English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
English Persian
body surf موج سواری بدون تخته
Search result with all words
cheat سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
cheated سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
cheats سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
Other Matches
surfboards تخته موج سواری
surfboard تخته موج سواری
windsurfer تخته موج سواری با بادبان
malibu تخته فایبرگلاس موج سواری
windsurfing موج سواری با تخته و بادبان
windsurfers تخته موج سواری با بادبان
barged تخته بزرگ موج سواری
barge تخته بزرگ موج سواری
barges تخته بزرگ موج سواری
stick تخته موج سواری شلاق
hotdogging board تخته کوتاه موج سواری
nose دماغه جلویی تخته موج سواری
noses دماغه جلویی تخته موج سواری
catch a rail برخورد تخته موج سواری باموج و سرنگونی
hang ten سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
blown out رانده شدن تخته موج سواری با باد شدید
floater پاس ارام هوایی تخته بزرگ موج سواری
bare board تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
big gun سرسخت در کسب امتیاز تخته سنگین و بزرگ موج سواری
skim board تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
gun تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
guns تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
bareback riding سواری بدون زین برای 8ثانیه بر اسب وحشی
goofy foot موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
bodysurfer موج سوار بدون تخته
multi board computer کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
stopboard تخته مستطیل پشت چاله پرش با نیزه تخته لبه دایره پرتاب وزنه
lee board تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
boarded تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
daughter board تخته جانبی که به تخته اصلی سیستم وصل میشود
board تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
boarded تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
planking تخته پوشی تخته بندی
plywood تخته لایی تخته چند لا
notice board 1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
plank تخته تخته کردن
NIC تخته جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. تخته داده کامپیوتر را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند که در امتداد در کابل شبکه ارسال خواهد شد
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
weather board تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
pads ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed بدون اضطراب بدون کشش
riding سواری
driving سواری
rides سواری
ride سواری
Woman sitting on the man کیر سواری
trooper اسب سواری
surfing موج سواری
surfriding موج سواری
skim boarding موج سواری
jumbled سواری کردن
saddle سواری کردن
hacking jackets کت اسب سواری
jumble سواری کردن
jumbling سواری کردن
hacking jacket کت اسب سواری
saddles سواری کردن
to take a drive سواری کردن
saddle horse اسب سواری
saddler اسب سواری
jumbles سواری کردن
saddled سواری کردن
surf موج سواری
manege اسب سواری
horsemanship اسب سواری
passenger car trailer تریلرخودروی سواری
cycling دوچرخه سواری
jockeying اسب سواری
equitation هنراسب سواری
hackney اسب سواری
motorcar خودرو سواری
surf riding موج سواری
passenger car اتومبیل سواری
amaxophobia سواری هراسی
roadsters اسب سواری
to take a ride سواری کردن
troopers اسب سواری
top boot چکمه سواری
roadster اسب سواری
autos ماشین سواری
auto ماشین سواری
surfmanship مهارت در موج سواری
riding habits جامه سواری زنانه
hacking اسب سواری تفریحی
to go by bicycle دوچرخه سواری کردن
joo choo seogi ایستادن اسب سواری
trooper اسب سواری نظامی
habits لباس سواری زنانه
habit لباس سواری زنانه
riding habit جامه سواری زنانه
jodhpur شلوار چسبان سواری
troopers اسب سواری نظامی
to ride a bicycle دوچرخه سواری کردن
to learn to ride سواری یاد گرفتن
cavalcade سواری گردش سواره
manege اموزشگاه اسب سواری
equestrian مربوط به اسب سواری
drives رانش سواری دوندگی
cavalcades سواری گردش سواره
to give somebody a ride به کسی سواری دادن
to give somebody a lift به کسی سواری دادن
drive رانش سواری دوندگی
bicycle path مسیر دوچرخه سواری
nag اسب کوچک سواری
drive سواری کردن کوبیدن
outride در سواری پیش افتادن از
drives سواری کردن کوبیدن
motor road جاده موتور سواری
bicycle دوچرخه سواری کردن
bicycles دوچرخه سواری کردن
harness horse اسب سواری یا بارکش
nags اسب کوچک سواری
velodrome پیست دوچرخه سواری
nagged اسب کوچک سواری
sailable قابل سواری دردریا
to hitch a lift [ride] from somebody سواری شدن [در خودروی کسی]
stage race مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
eventing انواع مسابقه اسب سواری
ride [American E] سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
to get a lift from somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
to get a lift with somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
rodeos مسابقه سواری اسب یا گاووحشی
ap joo choom ایستادن اسب سواری بجلو
wake surfing موج سواری بدنبال قایق
equitation هنر سواری و مهار اسب
to get a ride with somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
rodeo مسابقه سواری اسب یا گاووحشی
lift سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
to stand treat هزینه مهمانی یا سواری رادادن
freestyle موج سواری بامانور ازاد
charreada سواری مکزیکی اسب وحشی
junk surf امواج نامناسب برای موج سواری
to offer somebody a lift به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
[Could I] give you a lift? [colloquial] به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
to bike دوچرخه سواری کردن [اصطلاح روزمره]
australian pursuit مسابقه تعقیبی 8 نفره دوچرخه سواری
saddle bronc riding سواری بر اسب وحشی برای 01 ثانیه
haute ecole تمرین اسب سواری از روی مانع
bodysurfing موج سواری روی سینه وشکم
surf off دور نهایی مسابقه موج سواری
banking track انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
tubing ورزش یا تفریح قایق سواری درمسیر رود
point race مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
italian pursuit مسابقه تعقیبی تیمی دوچرخه سواری از 2 تا 5 نفر
to ride one's horse to death اسب خود رابا سواری زیادازپا در اوردن
tourist trophy مسابقههای سالانه موتورسیکلت سواری درجزیره من انگلستان
this ground rides soft این زمین برای سواری نرم است
slide سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
slides سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
to tilt at the ring سر سواری حلقه اویزانی رابانوک نیزه برداشتن
caroche نوعی کالسکه یادرشکه درشکه سواری کردن
kermesse مسابقه دوچرخه سواری 3 تا5 مایل در شهر و خارج
pursuit مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
stall برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
madison مسابقه دوچرخه سواری استقامت 6 روزه بین 2 تیم
stalling برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
pursuits مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
serpentine سواری در طول مانژ با یک رشته پیچ و خمهادر سمت مخالف
tilt شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilts شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilted شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
gob تخته
gob تخته کف
gobs تخته
gangplanks تخته پل
lumbered تخته
gangplank تخته پل
lumbers تخته
lumbering تخته
lumber تخته
foot board تخته کف
gang way تخته پل
three ply board تخته سه لا
bottom board تخته کف
gangways تخته پل
slab تخته
slabs تخته
sheet تخته
plank تخته
ledger تخته
ledgers تخته
sheets تخته
pleximeter تخته دق
floor board تخته کف
gangway تخته پل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com