinal dihedral
اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است
grivation
زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف دستگاه
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
sequential
داده یا دستوراتی که به ترتیب پردازش می شوند , به ترتیبی که دستیابی می شوند
overlay
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlays
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlaying
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
traffic
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
trafficked
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
trafficking
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
traffics
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
activity
روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
activities
روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
routine
توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
routinely
توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
routines
توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
batch processing
سیستم پردازش داده ها که در آن اطلاعات در دسته هایی جمع آوری می شوند و سپس در یک ماشین اجرا می شوند
insides
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closest
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
stacks
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stack
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stacked
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
detecting
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detected
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detect
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
end
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
detects
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
ended
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
declination
زاویه انحراف زاویه میل
entering angle
زاویه ورودی زاویه دخول
angle of convergence
زاویه تقرب زاویه پارالاکس
angle of repose
زاویه تعادل زاویه ارامش
loss angle
زاویه تلف زاویه تلفات
angle of rotation
زاویه دوران زاویه چرخش
bombing angle
زاویه پرتاب بمب زاویه پروازهواپیما در هنگام رها کردن بمب
point bland
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
saturated colour
که روی ویدیو خوب نشان داده نمیشوندوممکن است باعث اختلال شوند یا روی صفحه پخش شوند
VDUs
ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
VDU
ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
vdt
ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
constant angle arch dam
بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
approach
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
subroutine
تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
angle offset method
روش عکاسی تحت یک زاویه معین روش تهیه تصویراشیاء تحت یک زاویه
superelevation
تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
parallactic angle
زاویه تقارب نصف النهارات زاویه تقارب
bubble sort
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
rowed
1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
rows
1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
row
1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
littoral
ساحل
banks
ساحل
coast
ساحل
causey
ساحل
brae
ساحل
beach
ساحل
beached
ساحل
beaches
ساحل
landside
ساحل
coasts
ساحل
bank
ساحل
ashore
به ساحل
shores
ساحل
sea shore
ساحل
rivage
ساحل
shore
ساحل
apogee
زاویه انحراف ثقل موشک زاویه انحراف مرکز ثقل موشک در روی مسیر
apex angle
زاویه راسی هدف زاویه راسی
river banks
ساحل رودخانه
river line
خط ساحل رودخانه
seashores
ساحل دریا
river bank
ساحل رودخانه
stethe
ساحل رودخانه
onshore
واقع در ساحل
riparian
ساحل رودخانه زی
sandbanks
ساحل شنی
hard beach
ساحل مستحکم
sandbank
ساحل شنی
attack group
گروه تک به ساحل
shorelines
خط ساحل یا خط ساحلی
bank revetment
پوشش ساحل
seashore
ساحل دریا
shore duty
خدمت ساحل
backshore beach
ساحل جزرو مد
backshore
ساحل جزرو مد
back beach
ساحل جزرو مد
bank protection
ساحل داری
bankside
شیب ساحل
seacoast
ساحل دریا
sea coast
ساحل دریا
shoreline
خط ساحل یا خط ساحلی
shores
ساحل دریا
basegram
پیام از ساحل
shore
کرانه ساحل
offshore
دور از ساحل
beached
ساحل شنی
coastward
بطرف ساحل
shore
ساحل دریا
coast guardsman
ساحل بان
shores
کرانه ساحل
low lander
ساحل نشین
beaches
زدن به ساحل
beaches
ساحل شنی
on shore
روی ساحل
coastward
درامتداد ساحل
coastwards
بطرف ساحل
coastwise
درطول ساحل
beach
ساحل شنی
beach
زدن به ساحل
land combat
نبرد در ساحل
beach party
تیم ساحل
coral reef
ساحل مرجانی
offshore
از جانب ساحل
coastwards
درامتداد ساحل
beached
زدن به ساحل
inshore
به طرف ساحل
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
shoring
پیاده شدن در ساحل
retracted
دور شدن از ساحل
Ivory Coast
کشور ساحل عاج
ashore
بکنار بطرف ساحل
coast defence
سازمان پدافنداز ساحل
coast in point
نقطه ورود به ساحل
the waves beats or the shore
امواج به ساحل می کوبد
the wares beat the shore
خوردن امواج به ساحل
retract
دور شدن از ساحل
bank line
نخ ماهیگیری وصل به ساحل
retracts
دور شدن از ساحل
lee shore
ساحل در معرض باد
bars
خور پیشرفتگی اب به ساحل
put out
از ساحل عازم شدن
bar
خور پیشرفتگی اب به ساحل
landing beach
ساحل پیاده شدن
hinterlands
زمین پشت ساحل
shelf
سراشیب ساحل دریا
hinterland
زمین پشت ساحل
seebreeze
باد از دریا به ساحل
retracting
دور شدن از ساحل
roadstead
لنگرگاه دور از ساحل
waterside
متعلق به کناردریا ساحل
riverain
ساکن ساحل رودخانه
banks
صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
bank
صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
landing attack
تک همراه با پیاده شدن به ساحل
coasting
کشتی رانی در طول ساحل
surf cast
قلاب اندازی از ساحل در موج
landing forces
نیروها پیاده شونده به ساحل
offshore winds
بادخشکی بادهای دور از ساحل
cay
ساحل مرجانی یاشنی درجزیره
to wash something ashore
بکنار ساحل شستن چیزی
skate boat
قایق بسته به ساحل در اغازمسابقه
debarkation net
پل تخلیه پرسنل ازکشتی به ساحل
to wash something up
بکنار ساحل شستن چیزی
foreshores
لبه جلوی ساحل دریا
foreshore
لبه جلوی ساحل دریا
beaching gear
وسایل به ساحل کشیدن ناو
alighting area
نقطه پیاده شدن خودروها به ساحل
beachheads
پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
shore duty
ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
barrier reef
صخره مرجانی که تقریباموازی ساحل است
beachhead
پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
landing
پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما
liberty man
ملوانی که اجازه دارد به ساحل برود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com