Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English
Persian
to have in stock
موجود داشتن
Search result with all words
hair
[الیاف نازکتر از پشم مو یا کرک بز و شتر، تفاوت آن با پشم در داشتن ساختار سلولی است که کیسه های هوای موجود باعث ایجاد درخشندگی بیشتر آن می گردد.]
Other Matches
polymorph
عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
current ratio
نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
implied malice
سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
lives
موجود
handier
موجود
entities
موجود
entity
موجود
stock
موجود
stocked
موجود
life
موجود
on hand
موجود
disposal
موجود
existent
موجود
available
موجود
to the fore
موجود
existing
موجود
bound
موجود
extant
موجود
in store
موجود
going
موجود
handy
موجود
handiest
موجود
inesse
موجود
fleet in being
ناوگان موجود
biotype
موجود همزیست
gremlin
موجود وهمی
gremlins
موجود وهمی
records available
اطلاعات موجود
inexistent
غیر موجود
existing circumstances
شرایط موجود
wight
موجود زنده
availability
موجود بودن
effective strength
استعدادرزمی موجود
ready money
پول موجود
spot goods
کالاهای موجود
real
واقعی موجود
presents
موجود اماده
status quo
وضع موجود
to be there
موجود بودن
thing
لباس موجود
available balance
مانده موجود
available goods
کالاهای موجود
presenting
موجود اماده
presented
موجود اماده
present
موجود اماده
The root of exisiting differences.
ریشه اختلافات موجود
polyembryony
موجود چند جنینی
supermen
موجود مافوق انسان
being
موجود زنده شخصیت
organism
ترکیب موجود زنده
hemophile
موجود خون دوست
on hand
وسایل موجود درانبار
water hardness
[میزان املاح موجود در آب]
virtual
موجود بالقوه تقدیری
hygroscopic moisture
رطوبت موجود در هوا
extant
نسخهء موجود و باقی
superman
موجود مافوق انسان
microorganisms
موجود ذره بینی
undertone
ته صدا موجود در زمینه
nonentities
چیز غیر موجود
nonentity
چیز غیر موجود
free
موجود در دیسک یا حافظه
freed
موجود در دیسک یا حافظه
uric
موجود در ادرار پیشابی
freeing
موجود در دیسک یا حافظه
stock accounting
حساب کالاهای موجود
frees
موجود در دیسک یا حافظه
anaerobe
موجود غیر هوازی
available supply rate
نواخت اماد موجود
clara
هدف موجود نیست
built in
موجود در داخل چیزی
microorganism
موجود ذره بینی
undertones
ته صدا موجود در زمینه
preexistent
ازلیت موجود از قبل
biogenic
موجد موجود زنده
organisms
ترکیب موجود زنده
all available
تمام توپخانه موجود
back order
اماد غیر موجود
dermatome
قسمت خارجی یک موجود
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
symbiont
موجود زنده اجتمای یا همزی
taxis
واکنش موجود زنده در برابرگرایش
solute
جسم حل شده موجود در محلول
satyrs
موجود نیمه انسان ونیمه بز
satyr
موجود نیمه انسان ونیمه بز
NO VACANCIES
اتاق خالی موجود نیست.
moisture content
درصد رطوبت موجود در خاک
banshees
موجود وهمی بشکل روح
banshee
موجود وهمی بشکل روح
latent
اضافه ازفرفیت بار موجود
hydrotaxis
واکنش موجود زنده نسبت به اب
beach reserves
ذخایر موجود دربارانداز ساحلی
avaiiability
موجود بودن بدرد خوردن
humus
موار الی موجود در خاک
available supply rate
نواخت اماد مهمات موجود
ubiquitous
همه جا حاضر موجود درهمه جا
hypostasis
موجود فرضی حالت تعلیق
ammunition available supply rate
نواخت اماد مهمات موجود
ammunition in hands of troops
مهمات موجود در دست یگانها
menu
لیستی از انتخابهای اولیه موجود
humidity
میزان بخار اب موجود درهوا
menus
لیستی از انتخابهای اولیه موجود
radicalism
اجتماعی موجود سا سیستم فکری افراطی
halobiont
موجود زیست کننده دراب شور
preexist
ازلی بودن قبلا موجود شدن
We dont have it in stock .
این جنس موجود نیست ( نداریم )
armaments
جنگ افزار موجود روی وسیله
armament
جنگ افزار موجود روی وسیله
backgrounds
اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
set up
انتخابهای موجود هنگام نصب سیستم
abiogenesis
ایجاد موجود زنده از موادبی جان
addressability
کنترل موجود روی پیکسلهای صفحه
biont
واحد مستقل موجود زنده سلول
cybercafe
نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
sop
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
intravenous
موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
zaps
حذف داده موجود در فضای کاری
There are no tickets available for tonight .
بلیط برای امشب موجود نیست
nucleon
پروتون یا نوترون موجود درهسته اتمی
zap
حذف داده موجود در فضای کاری
line item
اقلام موجود در چانل درخواست وسایل
keratin
ماده شاخی موجود در مووناخن و شاخ
zapped
حذف داده موجود در فضای کاری
zapping
حذف داده موجود در فضای کاری
sops
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
sylph
روح یا موجود ساکن در هوا جن هوایی
availability edit
بررسی موجود بودن اقلام درخواستی
background
اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
intravenously
موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
recombinant
موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
peripheral
فرفیت ذخیره سازی موجود در وسیله جانبی
dock warrant
سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
delivery forecast
پیش بینی اشکالات موجود درسیستم تولید
This is the oldest Persian script in existence.
این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
stare decisis
قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
To pool resources to gether .
کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
gamodeme
نژاد دور افتاده یا منزوی موجود زنده
To preserve the status quo .
وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
staged crews
خدمه موجود در روی وسیله یا کشتی یا هواپیما
aprFs-ski
فعالیتهای عمومی و سرگرمیهای موجود در پناهگاههای اسکی
backtab
برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
net storage
انبار بار قوال انبارهای موجود در یک شبکه
resource
تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
terpene
هیدروکربن هایی موجود در اسانس بفرمول 61H 01C
riparian law
قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
subject to being unsold
فروخته نشده باشد درصورت موجود بودن کالا
anticatalyst
مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
metabolism
تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
metabolisms
تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
genes
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
formalism
اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
fix
تعداد بیتهای موجود که یک کلمه کامپیوتری را تشکیل میدهد
victualling bill
پروانه حمل کالائی که درانبار گمرکی موجود باشد
fixes
تعداد بیتهای موجود که یک کلمه کامپیوتری را تشکیل میدهد
prtsc
کلیدی که محتوای موجود روی صفحه را به چاپگر بفرستد
gene
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
window
فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
symbion
موجود زندهای که بصورت دسته جمعی یا همزیستی زندگی کند
window
فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
analog
مدارهای موجود در PCB برای تبدیل خروجی دیجیتال به آنالوگ
parabiosis
برگشت ووقفه فعالیت حیاتی موجود فرونشستگی احساسات یافعالیت
insertion loss
توجه به یک سیگنال به علت افزودن یک وسیله به کانال یا مدار موجود
stenotherm
موجود غیر مقاون در مقابل تغییرات شدید درجه حرارت
transmigration
حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
short lot
کالایی که مقدار موجود از ان کم است و در محوطه کوچک انبار میشود
proprioceptive
تحریک شده در اثر تحریکات درونی عضو موجود زنده
manning level
درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
shares
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com