Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
intermediate stock
موجودی کالاهای درحال ساخت
Other Matches
work in progress
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
work in process
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
goods inwards
کالاهای درحال تحویل
goods intake
کالاهای درحال تحویل
goods receiving
کالاهای درحال تحویل
finished goods stock
موجودی کالاهای تمام شده
man made goods
کالاهای ساخت بشر
silk manufactures of home
کالاهای ابریشمی ساخت میهن
abc analysis
طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
pounces
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounce
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pouncing
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounced
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
consolidation container
کانتینر کالاهای عمومی جعبه حمل کالاهای مشترک
branded goods
کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
stockades
جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
earmarked stock
موجودی تخصیص یافته موجودی اختصاصی
stockade
جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stock evaluation
بررسی موجودی انبار ارزیابی موجودی
perpetual inventory
فهرست دائمی موجودی موجودی دائم
in plant
درحال رویش درحال رشد
producer's goods
کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
collective goods
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
Visual Basic
ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
stock
موجودی موجودی کالا
stocked
موجودی موجودی کالا
perishable goods
کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
os/
سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
periodic stock check
کنترل متناوب موجودی کنترل موجودی در دورههای متناوب
feverous
درحال تب
latent
درحال کمون
suspensive
درحال توقف
stationed
جا درحال سکون
station
جا درحال سکون
amok
درحال جنون
perdu
درحال کمین
perdue
درحال کمین
in child birth
درحال زایمان
ongoing
درحال پیشرفت
sejant
درحال جلوس
stations
جا درحال سکون
amort
درحال مرگ
nascent
درحال تولد
in a wrought up state
درحال عصبانی
For the time being. At peresent. presently.
درحال حاضر
reelingly
درحال تلوتلو
perlexedly
درحال اشفتگی
aglow
درحال اشتعال
shiveringly
درحال لرز
on the boil
درحال جوشیدن
high water
دریا درحال مد
dormant
درحال کمون
at the present moment
درحال حاضر
functioning
درحال کار
dying
درحال نزع
moribund
درحال نزع
suspense
درحال تعلیق
suspensive
درحال تعلیق
blushingly
درحال شرمندگی
struck
درحال اعتصاب
kissing kind
درحال اشتی
on one's knees
درحال خضوع
on stream
درحال فعالیت
to be on the grin
درحال پوزخندبودن
assets
موجودی
stock
موجودی
stocked
موجودی
holding
موجودی
minimum stock level
موجودی
store
موجودی
repertoire
موجودی
balance in hand
موجودی
storing
موجودی
supplies
موجودی
the belligernt powers
دولتهای درحال جنگ
sacking
درحال یورش وچپاول
pounce
درحال حمله با پنجه
fall into abeyance
درحال وقفه افتادن
pounced
درحال حمله با پنجه
pounces
درحال حمله با پنجه
overtaking vessel
ناو درحال سبقت
swing up
درحال تاب خوردن
hovers
درحال توقف پر زدن
hovered
درحال توقف پر زدن
flutteringly
درحال اشفتگی مضطربانه
rising
درحال ترقی یا صعود
flagrante delicto
درحال ارتکاب جرم
jump kick
شوت درحال پرش
tranquil
بی جنبش درحال سکون
hanging
اویزان درحال تعلیق
ramblingly
درحال گردش یاولگردی
enrapture
درحال جذبه انداختن
declining industry
صنعت درحال تنزل
saleint
درحال جست وخیز
about to do something
<idiom>
درحال انجام کاری
hover
درحال توقف پر زدن
sejant
درحال چمباتمه زدن
hang-ups
درحال معلق ماندن
hang up
درحال معلق ماندن
saleintiant
درحال جست وخیز
pouncing
درحال حمله با پنجه
sobersided
فروتن درحال هوشیاری
hang-up
درحال معلق ماندن
enravish
درحال جذبه انداختن
in one's cups
درحال میگساری و مستی
luxury goods
کالاهای تجملی
collective goods
کالاهای جمعی
consumables
کالاهای مصرفی
producer goods
کالاهای تولیدی
necessities
کالاهای ضروری
luxury goods
کالاهای تشریفاتی
complementary goods
کالاهای مکمل
commercial items
کالاهای تجارتی
investment goods
کالاهای سرمایهای
public goods
کالاهای عمومی
proprietary goods
کالاهای اختصاصی
spot goods
کالاهای موجود
soft goods
کالاهای بی دوام
imports
کالاهای وارداتی
exports
کالاهای صادراتی
social good
کالاهای عمومی
prohibited goods
کالاهای ممنوعه
social good
کالاهای اجتماعی
producer's goods
کالاهای مولد
inwards goods
کالاهای وارداتی
producer goods
کالاهای سرمایهای
differentiated products
کالاهای متفاوت
goods receiving
کالاهای دریافتی
visibles
کالاهای مرئی
intermediate goods
کالاهای واسطه
intermediate goods
کالاهای واسطهای
labor intensive goods
کالاهای کاربر
fancy goods
کالاهای تجملی
capital goods
کالاهای سرمایهای
goods on consignment
کالاهای امانی
purpose made
کالاهای خاص
heavy goods
کالاهای سنگین
mixed goods
کالاهای مختلط
expendable supplies
کالاهای مصرفی
hazardous goods
کالاهای خطرناک
available goods
کالاهای موجود
attractive goods
کالاهای جذاب
goods inwards
کالاهای دریافتی
supporting goods
کالاهای حمایتی
substitute goods
کالاهای جانشین
consumption goods
کالاهای مصرفی
goods in transit
کالاهای عبوری
goods intake
کالاهای دریافتی
nondurable goods
کالاهای بی دوام
consumer goods
کالاهای مصرفی
durable goods
کالاهای بادوام
merit goods
کالاهای مطلوب
merit goods
کالاهای ایده ال
differentiated products
کالاهای ناهمگن
durables
کالاهای بادوام
Consumer ( consrmers ) goods .
کالاهای مصرفی
danger warning level
حداقل موجودی
quick assets
موجودی نقدشو
inventory discrepancy
اختلاف موجودی
consumable stock
موجودی مصرفی
excess stock
موجودی مازاد
complete inventory
موجودی کامل
reserve stock
موجودی ذخیره
supply
موجودی جایگیرموقتی
supply
موجودی لزوم
supplied
موجودی جایگیرموقتی
financial assets
موجودی مالی
supplied
موجودی لزوم
buffer stock
موجودی ذخیره
buffer stock
موجودی احتیاطی
inventory control
کنترل موجودی
supplying
موجودی لزوم
supplying
موجودی جایگیرموقتی
exhaust bin level
فاقد موجودی
exhaust bin level
اتمام موجودی
fund
موجودی دارائی
fund
موجودی سرمایه
funded
موجودی دارائی
funded
موجودی سرمایه
stock adjustment
تعدیل موجودی
business inventories
موجودی تجاری
continuous inventory
موجودی مستمر
stock record
سابقه موجودی
inventories
موجودی کالا
surplus stock
موجودی مازاد
stock control
کنترل موجودی
instruction repertoire
موجودی دستورالعمل
stock check
کنترل موجودی
stock audit
حسابرسی موجودی
stock adjustment
تطبیق موجودی
stocked
موجودی انبار
stocked
موجودی ذخیره
out of stock;ex stock
از موجودی یاذخیره
stock
به موجودی افزودن
stock taking
رسیدگی به موجودی
stock
موجودی ذخیره
stock
موجودی انبار
safety stock
موجودی تضمینی
stocked
به موجودی افزودن
stock valuation
ارزیابی موجودی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com