English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
oblique shock wave موج ضربهای مایل
Other Matches
impact ionization ایونیزاسیون ضربهای یونیزاسیون ضربهای
impluse level سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
tricrotism نبض سه ضربهای ضربان نبض بطور سه ضربهای
traumatic ضربهای
posttraumatic پس ضربهای
dicrotism دو ضربهای
sambon kumite مبارزه سه ضربهای
impluse voltage فشار ضربهای
impluse tachometer تاکومتر ضربهای
australian crawl کرال دو ضربهای
impluse switch تکمه ضربهای
batch mixer مخلوط کن ضربهای
implusing signal سیگنال ضربهای
impluse current جریان ضربهای
impluse switch کلید ضربهای
impluse sender مولد ضربهای
impluse wave موج ضربهای
ippon kumite مبارزه تک ضربهای
percussion press پرس ضربهای
percussion welding جوشکاری ضربهای
whipping حرکت ضربهای
detonation انفجار ضربهای
pulsating load بار ضربهای
detonations انفجار ضربهای
shock wave موج ضربهای
shock waves موج ضربهای
mach wave موج ضربهای
partial products حاصل ضربهای جز
impluse inertia لختی ضربهای
impluse generator مولد ضربهای
impluse function تابع ضربهای
impact load بار ضربهای
impact printer چاپگر ضربهای
transient voltage ولتاژ ضربهای
impact force نیروی ضربهای
impluse breakdown شکست ضربهای
impact strength استحکام ضربهای
impulse discharge تخلیه ضربهای
impulse turbine توربین ضربهای
tricrotic نبض سه ضربهای
impulsive force نیروی ضربهای
impact exitation تحریک ضربهای
shock concrete بتن ضربهای
impluse exitation تحریک ضربهای
drop test ازمایش ضربهای
strode analysis تحلیل ضربهای
impluse distortion اعوجاج ضربهای
impluse detector اشکارسازجریان ضربهای
implusive excitation تحریک ضربهای
impluse contact کنتاکت ضربهای
shock excitation تحریک ضربهای
impact transducer مبدل فرایندهای ضربهای
jar ramming method روش ضربهای قالبریزی
normal shock wave موج ضربهای عمود
mach line موج ضربهای ضعیف
jia ippon kumite مبارزه ازاد تک ضربهای
impluse protective level سطح فشار ضربهای
impluse sound level سطح صوت ضربهای
impluse current generator مولد جریان ضربهای
impluse circuit مدار جریان ضربهای
impluse test ازمایش فشار ضربهای
impluse voltage test ازمایش فشار ضربهای
detached shock wave موج ضربهای منفصل
impluse turbine توربین فشار ضربهای
impluse breakdown voltage فشار شکست ضربهای
impluse voltage generation تولید فشار ضربهای
impluse voltage generator مولد فشار ضربهای
impluse voltage stress تنش فشار ضربهای
impluse voltage cascade ابشار فشار ضربهای
impluse withstand voltage فشار ضربهای ایستا
daisy wheel printer چاپگر اصلی ضربهای
tensile impact test ازمایش کشش ضربهای
pusher type furnace کوره نوع ضربهای
wavelet موج ضربهای کوچک
pulsed resistance welding جوشکاری مقاومتی ضربهای
impact crusher سنگ شکن ضربهای
percussion riveter پرچ کننده ضربهای
joint مفصل اتصال ضربهای
counting تعداد جریانهای ضربهای شمردن
impluse voltage test technipue روش ازمایش فشار ضربهای
bank shot ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
hig low jack ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را جا می گذارد
impluse response رفتار در مقابل فشار ضربهای
impluse high tension generator مولد فشار قوی ضربهای
count تعداد جریانهای ضربهای شمردن
instantaneous short circuit current جریان اتصال کوتاه ضربهای
counts تعداد جریانهای ضربهای شمردن
tricrotic ضربان نبض بطورسه ضربهای
counted تعداد جریانهای ضربهای شمردن
impluse circuit مدارایمپولز مدار فشار ضربهای
lilies ضربهای در بولینگ که شمارههای 5 و 7 و 01 راجا می گذارد
initial alternating short circuit curren جریان متناوب اتصال کوتاه ضربهای
big four ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد
half worcester ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 9 یا 2 و 8 را جامی گذارد
bedpost ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را بجا می گذارد
let ضربهای که به حساب نیاید و تکرار شود
lets ضربهای که به حساب نیاید و تکرار شود
letting ضربهای که به حساب نیاید و تکرار شود
lily ضربهای در بولینگ که شمارههای 5 و 7 و 01 راجا می گذارد
big ball ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را می اندازد
double pinochle ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد
sour apple ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد
forcing shot ضربهای که حریف را واداربه دفاع میکند
light hit ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را نمیاندازد
do split ضربهای در بولینگ که میله جلو و 7 یا 01 را جا می گذارد
lenght ضربهای که توپ روی دیوارعقب میافتد
impluse voltage testing plant ازمایشگاه فشار ضربهای تاسیسات ازمایش فشارضربهای
single ضربهای بایک امتیاز با تعویض محل دوتوپزن
lip ضربهای که به لبه سوراخ گلف برسد و در ان نیفتد
loft ضربهای که گوی گلف را در مسیر منحنی بالامیبرد
lofts ضربهای که گوی گلف را در مسیر منحنی بالامیبرد
late cut ضربهای که توپ را به منطقه پشت توپزن می فرستد
keilo ضربهای در کاراته بانوک انگشتان جمع شده
bank shot ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
give a catch زدن ضربهای که ممکن است بل گرفته شود
leg glance ضربهای که توپ را مستقیما"به پشت توپزن می فرستد
jarred این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
forcing ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forces ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
jar این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
force ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
deflection ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
sidehiller ضربهای که گوی از شیب درچمن نرم سرازیر میشود
deflections ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
jars این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
interested مایل
desirous مایل
bevel پخ مایل
skews مایل
f. of books مایل به کت اب
skewing مایل
bevel مایل
skew مایل
propense مایل
rath مایل
studious to do a thing مایل
studious of doing a thing مایل
declivous مایل
willful مایل
nothing loath مایل
slantingly کج یا مایل
miles مایل
slanting مایل
inclined مایل
inclinable مایل
lickerish مایل
sidling مایل
oblique مایل کج
oblique مایل
pitching مایل
italic مایل
rathe مایل
gauche مایل
agreeable مایل
sideling مایل
mile مایل
willing مایل
loxodrome خط مایل
bevelled مایل
sloping مایل
blocking گرفتگی مسیر جریان در تونل باد ناشی از موجهای ضربهای
maximum asymmetric three phase current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
viridescent مایل به سبز
xanthic مایل به زردی
oblique projection تصویر مایل
whitey مایل به سفید
oblique system سیستم مایل
obliquely بطور مایل
oppositive مایل به ضدیت
whity مایل به سفید
to incline to green یا مایل بودن
three point perspective پرسپکتیو مایل
lief مطلوب مایل
inclined face of dam نمای مایل سد
inclined drilling حفاری مایل
inclined compression فشار مایل
incline plane سطح مایل
oblique lattice شبکه مایل
side flow weir سر ریز مایل
mile ohm مایل- اهم
slant range برد مایل
solicitous to go مایل به رفتن
sourish مایل به ترشی
statute mile مایل رسمی
the mast has raked مایل شدن
oblique perspective پرسپکتیو مایل
the mast has raked مایل کردن
oblique rotation چرخش مایل
oblique section مقطع مایل
recessive مایل ببازگشت
purplish مایل به ارغوانی
aslant بطور مایل
aslant حرکت مایل
bitterish مایل به تلخی
blueish مایل به ابی
gaff میله مایل
wilful مشتاق مایل
cant سطح مایل
centripetal مایل به مرکز
chamfer مایل شدن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com