English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
supplied موجودی لزوم
supply موجودی لزوم
supplying موجودی لزوم
Other Matches
perpetual inventory فهرست دائمی موجودی موجودی دائم
earmarked stock موجودی تخصیص یافته موجودی اختصاصی
stock evaluation بررسی موجودی انبار ارزیابی موجودی
stockade جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stockades جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stocked موجودی موجودی کالا
stock موجودی موجودی کالا
periodic stock check کنترل متناوب موجودی کنترل موجودی در دورههای متناوب
irrevocability لزوم
need لزوم
needed لزوم
needing لزوم
needfulness لزوم
requisteness لزوم
requisiteness لزوم
exigency لزوم
exigencies لزوم
occasion لزوم
occasioned لزوم
necessity لزوم
occasioning لزوم
occasions لزوم
on occasion هنگام لزوم
inherence or rency لزوم ذاتی
too بیش از حد لزوم
needs بر حسب لزوم
if necessary در صورت لزوم
needlessness عدم لزوم
inherence لزوم ذاتی
inhesion لزوم ذاتی
incumbency وفیفه لزوم
unnecessary بیش از حد لزوم
unnecessarily بیش از حد لزوم
inherency لزوم ذاتی
overdoses داروی بیش از حد لزوم
overdose داروی بیش از حد لزوم
overcompensation جبران بیش از حد لزوم
supererogatory زائد بیش از حد لزوم
to become a necessity لزوم پیدا کردن
underexpose کمتر از حد لزوم در معرض
long game بازی با لزوم ضربههای طولانی
overstuff بیش ازحد لزوم انباشتن
fats ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
factionalism اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
fattest ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
fatter ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
fat ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
hypertrophy بزرگ شدن عضوی بیش از حد لزوم
ceremonialism اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات
outstay بیش از حد لزوم ماندن اقامت طولانی کردن
excess stock ذخایر اضافی ذخیره کردن بیش از حد لزوم
referee in case of need داوری که در صورت لزوم می توان به او مراجعه کرد
tyrannicide اعتقاد به لزوم قتل و ترور زمامداران ستمگر
storing موجودی
balance in hand موجودی
repertoire موجودی
store موجودی
minimum stock level موجودی
holding موجودی
stock موجودی
stocked موجودی
assets موجودی
supplies موجودی
dynamically حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند
dynamic حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند
buffer stock موجودی ذخیره
capital stock موجودی سرمایه
continuous inventory موجودی مستمر
buffer stock موجودی احتیاطی
business inventories موجودی تجاری
idle stock موجودی بی مصرف
danger warning level حداقل موجودی
complete inventory موجودی کامل
consumable stock موجودی مصرفی
cycle stock موجودی فعال
excess stock موجودی مازاد
exhaust bin level فاقد موجودی
exhaust bin level اتمام موجودی
stock taking رسیدگی به موجودی
stock record سابقه موجودی
out of stock;ex stock از موجودی یاذخیره
stock control کنترل موجودی
stock check کنترل موجودی
stock audit حسابرسی موجودی
quick assets موجودی نقدشو
stock adjustment تعدیل موجودی
stock accounting حسابداری موجودی
reserve stock موجودی ذخیره
stock valuation ارزیابی موجودی
surplus stock موجودی اضافی
instruction repertoire موجودی دستورالعمل
financial assets موجودی مالی
warehouse stock موجودی انبار
stock adjustment تطبیق موجودی
valuation of stock ارزیابی موجودی
surplus stock موجودی مازاد
safety stock موجودی تضمینی
inventory control کنترل موجودی
inventory discrepancy اختلاف موجودی
inventory management مدیریت موجودی
stock account حساب موجودی
stock موجودی انبار
stock موجودی ذخیره
supplying موجودی جایگیرموقتی
inventory لیست موجودی
funded موجودی سرمایه
stock به موجودی افزودن
inventory فهرست موجودی
stocked موجودی انبار
inventories موجودی کالا
supplied موجودی جایگیرموقتی
supply موجودی جایگیرموقتی
fund موجودی دارائی
stocked موجودی ذخیره
active stock موجودی فعال
fund موجودی سرمایه
funded موجودی دارائی
inventory موجودی کالا
stocked به موجودی افزودن
defense emergency مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
constitutionalism اعتقاد به حقانیت حکومت مشروطه اعنقاد به لزوم حاکمیت قانون اساسی
inventory reconciliation تطبیق اسناد موجودی
inventory صورت دارایی موجودی
to lay in a stock موجودی تهیه کردن
safety stock موجودی ذخیره انبار
inventory ذخیره موجودی اماد
maximum stock حداکثر موجودی انبار
liability تعهد موجودی بانکی
stock handling cost هزینه جابجایی موجودی
assets موجودی شخص ورشکسته
stock talking سیاهه برداری از موجودی
spares stock موجودی لوازم یدکی
portfolio موجودی اوراق بهادار
portfolios موجودی اوراق بهادار
raw stock موجودی مواد خام
raw material stock موجودی مواد اولیه
stock موجودی کالا ذخیره
stocked موجودی کالا ذخیره
stockage وسایل موجودی در انبار
stock in trade موجودی کالای مغازه
liabilities تعهد موجودی بانکی
stock control کنترل موجودی انبار
wardrobe اشکاف موجودی لباس
cyclical stock check کنترل موجودی دورهای
continuous stock taking رسیدگی مستمر موجودی
base stock control کنترل موجودی مبنا
continuous stock control کنترل مستمر موجودی
wardrobes اشکاف موجودی لباس
out of stock <adj.> غیر موجودی کالا [در انبار]
dead stock موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
supply تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplied تامین موجودی عرضه نمودن
stockholders صاحب موجودی ذخیره نگهدار
stockholder صاحب موجودی ذخیره نگهدار
stock control کنترل وسفارش موجودی انبار
supplied تکمیل کردن موجودی ذخیره
supply تامین موجودی عرضه نمودن
supplying تامین موجودی عرضه نمودن
perpetual stock record سابقه دائمی موجودی انبار
transfer of portfolio انتقال موجودی اوراق بهادار
intermediate stock موجودی کالاهای درحال ساخت
finished goods stock موجودی کالاهای تمام شده
finish stock موجودی کالای ساخته شده
fast moving stock موجودی که به سرعت کاهش می یابد
appreciation افزایش ارزش دارایی و موجودی
inventory reconciliation تطابق موجودی با دارایی یکان
appreciations افزایش ارزش دارایی و موجودی
supplying تکمیل کردن موجودی ذخیره
vending machines ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
control rocket راکت کوچکی که در صورت لزوم روشن شده و وضعیت یا سرعت فضاپیما را تصحیح میکند
vending machine ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
yield قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
amphibious vehicle availability table جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
yields قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
active stock موجودی انبار که مورد استفاده قرارمیگیرد
demand accommodation تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
to take inventory صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
To take an invevtory. صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
yielded قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
warehouse refusal اعلام عدم موجودی کالا درانبار
portfolio entry قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
expandsionism اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
intervener در CL علت وروددعوی ثالث ممکن است نفع شخصی یا لزوم حفظ منافع جامعه باشد
cycle stock موجودی که جهت تولید در انبار نگهداری میشود
deficit کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
storewide شامل تمام موجودی انبار یاتمام فروشگاه
deficits کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
dead stock موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
danger warning level مقدار موجودی کالا که میبایست همیشه در انبارموجود باشد
overstock زیاد ذخیره کردن موجودی بیش از حدلزوم داشتن
eurytherm موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
cosmopolitanism سیستم " جهان وطنی " اعتقاد به لزوم حسن تفاهم واحترام متقابل بین کلیه ملل واقوام عالم
racism اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
turnover تعداد دفعاتی درسال که موجودی انبار یک بنگاه فروخته میشود
internationalism روش فکری مبنی بر لزوم همکاری وهمبستگی نزدیک بین ملتهای جهان به حدی که به تشکیل یک حکومت جهانی منجر شود
we underwrite the company ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
overlaying بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlays بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlay بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
terrorism عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com