Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
spindrift
موج لبریز دریا
Other Matches
continental shelf
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
neap tide
کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity
نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
overflow dam
سد لبریز
brimful
لبریز
overflowing
لبریز
topful
لبریز
topfull
لبریز
replete
لبریز
f. to the brim
لبریز
full
پر لبریز
fullest
پر لبریز
awash
لبریز
flushing
لبریز
flushes
لبریز
flush
لبریز
flown
لبریز
mean sea level
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
slop
لبریز شدن
large
درشت لبریز
larger
درشت لبریز
overrun
اب لبریز شده
overflow
لبریز شدن
overflowed
لبریز شدن
overflows
لبریز شدن
profuse
ساری لبریز
nov overflow dam
سد غیر لبریز
over flow
لبریز شدن
run over
لبریز شدن
slopped
لبریز شدن
slopping
لبریز شدن
full up
پر- مملو - لبریز
largest
درشت لبریز
overrunning
اب لبریز شده
fill up
لبریز کردن
overruns
اب لبریز شده
My patience has run out (is exhausted).
کاسه صبرم لبریز است
My patience is exhausted ( worn out ) .
کاسه صبرم لبریز شده
supercharge
لبریز شدن نیروی برق بیش از اندازه رساندن به
flows
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
channel capacity
حداکثر جریانی که از یک کانال عبور میکند بدون لبریز شدن
flowed
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flow
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
holding anchorage
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
meerschaum
کف دریا
lough
اب دریا
saltwater
اب دریا
d.j.'s locker
ته دریا
merest
دریا
mere
دریا
sea froth
کف دریا
asea
به دریا
asea
در دریا
acajou
دریا
seabed
کف دریا
holm
دریا
high water line
خط مد دریا
main
دریا
flood
رو د دریا
meerscham
کف دریا
on the sea
دریا
bree
دریا
overboard
در دریا
cuttle bone
کف دریا
benthos
ته دریا
cuttlebone
کف دریا
sea foam
کف دریا
sepiolite
کف دریا
at sea
در دریا
floods
رو د دریا
flooded
رو د دریا
sea bed
کف دریا
the wave
دریا
channeled
دریا
high tide
مد دریا
channel
دریا
waterscape
اب دریا
sea
دریا
seas
دریا
the blue
دریا
high tides
مد دریا
the deep
دریا
ground
کف دریا
channeling
دریا
high water
مد دریا
sea foam
کف آب دریا
ocean foam
کف آب دریا
spume
کف آب دریا
beach foam
کف آب دریا
channels
دریا
channelled
دریا
bay salt
نمک دریا
maldemer
ناخوشی دریا
mal de mer
ناخوشی دریا
seahorses
اسب دریا
anchor ice
یخهای کف دریا
bottom bounce
انعکاس از کف دریا
holding ground
گیرایی کف دریا
seaborne
دریا برد
transmarine
فرا دریا
two star
دریا دار
heave of the sea
زورخیزاب دریا
cog in the machine
<idiom>
قطرهای از دریا
by sea
ازراه دریا
by water
از راه دریا
surface-to-air
دریا به هوا
chlorinity
غلظت اب دریا
seahorse
اسب دریا
seabirds
مرغ دریا
seabird
مرغ دریا
deep-sea
ژرف دریا
sea state
حالت دریا
adventure
دل به دریا زدن
waterscape
منظره اب دریا
risk
دل به دریا زدن
dead in the water
متوقف در دریا
datum level
سطح اب دریا
davy jones
جنی دریا
upcountry
دور از دریا
man overboard
ادم به دریا
seagirt
محاط دریا
sea purse
گرداب دریا
sea girt
دریا بست
sea duty
خدمت دریا
sea cock
شیر دریا
sea coast
ساحل دریا
sea coast
کرانه دریا
sea born
زاده دریا
sea board
کناره دریا
sea bed
بستر دریا
sea shore
کرانه دریا
sea sickness
دریا گرفتگی
seagoer
دریا نورد
seacraft
دریا نوردی
seacoast
دریا کنار
shipman
دریا نورد
seagoing
دریا پیما
seagoing
دریا نورد
seacoast
ساحل دریا
sea water damage
خسارت اب دریا
sea state
وضعیت دریا
seafolk
دریا نوردان
sea anchor
لنگر دریا
out bound
رهسپار دریا
on shore winds
دریا باد
ocean bound
رهشپار دریا
the lid of a kettle
دریا سر کتلی
naval aviation
هوا دریا
the sea was lulled
دریا ساکت شد
the waves of the sea
امواج دریا
marooner
دریا زن غارتگر
marine transgression
پیشروی دریا
thalassophobia
دریا هراسی
oversea
انطرف دریا
sailer
دریا نورد
seapuss
گرداب دریا
seaward
بسوی دریا
seaway
دریا راه
seaworthy
اماده دریا
shipper
دریا نورد
poseidon
خدای دریا
pelagic
ساکن دریا
the waves of the sea
خیزابهای دریا
sea-going
باب دریا
seaside
دریا کنار
high tides
حداکثر مد دریا
high tide
حداکثر مد دریا
shore
ساحل دریا
sailor
دریا نورد
seaboards
کرانه دریا
sailors
دریا نورد
seaboard
کرانه دریا
coast
کنار دریا
seascapes
دورنمای دریا
seascape
دورنمای دریا
coasts
کنار دریا
strand
کنار دریا
sea breezes
نسیم دریا
sea breeze
نسیم دریا
strands
کنار دریا
seastrand
دریا کنار
seaport
بندرساحلی دریا
seaport
دریا بندر
sea going
باب دریا
shores
ساحل دریا
shores
کنار دریا
briny
مثل اب دریا
shore
کنار دریا
waterside
کنار دریا
seabed
بستر دریا
sand
شن کرانه دریا
sands
شن کرانه دریا
ranges
حدودجذر و مد دریا
ranged
حدودجذر و مد دریا
range
حدودجذر و مد دریا
mares
تاریکی دریا
mare
تاریکی دریا
seaports
دریا بندر
seaports
بندرساحلی دریا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com