Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 104 (7 milliseconds)
English
Persian
aposteriori
موخر بر تجربه
Other Matches
junior
موخر
juniors
موخر
cost absoption
هزینه موخر
permute
مقدم و موخر کردن
afterdate
تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
unskillful
بی تجربه
inexpert
بی تجربه
experiencing
تجربه
experiences
تجربه
experience
تجربه
immature
بی تجربه
green
بی تجربه
greenest
بی تجربه
inexperienced
بی تجربه
naif
بی تجربه
half baked
بی تجربه
the tule of thumb
تجربه
beardless
بی تجربه
unskilled
<adj.>
کم تجربه
experienced
با تجربه
background
تجربه
experimenting
تجربه
practice
تجربه
experimented
تجربه
raw
بی تجربه
experiment
تجربه
naive
بی تجربه
unskilled
بی تجربه
backgrounds
تجربه
experiments
تجربه
scientific experiment
تجربه علمی
reenactment
بازافرینی تجربه
immediate experience
تجربه بیواسطه
he knows a thing or two
بی تجربه نیست
gunshy
ترسو بی تجربه
shorthorn
ادم بی تجربه
experientially
ازروی تجربه
have been around
<idiom>
تجربه داشتن
as green as grass
<idiom>
کم تجربه و ناشی
without experience
بی تجربه ناازموده
traumatic experience
تجربه اسیب زا
to put to proof
به تجربه رساندن
to bring to the proof
به تجربه رساندن
gremie
بی تجربه و ناشی
experimentalist
اهل تجربه
veterans
بازیگر با تجربه
experiences
تجربه ازمایش
sour dough
[مکتشف با تجربه]
ah ah ecperience
تجربه اهان
aha experience
تجربه اهان
empiricism
اصالت تجربه
apriori
مقدم بر تجربه
empiricism
تجربه گرائی
empiric
مبنی بر تجربه
empircism
تجربه گرایی
driving experience
تجربه رانندگی
seat of the pants
استفاده از تجربه
experiencing
تجربه ازمایش
experience
تجربه ازمایش
veteran
بازیگر با تجربه
relives
دوباره تجربه کردن
school of hard knocks
<idiom>
تجربه عادی از زندگی
reliving
دوباره تجربه کردن
experiencing
تجربه کردن کشیدن
callow
شخص بی تجربه وناشی
She is experienced nurse.
پرستار پر تجربه ای است
His failure was a bitter experience.
شکستن تجربه تلخی شد
through the mill
<idiom>
تجربه شرایط مشکل
empirically
از روی مشاهده و تجربه
relived
دوباره تجربه کردن
relive
دوباره تجربه کردن
stumblebum
مشت زن بی تجربه وناشی
experience
تجربه کردن کشیدن
day residues
ماندههای تجربه روز
experiences
تجربه کردن کشیدن
I wasn't born yesterday.
<idiom>
من بی تجربه نیستم !
[اصطلاح]
verdant
پوشیده از سبزه بی تجربه
a posteriori
مبنی بر تجربه و مشاهده
Experience has shown (proved) that …
تجربه نشان داده است که …
To apply ones experience.
تجربه خود رابکار گرفتن
Scientic experiments show that …
تجربه های علمی نشان می دهد که
Hypnagogia
تجربه حالت انتقالی از بیداری تا خواب
We all learn by experience.
ما همه از روی تجربه ( کردن ) می آموزیم
cup of coffeen
شرکت کوتاه بازیگر کم تجربه در مسابقه
tike
ادم خام دست وبی تجربه
He has not enough experience for the position.
برای اینکار تجربه کافی ندارد
advanced
برنامهای با الگوهای پیچیده برای کاربر با تجربه
To experience great hardships.
سختیها ومشقات بسیاری را تجربه کردن (متحمل شدن )
Life in not a problem to be solved, but a reality to be experienced.
زندگی مسئله ای نیست، که نیاز به حل کردن داشته باشد، بلکه حقیقتی است که باید تجربه کرد.
hacked
تجربه کردن نرم افزار و سخت افزار کامپیوتری
hacks
تجربه کردن نرم افزار و سخت افزار کامپیوتری
hack
تجربه کردن نرم افزار و سخت افزار کامپیوتری
artspeak
یک زبان برنامه نویسی است برای کمک به استفاده کنندگان کم تجربه طراحی شده است
naive user
شخصی که می خواهد کاری را با کامپیوتر انجام دهد امافاقد تجربه لازم برای برنامه نویسی با کامپیوتر میباشد
MIDI Mapper
برنامه پشتیبانی شده با windows که به کاربران MIDI با تجربه امکان تغییر نحوه ارسال نت موسیقی به دستگاههای موسیقی به PC را بیان میکند
micros
کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند
microcomputer
کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند
micro
کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند
experiment
تجربه کردن ازمایش کردن
experimented
تجربه کردن ازمایش کردن
experimenting
تجربه کردن ازمایش کردن
experiments
تجربه کردن ازمایش کردن
restoration
احیا و مرمت فرش
[برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com