Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (42 milliseconds)
English
Persian
appose
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
Other Matches
run down
<idiom>
انتقاد کردن ،ایراد گرفتن
fuss
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fussed
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fusses
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fussing
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
to make difficulties
ایراد گرفتن
find fault with
<idiom>
ایراد گرفتن
overlie
قرار گرفتن خفه کردن
posturing
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
interferes
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfere
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
lionize
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
interfered
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
superinduce
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
to verify the accounts
رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
skim
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
to jump on somebody
به کسی پریدن
[زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
arrested
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
stand
قرار گرفتن
lied
قرار گرفتن
stymie
قرار گرفتن
stymied
قرار گرفتن
stymieing
قرار گرفتن
lie
قرار گرفتن
lies
قرار گرفتن
stymies
قرار گرفتن
grades
در پایهای قرار گرفتن
heel
در پاشنه قرار گرفتن
grade
در پایهای قرار گرفتن
surmount
بالا قرار گرفتن
pews
درنیمکت قرار گرفتن
surmounting
بالا قرار گرفتن
pew
درنیمکت قرار گرفتن
surmounts
بالا قرار گرفتن
surmounted
بالا قرار گرفتن
colocate
کنار هم قرار گرفتن
alignment
قرار گرفتن مناسب در صفحه
aligned
دریک ردیف قرار گرفتن
alignment
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
aligns
دریک ردیف قرار گرفتن
attitudes
حالت قرار گرفتن رفتار
equitant
رویهم قرار گرفتن برگها
to receive attantion
مورد توجه قرار گرفتن
align
دریک ردیف قرار گرفتن
alignments
قرار گرفتن مناسب در صفحه
alignments
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
aligning
دریک ردیف قرار گرفتن
snug
بطور دنج قرار گرفتن
attitude
حالت قرار گرفتن رفتار
feel the pinch
<idiom>
در تنگنای مالی قرار گرفتن
target pattern
شکل قرار گرفتن هدف
bears
درسمت قرار گرفتن در سمت
bear
درسمت قرار گرفتن در سمت
poise of head
وضع قرار گرفتن سر روی تن
in one's good books (graces)
<idiom>
موردعلاقه شخص قرار گرفتن
emotionalize
تحت تاثیراحساسات قرار گرفتن
bearing direction
جهت قرار گرفتن یاطاقان
thermal exposure
در معرض حرارت قرار گرفتن
trifle
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
average
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
trifles
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
averaging
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averages
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
format
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
take cover
پشت جان پناه قرار گرفتن
overlaps
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
overlapped
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
overlap
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
in situ
[قرار گرفتن در جای طبیعی خود]
formats
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
haul defilade
تابرجک پشت حفاظ قرار گرفتن
averaged
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
luggage compartment
محل قرار گرفتن جامه دان
venation
ترتیب قرار گرفتن دستگاه عروقی
disposure
درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
superimposing
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposes
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimpose
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
grain orientation
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
pillow
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
succeed
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
battery groung pattern
وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
succeeds
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
pillows
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
trails
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailing
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailed
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trail
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
succeeded
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
unwarned exposed
به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
chopped
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
chop
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
exposures
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
finish style
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
finish crossover
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
quiver
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivered
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivers
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
texture
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
exposure
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
textures
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
quivering
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
deliver
ایراد کردن
adducing
ایراد کردن
adduced
ایراد کردن
cite
ایراد کردن
adduces
ایراد کردن
cites
ایراد کردن
adduce
ایراد کردن
citing
ایراد کردن
cited
ایراد کردن
delivers
ایراد کردن
cardinal points effect
اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
fussiness
ایراد گیری کردن
preorbital
واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
quoted
ایراد کردن مظنه دادن
quote
ایراد کردن مظنه دادن
quotes
ایراد کردن مظنه دادن
To refuse a criticism. To brush aside an objection.
ایراد واعتراضی رارد کردن
hang
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hangs
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
to spotlessly perform something
اجرا کردن چیزی بطور بی ایراد
extension
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
align
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligned
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligns
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
extensions
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
aligning
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
format
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
caban
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
formats
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
inspected
رسیدگی کردن
inspect
رسیدگی کردن
investigating
رسیدگی کردن
examine
رسیدگی کردن
examined
رسیدگی کردن
verifies
رسیدگی کردن
examining
رسیدگی کردن
verify
رسیدگی کردن
to see to
رسیدگی کردن
examining
با into رسیدگی کردن
investigate
رسیدگی کردن
to llok
رسیدگی کردن
to go into
رسیدگی کردن
to do for
رسیدگی کردن به
verified
رسیدگی کردن
examines
با into رسیدگی کردن
examines
رسیدگی کردن
examined
با into رسیدگی کردن
investigates
رسیدگی کردن
try
رسیدگی کردن
tries
رسیدگی کردن
investigated
رسیدگی کردن
verifying
رسیدگی کردن
inspecting
رسیدگی کردن
auditing
رسیدگی کردن
to see about
رسیدگی کردن
considers
رسیدگی کردن
attends
رسیدگی کردن
consider
رسیدگی کردن
attending
رسیدگی کردن
look into
رسیدگی کردن
attend
رسیدگی کردن
to look in to
رسیدگی کردن
audit
رسیدگی کردن
audited
رسیدگی کردن
audits
رسیدگی کردن
inspects
رسیدگی کردن
deal with
رسیدگی کردن
examine
با into رسیدگی کردن
go into
رسیدگی کردن
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
verifies
رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verifying
رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verify
رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verified
رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
look into
<idiom>
رسیدگی یا وارسی کردن
audits
ممیزی رسیدگی کردن
audit
ممیزی رسیدگی کردن
attend
توجه یا رسیدگی کردن
think over
<idiom>
با دقت رسیدگی کردن
attends
توجه یا رسیدگی کردن
audited
ممیزی رسیدگی کردن
auditing
ممیزی رسیدگی کردن
attending
توجه یا رسیدگی کردن
to go through
رسیدگی کردن گذشتن از
sprocket holes
مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
to w up a company
امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
to check up
درست رسیدگی یاحساب کردن
cut both ways
<idiom>
به هردوطرف دعوا رسیدگی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com