English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
hemophile موجود خون دوست
Other Matches
polymorph عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
current ratio نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
A friend in need is a friend indeed.. <proverb> دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
implied malice سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
I like to be friends with you. من دوست دارم با تو دوست باشم.
I am done with you. رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you. رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
extant موجود
to the fore موجود
on hand موجود
going موجود
entities موجود
entity موجود
disposal موجود
available موجود
life موجود
handy موجود
lives موجود
inesse موجود
bound موجود
stock موجود
stocked موجود
handier موجود
existent موجود
in store موجود
existing موجود
handiest موجود
presents موجود اماده
real واقعی موجود
gremlins موجود وهمی
presenting موجود اماده
to have in stock موجود داشتن
presented موجود اماده
gremlin موجود وهمی
wight موجود زنده
thing لباس موجود
status quo وضع موجود
fleet in being ناوگان موجود
biotype موجود همزیست
present موجود اماده
effective strength استعدادرزمی موجود
available goods کالاهای موجود
available balance مانده موجود
inexistent غیر موجود
existing circumstances شرایط موجود
records available اطلاعات موجود
availability موجود بودن
spot goods کالاهای موجود
to be there موجود بودن
ready money پول موجود
The root of exisiting differences. ریشه اختلافات موجود
hygroscopic moisture رطوبت موجود در هوا
available supply rate نواخت اماد موجود
virtual موجود بالقوه تقدیری
built in موجود در داخل چیزی
clara هدف موجود نیست
dermatome قسمت خارجی یک موجود
anaerobe موجود غیر هوازی
all available تمام توپخانه موجود
undertone ته صدا موجود در زمینه
polyembryony موجود چند جنینی
on hand وسایل موجود درانبار
uric موجود در ادرار پیشابی
back order اماد غیر موجود
microorganisms موجود ذره بینی
microorganism موجود ذره بینی
nonentity چیز غیر موجود
nonentities چیز غیر موجود
undertones ته صدا موجود در زمینه
preexistent ازلیت موجود از قبل
organism ترکیب موجود زنده
organisms ترکیب موجود زنده
biogenic موجد موجود زنده
stock accounting حساب کالاهای موجود
supermen موجود مافوق انسان
extant نسخهء موجود و باقی
being موجود زنده شخصیت
freeing موجود در دیسک یا حافظه
frees موجود در دیسک یا حافظه
freed موجود در دیسک یا حافظه
superman موجود مافوق انسان
water hardness [میزان املاح موجود در آب]
free موجود در دیسک یا حافظه
avaiiability موجود بودن بدرد خوردن
humus موار الی موجود در خاک
beach reserves ذخایر موجود دربارانداز ساحلی
available supply rate نواخت اماد مهمات موجود
banshees موجود وهمی بشکل روح
moisture content درصد رطوبت موجود در خاک
latent اضافه ازفرفیت بار موجود
solute جسم حل شده موجود در محلول
hypostasis موجود فرضی حالت تعلیق
humidity میزان بخار اب موجود درهوا
symbiont موجود زنده اجتمای یا همزی
ammunition available supply rate نواخت اماد مهمات موجود
hydrotaxis واکنش موجود زنده نسبت به اب
banshee موجود وهمی بشکل روح
NO VACANCIES اتاق خالی موجود نیست.
ubiquitous همه جا حاضر موجود درهمه جا
taxis واکنش موجود زنده در برابرگرایش
satyr موجود نیمه انسان ونیمه بز
satyrs موجود نیمه انسان ونیمه بز
menus لیستی از انتخابهای اولیه موجود
ammunition in hands of troops مهمات موجود در دست یگانها
menu لیستی از انتخابهای اولیه موجود
ally دوست
hydrophilic compound اب دوست
hydrophilic اب دوست
heart to heart دوست
friends دوست
friendless بی دوست
philogynist زن دوست
schoolmate دوست
philoginous زن دوست
amicable دوست
heart-to-hearts دوست
chum دوست
chums دوست
schoolmates دوست
heart-to-heart دوست
friend دوست
unfriended بی دوست
leal دوست
buddies دوست
buddy دوست
bozo دوست
formalist دوست
allying دوست
dienophile دی ان دوست
abiogenesis ایجاد موجود زنده از موادبی جان
intravenously موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
intravenous موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
armaments جنگ افزار موجود روی وسیله
We dont have it in stock . این جنس موجود نیست ( نداریم )
availability edit بررسی موجود بودن اقلام درخواستی
There are no tickets available for tonight . بلیط برای امشب موجود نیست
zaps حذف داده موجود در فضای کاری
keratin ماده شاخی موجود در مووناخن و شاخ
armament جنگ افزار موجود روی وسیله
zap حذف داده موجود در فضای کاری
zapped حذف داده موجود در فضای کاری
zapping حذف داده موجود در فضای کاری
cybercafe نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
biont واحد مستقل موجود زنده سلول
sylph روح یا موجود ساکن در هوا جن هوایی
sop رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
sops رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
backgrounds اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
set up انتخابهای موجود هنگام نصب سیستم
halobiont موجود زیست کننده دراب شور
addressability کنترل موجود روی پیکسلهای صفحه
line item اقلام موجود در چانل درخواست وسایل
radicalism اجتماعی موجود سا سیستم فکری افراطی
background اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
nucleon پروتون یا نوترون موجود درهسته اتمی
preexist ازلی بودن قبلا موجود شدن
hydrophilic compound ترکیب اب دوست
halophilous نمک دوست
hail fellow دوست صمیمی
germanophil المان دوست
lipophilic چربی دوست
gallophile فرانسه دوست
friendly state کشور دوست
francophile فرانسه دوست
francophil فرانسه دوست
hand and glove دوست یک دل ویکزبان
hand and glove دوست همراز
hydrophilic ترکیب اب دوست
hydrophilic اب دوست علاقمند به اب
hydrophile اب دوست علاقمند به اب
hand in glove دوست یک دل ویکزبان
zoophilous حیوان دوست
humnanist همنوع دوست
humansit انسان دوست
I need my e من دوست دارم
hemophile خون دوست
heliophilous افتاب دوست
hand in glove دوست همراز
electrophile الکترون دوست
family man زن و بچه دوست
careerists حرفه دوست
careerist حرفه دوست
zoophilic حیوان دوست
xenophile بیگانه دوست
to make a friend of دوست شدن با
sweet tooth شیرینی دوست
family men زن و بچه دوست
take kindly to <idiom> دوست داشتن
pen pals دوست مکاتبهای
pen pals دوست قلمی
pen pal دوست مکاتبهای
pen pal دوست قلمی
girlfriends دوست دختر
girlfriend دوست دختر
solomon صلح دوست
saprophytic پوده دوست
oxyphil اسید دوست
ornithophilous مرغ دوست
nucleophile هسته دوست
negrophil سیاه دوست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com