Dictiornary-Farsi | موج سواری در حفره موج | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
shoot the curl	موج سواری در حفره موج
shoot the tube	موج سواری در حفره موج


Other Matches

loculus	حفره
cavern	حفره
craters	حفره
caverns	حفره
crater	حفره
hole	حفره
sheuch	حفره
sheugh	حفره
sucket	حفره
fovea	حفره
dale	حفره
thirl	حفره
delve	حفره
cells	حفره
holed	حفره
cavity	حفره
laigh	حفره
cavities	حفره
holes	حفره
lacuna	حفره
holing	حفره
cell	حفره
dales	حفره
sockets	حفره
venter	حفره
cavitation	حفره
interstice	حفره
ventricles	حفره
ditches	حفره
ventricle	حفره
borings	حفره
sinus	حفره مغ
ditch	حفره
socket	حفره
hollow	حفره
potholes	حفره
pothole	حفره
delved	حفره
delves	حفره
delving	حفره
ditched	حفره
chambers	حفره
porous	حفره
chamber	حفره
hollows	حفره
sinuses	حفره مغ
rides	سواری
driving	سواری
ride	سواری
Woman sitting on the man	کیر سواری
riding	سواری
foveiform	حفره مانند
foveate	حفره دار
electron hole	حفره الکترونی
fossa	حفره فرورفتگی
pits	گودال حفره
fossate	حفره دار
foveal	حفره دار
calyculate	حفره دار
pits	حفره روباه
alveolate	حفره دار
camouflet	حفره زیرزمینی
knot hole	محل حفره
camouflet	حفره ماسوره
cavitation	حفره سازی
pitted	حفره دار
gleonid	حفره دار
boring	حفره کنی
pit	حفره روباه
pit	گودال حفره
crypts	حفره غدهای
trilocular	دارای سه حفره
vacuolar	حفره مانند
vacuolate	حفره مانند
vacuolation	تشکیل حفره
vacuolation	ایجاد حفره
hollows	گودی حفره
hollow	گودی حفره
weak square	حفره سوراخ
charging socket	حفره جا شارژر
crypt	حفره غدهای
pitting	ایجاد حفره
maw	حفره معده
cavern	حفره زیرزمینی
mold cavity	حفره قالب
loculate	حفره دار
ozone hole	حفره اوزون
caverns	حفره زیرزمینی
cycling	دوچرخه سواری
passenger car trailer	تریلرخودروی سواری
surf riding	موج سواری
surfriding	موج سواری
surfing	موج سواری
manege	اسب سواری
skim boarding	موج سواری
amaxophobia	سواری هراسی
to take a drive	سواری کردن
to take a ride	سواری کردن
top boot	چکمه سواری
hackney	اسب سواری
passenger car	اتومبیل سواری
jockeying	اسب سواری
equitation	هنراسب سواری
motorcar	خودرو سواری
hacking jacket	کت اسب سواری
hacking jackets	کت اسب سواری
saddle horse	اسب سواری
saddler	اسب سواری
horsemanship	اسب سواری
saddles	سواری کردن
jumbled	سواری کردن
roadster	اسب سواری
roadsters	اسب سواری
jumbling	سواری کردن
jumbles	سواری کردن
surf	موج سواری
saddle	سواری کردن
jumble	سواری کردن
autos	ماشین سواری
saddled	سواری کردن
auto	ماشین سواری
troopers	اسب سواری
trooper	اسب سواری
loculus	حفره کیسه گرده
excavation	گود برداری حفره
socket bayonet	سرنیزه حفره دار
pit	حفره خرج چاه
pits	حفره خرج چاه
vacuolate	حفرهای حفره دار
vacuolar	حفرهای حفره دار
triloculate	دارای سه حفره سه یاختهای
fuze cavity	حفره نصب ماسوره
cellular expanded	بتن با حفره منبسط
sink	ته نشینی حفره یاگودال
sinks	ته نشینی حفره یاگودال
fox hole	سنگر حفره روباه
electron pair	زوج الکترون حفره
chamber	جان لوله حفره
chambers	جان لوله حفره
bicycle	دوچرخه سواری کردن
to give somebody a lift	به کسی سواری دادن
to learn to ride	سواری یاد گرفتن
hacking	اسب سواری تفریحی
manege	اموزشگاه اسب سواری
outride	در سواری پیش افتادن از
riding habit	جامه سواری زنانه
motor road	جاده موتور سواری
nagged	اسب کوچک سواری
harness horse	اسب سواری یا بارکش
drive	سواری کردن کوبیدن
troopers	اسب سواری نظامی
nags	اسب کوچک سواری
to give somebody a ride	به کسی سواری دادن
bicycles	دوچرخه سواری کردن
sailable	قابل سواری دردریا
equestrian	مربوط به اسب سواری
drives	رانش سواری دوندگی
drives	سواری کردن کوبیدن
riding habits	جامه سواری زنانه
drive	رانش سواری دوندگی
nag	اسب کوچک سواری
jodhpur	شلوار چسبان سواری
to ride a bicycle	دوچرخه سواری کردن
to go by bicycle	دوچرخه سواری کردن
surfmanship	مهارت در موج سواری
surfboard	تخته موج سواری
trooper	اسب سواری نظامی
cavalcades	سواری گردش سواره
cavalcade	سواری گردش سواره
habit	لباس سواری زنانه
habits	لباس سواری زنانه
joo choo seogi	ایستادن اسب سواری
velodrome	پیست دوچرخه سواری
surfboards	تخته موج سواری
bicycle path	مسیر دوچرخه سواری
lacunal	وابسته به حفره یا جای خالی
lumen	حفره یا مجرای عضولولهای شکل
lacunar	وابسته به حفره یا جای خالی
cavities	سوراخ حفره یا محفظه قالب
cavity	سوراخ حفره یا محفظه قالب
hydrothorax	تجمع مایع در حفره جنب
loculus	سلول یا حفره تخمدان مرکب
hawse buckler	درپوش حفره زنجیر لنگر
lacunate	وابسته به حفره یا جای خالی
lacunary	وابسته به حفره یا جای خالی
vesicular	حفره ایجادکردن ابدانک دارکردن
vesiculate	مربوط به حفره تاول دار
vesicular	مربوط به حفره تاول دار
receptacles	حفره درون سلولی گیاه
calyculate	دارای سطوح حفره دار
receptacle	حفره درون سلولی گیاه
lift	سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
wake surfing	موج سواری بدنبال قایق
stage race	مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
malibu	تخته فایبرگلاس موج سواری
ride [American E]	سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
to get a lift with somebody	سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
to stand treat	هزینه مهمانی یا سواری رادادن
to get a ride with somebody	سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
stick	تخته موج سواری شلاق