English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
intravenous موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
intravenously موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
Other Matches
venous وریدی پر از ورید
external saphenous vein سیاهرگ یا ورید مابض
built in موجود در داخل چیزی
venosity شبیه ورید دارای ورید
venose وریدی
polymorph عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
perfusion تزریق وریدی
intravenously درون وریدی
arteriovenous شریانی و وریدی
intravenous درون وریدی
current ratio نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
arterialization تبدیل خون وریدی به شریانی
haematosis تبدیل خون وریدی بخون شریانی
arterialize تبدیل کردن خون شریانی به وریدی
vein سیاهرگ
femoral vein سیاهرگ
veins سیاهرگ
ratline عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
venosity پر از ورید
vein ورید
vena ورید
veins ورید
saphena سیاهرگ سافنا
phlebolith سنگ در سیاهرگ
venose پراز رگ و ورید
venule ورید کوچک
phlebolite سنگ ورید
vena cava بزرگ سیاهرگ وریداجوف
varix variously سیاهرگ گشاد شده
internal saphenous vein سیاهرگ یاورید صافن
portal vein سیاهرگ باب کبد
varicosity گشاد شدگی سیاهرگ
venesection باز کردن ورید
venosity دارای ورید بودن
venisection باز کردن ورید
implied malice سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
phlebitic دچار اماس جدار ورید
phlebitic وابسته به اماس دیواره ورید
do not strain your nerves . با عصاب خودتان فشار نیا ورید
varicosity جایی که چند سیاهرگ گشاد شده باشند
intercommand داخل قسمت داخل یکان
nuclide کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
island bases پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
mortise dead lock قفل داخل کار قفل داخل درب
going موجود
handy موجود
handiest موجود
handier موجود
stocked موجود
life موجود
lives موجود
stock موجود
bound موجود
existing موجود
existent موجود
entities موجود
entity موجود
extant موجود
in store موجود
inesse موجود
available موجود
disposal موجود
on hand موجود
to the fore موجود
ready money پول موجود
biotype موجود همزیست
gremlin موجود وهمی
availability موجود بودن
available goods کالاهای موجود
available balance مانده موجود
gremlins موجود وهمی
inexistent غیر موجود
wight موجود زنده
spot goods کالاهای موجود
records available اطلاعات موجود
to be there موجود بودن
fleet in being ناوگان موجود
effective strength استعدادرزمی موجود
to have in stock موجود داشتن
status quo وضع موجود
thing لباس موجود
existing circumstances شرایط موجود
present موجود اماده
real واقعی موجود
presents موجود اماده
presented موجود اماده
presenting موجود اماده
preexistent ازلیت موجود از قبل
on hand وسایل موجود درانبار
polyembryony موجود چند جنینی
stock accounting حساب کالاهای موجود
undertone ته صدا موجود در زمینه
water hardness [میزان املاح موجود در آب]
nonentities چیز غیر موجود
nonentity چیز غیر موجود
frees موجود در دیسک یا حافظه
superman موجود مافوق انسان
freeing موجود در دیسک یا حافظه
freed موجود در دیسک یا حافظه
free موجود در دیسک یا حافظه
microorganisms موجود ذره بینی
microorganism موجود ذره بینی
undertones ته صدا موجود در زمینه
uric موجود در ادرار پیشابی
hygroscopic moisture رطوبت موجود در هوا
dermatome قسمت خارجی یک موجود
back order اماد غیر موجود
extant نسخهء موجود و باقی
available supply rate نواخت اماد موجود
virtual موجود بالقوه تقدیری
anaerobe موجود غیر هوازی
biogenic موجد موجود زنده
all available تمام توپخانه موجود
hemophile موجود خون دوست
clara هدف موجود نیست
organisms ترکیب موجود زنده
being موجود زنده شخصیت
organism ترکیب موجود زنده
supermen موجود مافوق انسان
The root of exisiting differences. ریشه اختلافات موجود
hydrotaxis واکنش موجود زنده نسبت به اب
NO VACANCIES اتاق خالی موجود نیست.
beach reserves ذخایر موجود دربارانداز ساحلی
moisture content درصد رطوبت موجود در خاک
hypostasis موجود فرضی حالت تعلیق
humus موار الی موجود در خاک
ubiquitous همه جا حاضر موجود درهمه جا
symbiont موجود زنده اجتمای یا همزی
ammunition available supply rate نواخت اماد مهمات موجود
ammunition in hands of troops مهمات موجود در دست یگانها
avaiiability موجود بودن بدرد خوردن
solute جسم حل شده موجود در محلول
available supply rate نواخت اماد مهمات موجود
humidity میزان بخار اب موجود درهوا
menu لیستی از انتخابهای اولیه موجود
latent اضافه ازفرفیت بار موجود
taxis واکنش موجود زنده در برابرگرایش
banshees موجود وهمی بشکل روح
satyr موجود نیمه انسان ونیمه بز
satyrs موجود نیمه انسان ونیمه بز
banshee موجود وهمی بشکل روح
menus لیستی از انتخابهای اولیه موجود
zaps حذف داده موجود در فضای کاری
backgrounds اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
sops رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
halobiont موجود زیست کننده دراب شور
background اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
sop رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
radicalism اجتماعی موجود سا سیستم فکری افراطی
sylph روح یا موجود ساکن در هوا جن هوایی
cybercafe نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
zap حذف داده موجود در فضای کاری
zapped حذف داده موجود در فضای کاری
zapping حذف داده موجود در فضای کاری
We dont have it in stock . این جنس موجود نیست ( نداریم )
There are no tickets available for tonight . بلیط برای امشب موجود نیست
biont واحد مستقل موجود زنده سلول
abiogenesis ایجاد موجود زنده از موادبی جان
preexist ازلی بودن قبلا موجود شدن
set up انتخابهای موجود هنگام نصب سیستم
nucleon پروتون یا نوترون موجود درهسته اتمی
availability edit بررسی موجود بودن اقلام درخواستی
armaments جنگ افزار موجود روی وسیله
armament جنگ افزار موجود روی وسیله
addressability کنترل موجود روی پیکسلهای صفحه
keratin ماده شاخی موجود در مووناخن و شاخ
line item اقلام موجود در چانل درخواست وسایل
inside <adv.> <prep.> در داخل
interior داخل
interiors داخل
inside داخل
within در داخل
within <prep.> در داخل
anie داخل
insides داخل
aboard داخل
lineball داخل
interiorly از داخل
intra داخل
withindoors در داخل
gamodeme نژاد دور افتاده یا منزوی موجود زنده
backtab برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
net storage انبار بار قوال انبارهای موجود در یک شبکه
peripheral فرفیت ذخیره سازی موجود در وسیله جانبی
dock warrant سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
To pool resources to gether . کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
resource تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
To preserve the status quo . وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
stare decisis قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
staged crews خدمه موجود در روی وسیله یا کشتی یا هواپیما
recombinant موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
This is the oldest Persian script in existence. این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
delivery forecast پیش بینی اشکالات موجود درسیستم تولید
aprFs-ski فعالیتهای عمومی و سرگرمیهای موجود در پناهگاههای اسکی
to get into داخل شدن در
uchi uke دفاع از داخل
intradivision در داخل لشگر
intratheater در داخل صحنه
intraspecific داخل گونهای
intrant داخل شونده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com