Total search result: 201 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
oblique shock wave |
موج ضربهای مایل |
|
|
Other Matches |
|
impact ionization |
ایونیزاسیون ضربهای یونیزاسیون ضربهای |
impluse level |
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای |
tricrotism |
نبض سه ضربهای ضربان نبض بطور سه ضربهای |
traumatic |
ضربهای |
posttraumatic |
پس ضربهای |
dicrotism |
دو ضربهای |
sambon kumite |
مبارزه سه ضربهای |
impluse voltage |
فشار ضربهای |
impluse tachometer |
تاکومتر ضربهای |
australian crawl |
کرال دو ضربهای |
impluse switch |
تکمه ضربهای |
batch mixer |
مخلوط کن ضربهای |
implusing signal |
سیگنال ضربهای |
impluse current |
جریان ضربهای |
impluse switch |
کلید ضربهای |
impluse sender |
مولد ضربهای |
impluse wave |
موج ضربهای |
ippon kumite |
مبارزه تک ضربهای |
percussion press |
پرس ضربهای |
percussion welding |
جوشکاری ضربهای |
whipping |
حرکت ضربهای |
detonation |
انفجار ضربهای |
pulsating load |
بار ضربهای |
detonations |
انفجار ضربهای |
shock wave |
موج ضربهای |
shock waves |
موج ضربهای |
mach wave |
موج ضربهای |
partial products |
حاصل ضربهای جز |
impluse inertia |
لختی ضربهای |
impluse generator |
مولد ضربهای |
impluse function |
تابع ضربهای |
impact load |
بار ضربهای |
impact printer |
چاپگر ضربهای |
transient voltage |
ولتاژ ضربهای |
impact force |
نیروی ضربهای |
impluse breakdown |
شکست ضربهای |
impact strength |
استحکام ضربهای |
impulse discharge |
تخلیه ضربهای |
impulse turbine |
توربین ضربهای |
tricrotic |
نبض سه ضربهای |
impulsive force |
نیروی ضربهای |
impact exitation |
تحریک ضربهای |
shock concrete |
بتن ضربهای |
impluse exitation |
تحریک ضربهای |
drop test |
ازمایش ضربهای |
strode analysis |
تحلیل ضربهای |
impluse distortion |
اعوجاج ضربهای |
impluse detector |
اشکارسازجریان ضربهای |
implusive excitation |
تحریک ضربهای |
impluse contact |
کنتاکت ضربهای |
shock excitation |
تحریک ضربهای |
impact transducer |
مبدل فرایندهای ضربهای |
jar ramming method |
روش ضربهای قالبریزی |
normal shock wave |
موج ضربهای عمود |
mach line |
موج ضربهای ضعیف |
jia ippon kumite |
مبارزه ازاد تک ضربهای |
impluse protective level |
سطح فشار ضربهای |
impluse sound level |
سطح صوت ضربهای |
impluse current generator |
مولد جریان ضربهای |
impluse circuit |
مدار جریان ضربهای |
impluse test |
ازمایش فشار ضربهای |
impluse voltage test |
ازمایش فشار ضربهای |
detached shock wave |
موج ضربهای منفصل |
impluse turbine |
توربین فشار ضربهای |
impluse breakdown voltage |
فشار شکست ضربهای |
impluse voltage generation |
تولید فشار ضربهای |
impluse voltage generator |
مولد فشار ضربهای |
impluse voltage stress |
تنش فشار ضربهای |
impluse voltage cascade |
ابشار فشار ضربهای |
impluse withstand voltage |
فشار ضربهای ایستا |
daisy wheel printer |
چاپگر اصلی ضربهای |
tensile impact test |
ازمایش کشش ضربهای |
pusher type furnace |
کوره نوع ضربهای |
wavelet |
موج ضربهای کوچک |
pulsed resistance welding |
جوشکاری مقاومتی ضربهای |
impact crusher |
سنگ شکن ضربهای |
percussion riveter |
پرچ کننده ضربهای |
joint |
مفصل اتصال ضربهای |
counting |
تعداد جریانهای ضربهای شمردن |
impluse voltage test technipue |
روش ازمایش فشار ضربهای |
bank shot |
ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد |
hig low jack |
ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را جا می گذارد |
impluse response |
رفتار در مقابل فشار ضربهای |
impluse high tension generator |
مولد فشار قوی ضربهای |
count |
تعداد جریانهای ضربهای شمردن |
instantaneous short circuit current |
جریان اتصال کوتاه ضربهای |
counts |
تعداد جریانهای ضربهای شمردن |
tricrotic |
ضربان نبض بطورسه ضربهای |
counted |
تعداد جریانهای ضربهای شمردن |
impluse circuit |
مدارایمپولز مدار فشار ضربهای |
lilies |
ضربهای در بولینگ که شمارههای 5 و 7 و 01 راجا می گذارد |
initial alternating short circuit curren |
جریان متناوب اتصال کوتاه ضربهای |
big four |
ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد |
half worcester |
ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 9 یا 2 و 8 را جامی گذارد |
bedpost |
ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را بجا می گذارد |
let |
ضربهای که به حساب نیاید و تکرار شود |
lets |
ضربهای که به حساب نیاید و تکرار شود |
letting |
ضربهای که به حساب نیاید و تکرار شود |
lily |
ضربهای در بولینگ که شمارههای 5 و 7 و 01 راجا می گذارد |
big ball |
ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را می اندازد |
double pinochle |
ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد |
sour apple |
ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد |
forcing shot |
ضربهای که حریف را واداربه دفاع میکند |
light hit |
ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را نمیاندازد |
do split |
ضربهای در بولینگ که میله جلو و 7 یا 01 را جا می گذارد |
lenght |
ضربهای که توپ روی دیوارعقب میافتد |
impluse voltage testing plant |
ازمایشگاه فشار ضربهای تاسیسات ازمایش فشارضربهای |
single |
ضربهای بایک امتیاز با تعویض محل دوتوپزن |
lip |
ضربهای که به لبه سوراخ گلف برسد و در ان نیفتد |
loft |
ضربهای که گوی گلف را در مسیر منحنی بالامیبرد |
lofts |
ضربهای که گوی گلف را در مسیر منحنی بالامیبرد |
late cut |
ضربهای که توپ را به منطقه پشت توپزن می فرستد |
keilo |
ضربهای در کاراته بانوک انگشتان جمع شده |
bank shot |
ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد |
give a catch |
زدن ضربهای که ممکن است بل گرفته شود |
leg glance |
ضربهای که توپ را مستقیما"به پشت توپزن می فرستد |
jarred |
این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است |
forcing |
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد |
forces |
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد |
jar |
این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است |
force |
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد |
deflection |
ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود |
sidehiller |
ضربهای که گوی از شیب درچمن نرم سرازیر میشود |
deflections |
ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود |
jars |
این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است |
interested |
مایل |
desirous |
مایل |
bevel |
پخ مایل |
skews |
مایل |
f. of books |
مایل به کت اب |
skewing |
مایل |
bevel |
مایل |
skew |
مایل |
propense |
مایل |
rath |
مایل |
studious to do a thing |
مایل |
studious of doing a thing |
مایل |
declivous |
مایل |
willful |
مایل |
nothing loath |
مایل |
slantingly |
کج یا مایل |
miles |
مایل |
slanting |
مایل |
inclined |
مایل |
inclinable |
مایل |
lickerish |
مایل |
sidling |
مایل |
oblique |
مایل کج |
oblique |
مایل |
pitching |
مایل |
italic |
مایل |
rathe |
مایل |
gauche |
مایل |
agreeable |
مایل |
sideling |
مایل |
mile |
مایل |
willing |
مایل |
loxodrome |
خط مایل |
bevelled |
مایل |
sloping |
مایل |
blocking |
گرفتگی مسیر جریان در تونل باد ناشی از موجهای ضربهای |
maximum asymmetric three phase |
current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه |
viridescent |
مایل به سبز |
xanthic |
مایل به زردی |
oblique projection |
تصویر مایل |
whitey |
مایل به سفید |
oblique system |
سیستم مایل |
obliquely |
بطور مایل |
oppositive |
مایل به ضدیت |
whity |
مایل به سفید |
to incline to green |
یا مایل بودن |
three point perspective |
پرسپکتیو مایل |
lief |
مطلوب مایل |
inclined face of dam |
نمای مایل سد |
inclined drilling |
حفاری مایل |
inclined compression |
فشار مایل |
incline plane |
سطح مایل |
oblique lattice |
شبکه مایل |
side flow weir |
سر ریز مایل |
mile ohm |
مایل- اهم |
slant range |
برد مایل |
solicitous to go |
مایل به رفتن |
sourish |
مایل به ترشی |
statute mile |
مایل رسمی |
the mast has raked |
مایل شدن |
oblique perspective |
پرسپکتیو مایل |
the mast has raked |
مایل کردن |
oblique rotation |
چرخش مایل |
oblique section |
مقطع مایل |
recessive |
مایل ببازگشت |
purplish |
مایل به ارغوانی |
aslant |
بطور مایل |
aslant |
حرکت مایل |
bitterish |
مایل به تلخی |
blueish |
مایل به ابی |
gaff |
میله مایل |
wilful |
مشتاق مایل |
cant |
سطح مایل |
centripetal |
مایل به مرکز |
chamfer |
مایل شدن |