Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English
Persian
to lay in a stock
موجودی تهیه کردن
Other Matches
laying up
تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
stockade
جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stock evaluation
بررسی موجودی انبار ارزیابی موجودی
perpetual inventory
فهرست دائمی موجودی موجودی دائم
earmarked stock
موجودی تخصیص یافته موجودی اختصاصی
stockades
جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
purveys
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
supplying
تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplied
تکمیل کردن موجودی ذخیره
supply
تکمیل کردن موجودی ذخیره
stocked
موجودی موجودی کالا
stock
موجودی موجودی کالا
To take an invevtory.
صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
overstock
زیاد ذخیره کردن موجودی بیش از حدلزوم داشتن
purveys
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveyed
تهیه اذوقه تهیه سورسات
schematize
بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
pre engage
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
castellation
تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
to pull off something
[contract, job etc.]
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
administering
تهیه کردن
procures
تهیه کردن
supplied
تهیه کردن
provides
تهیه کردن
administers
تهیه کردن
procured
تهیه کردن
administered
تهیه کردن
to find in
تهیه کردن
procure
تهیه کردن
affording
تهیه کردن
prepares
تهیه کردن
processes
تهیه کردن
affords
تهیه کردن
procuring
تهیه کردن
process
تهیه کردن
preparing
تهیه کردن
blends
تهیه کردن
prepare
تهیه کردن
provide
تهیه کردن
catered
تهیه کردن
cater
تهیه کردن
supplying
تهیه کردن
supply
تهیه کردن
administer
تهیه کردن
catering
تهیه کردن
blend
تهیه کردن
afforded
تهیه کردن
provision
تهیه کردن
caters
تهیه کردن
afford
تهیه کردن
back up
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
back-up
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
orchestrate
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrates
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrated
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
extemporizes
فورا تهیه کردن
harness
اشیاء تهیه کردن
program
برنامه تهیه کردن
get
تهیه کردن فهمیدن
enabling
تهیه کردن برای
conserve
کنسرو تهیه کردن
harnessed
اشیاء تهیه کردن
enables
تهیه کردن برای
programs
برنامه تهیه کردن
enabled
تهیه کردن برای
effigies
تمثال تهیه کردن
harnessing
اشیاء تهیه کردن
extemporize
فورا تهیه کردن
whomp up
بسرعت تهیه کردن
conserved
کنسرو تهیه کردن
extemporising
فورا تهیه کردن
quadruplicate
در چهارنسخه تهیه کردن
extemporizing
فورا تهیه کردن
extemporises
فورا تهیه کردن
enable
تهیه کردن برای
extemporised
فورا تهیه کردن
extemporized
فورا تهیه کردن
preparation
تهیه کردن اتش
preparations
تهیه کردن اتش
conserving
کنسرو تهیه کردن
getting
تهیه کردن فهمیدن
process
تهیه و تولید کردن
programmes
برنامه تهیه کردن
gets
تهیه کردن فهمیدن
conserves
کنسرو تهیه کردن
prearrange
قبلا تهیه کردن
processes
تهیه و تولید کردن
programme
برنامه تهیه کردن
bills
تهیه کردن صورتحساب
triplicate
در سه نسخه تهیه کردن
fund
تهیه وجه کردن
effigy
تمثال تهیه کردن
funded
تهیه وجه کردن
bill
تهیه کردن صورتحساب
mush
حریره اردذرت تهیه کردن
drafted
تهیه کردن پیش نویس
drafts
تهیه کردن پیش نویس
aminister
تهیه کردن بکار بردن
draft
تهیه کردن پیش نویس
to raise funds
تهیه وجه یاسرمایه کردن
to provide for old age
برای پیری تهیه کردن
handwrite
نسخه خطی تهیه کردن
to draw up
تهیه کردن درصف اوردن
to serve the city with water
اب برای شهر تهیه کردن
bossing
نقش برجسته تهیه کردن
finance
بودجه چیزی را تهیه کردن
bosses
نقش برجسته تهیه کردن
financed
بودجه چیزی را تهیه کردن
bossed
نقش برجسته تهیه کردن
finances
بودجه چیزی را تهیه کردن
circumstantiate
امارات لازمه را تهیه کردن
financing
بودجه چیزی را تهیه کردن
boss
نقش برجسته تهیه کردن
scabble
زمخت وناصاف تهیه کردن
outlining
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outline
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlines
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlined
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
preparative
تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
develop
توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
develops
توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
munition
تدارکات جنگ افزار تهیه کردن
financing
علم دارایی تهیه پول کردن
finances
علم دارایی تهیه پول کردن
financed
علم دارایی تهیه پول کردن
revictual
دوباره غذا یا خواربار تهیه کردن
finance
علم دارایی تهیه پول کردن
mekeready
وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی
mekeready
تهیه واماده کردن فرم وصفحه و گراور
formulation
تهیه جمع اوری فرمول بندی کردن
periodic stock check
کنترل متناوب موجودی کنترل موجودی در دورههای متناوب
finance
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
furnishing
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishes
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
finances
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financing
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
procurement
تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
furnish
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
financed
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
bookings
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
booking
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
furnishes
مزین کردن تهیه کردن
furnish
مزین کردن تهیه کردن
to draw out
تهیه کردن طرح کردن
make
تهیه کردن طرح کردن
makes
تهیه کردن طرح کردن
furnishing
مزین کردن تهیه کردن
To make reservations. To book seats.
جا تهیه کردن ( رزرو کردن )
put out
تهیه کردن اشفته کردن
map compilation
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
projection print
روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
holding
موجودی
stocked
موجودی
stock
موجودی
assets
موجودی
storing
موجودی
store
موجودی
minimum stock level
موجودی
supplies
موجودی
balance in hand
موجودی
repertoire
موجودی
instruction repertoire
موجودی دستورالعمل
surplus stock
موجودی اضافی
stock accounting
حسابداری موجودی
stock account
حساب موجودی
idle stock
موجودی بی مصرف
stocked
موجودی ذخیره
exhaust bin level
فاقد موجودی
surplus stock
موجودی مازاد
complete inventory
موجودی کامل
quick assets
موجودی نقدشو
inventory discrepancy
اختلاف موجودی
inventory management
مدیریت موجودی
stock audit
حسابرسی موجودی
stock adjustment
تطبیق موجودی
consumable stock
موجودی مصرفی
stock adjustment
تعدیل موجودی
supplied
موجودی لزوم
continuous inventory
موجودی مستمر
excess stock
موجودی مازاد
stocked
به موجودی افزودن
stock
موجودی انبار
supplying
موجودی لزوم
supply
موجودی جایگیرموقتی
exhaust bin level
اتمام موجودی
supplied
موجودی جایگیرموقتی
reserve stock
موجودی ذخیره
active stock
موجودی فعال
danger warning level
حداقل موجودی
safety stock
موجودی تضمینی
stocked
موجودی انبار
stock
موجودی ذخیره
valuation of stock
ارزیابی موجودی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com