Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
taken
مورد تحسین
Search result with all words
to meet any one's a
مورد تحسین کسی واقع شدن
Other Matches
cleaned
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
acclaim
تحسین
universal applause
تحسین
praises
تحسین
acclaimed
تحسین
acclaiming
تحسین
praising
تحسین
acclaims
تحسین
acclamation
تحسین
applause
تحسین
praise
تحسین
praised
تحسین
approbative
تحسین امیز
to take off one's hat to
تحسین کردن
compelling
<adj.>
تحسین برانگیز
applauder
تحسین کننده
applaudingly
از روی تحسین
admire
تحسین کردن
admired
تحسین کردن
admires
تحسین کردن
applausive
تحسین امیز
approbatory
تحسین امیز
approbativeness
حس جلب تحسین
approvable
شایان تحسین
take off one's hat to
تحسین کردن
ovations
تحسین حضار
praising
تحسین پرستش
praises
تحسین پرستش
praised
تحسین پرستش
praise
تحسین پرستش
appreciably
قابل تحسین
appreciable
قابل تحسین
ovation
تحسین حضار
applaudable
قابل تحسین
admirer
تحسین کننده
admirers
تحسین کننده
applaud
تحسین کردن
applauded
تحسین کردن
applauding
تحسین کردن
applauds
تحسین کردن
admiringly
از روی تحسین
acclamable
قابل تحسین
admirable
<adj.>
قابل تحسین
amazing
<adj.>
قابل تحسین
astonishing
<adj.>
قابل تحسین
astounding
<adj.>
قابل تحسین
gobsmacking
[British]
[colloquial]
[amazing]
<adj.>
قابل تحسین
marvellous
[British]
<adj.>
قابل تحسین
marvelous
[American]
<adj.>
قابل تحسین
wonderful
<adj.>
قابل تحسین
acclamatory
تحسین امیز
prodigious
<adj.>
قابل تحسین
wondrous
<adj.>
قابل تحسین
acclamation
تحسین و شادی
stupendous
<adj.>
قابل تحسین
startling
<adj.>
قابل تحسین
admiration
پسند تحسین
self admiration
تحسین خود خودپسندی
ilolater
ستایشگر تحسین کننده
laudative
مربوط به تحسین وتمجید
laudatory
مربوط به تحسین وتمجید
acclamatory
مبنی برهلهله و تحسین
acclamation
آفرین
[تشویق]
[تحسین]
acclamatory shaus
فریادهای تحسین امیز
to be filled with a
تحسین کردن درشگفت شدن
overpraise
بیش از حد تشویق و تحسین کردن
area of operational interest
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
approval by acclamation
تصویب به وسیله کف زدن وابراز احساسات این گونه تصویب زمانی مصداق پیدامیکند که مخالف جدی وجودنداشته باشد و طبعا" مسئله شمردن صاحبان اصوات تحسین امیز منتفی است
occasions
مورد
occasioning
مورد
occasion
مورد
cases
مورد
case
مورد
occasioned
مورد
open to question
<adj.>
مورد شک
objects
مورد
out of place
بی مورد
inopportune
بی مورد
oportuneness
مورد
unseasonable
بی مورد
occurence
مورد
direct objects
مورد
unseasonably
بی مورد
inapposite
بی مورد
indirect objects
مورد
object
مورد
objected
مورد
objecting
مورد
instances
مورد
instance
مورد
case studies
مورد پژوهی
usage
مورد مصرف
subject of hire
مورد اجاره
involved
مورد بحث
entitlements
مورد استحقاق
case analysis
تحلیل مورد
using
مورد مصرف
utilisation
[British]
مورد مصرف
hold up
<idiom>
مورد هدف
confutation
مورد تکذیب
entitlements
مورد سزیدگی
utilization
مورد مصرف
case study
مورد پژوهی
exploitation
[utilization]
مورد مصرف
entitlement
مورد سزیدگی
usages
مورد استفاده
happy
[about]
<adj.>
خشنود
[در مورد]
object of transaction
مورد معامله
In this case ( instance) .
دراین مورد
objcetionable
مورد ایراد
myrtaceae
تیره مورد
myrtle
مورد سبز
to make observations
[about]
[on]
اندیشیدن
[در مورد]
[به]
entitlement
مورد استحقاق
utilized
مورد استفاده
to make observations
[about]
[on]
نگریختن
[در مورد]
[به]
under disccussion
مورد بحث
usage
مورد استفاده
unnecessary roughness
خشونت بی مورد
dubitable
مورد شک مشکوک
expectative
مورد انتظار
mytaceous
از تیره مورد
sightly
مورد نظر
special case
مورد ویژه
savory
مورد پسند
in dispute
مورد بحث
received
مورد قبول
instances
لحظه مورد
schreber case
مورد شربر
collector's item
مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
instance
لحظه مورد
taken
مورد قبول
savoury
مورد پسند
As the case may be .
برحسب مورد( آن)
myrtle berry
مورد دانه
undue
ناروا بی مورد
undue
بی جهت بی مورد
fishy
مورد تردید
dubious
مورد شک مشکوک
requirement
مورد نیاز
laughing stock
مورد تمسخر
opportuneness
مورد مناسب
cases
دعوی مورد
noted
مورد ملاحظه
beloved
مورد علاقه
in no instance
در هیچ مورد
case
مورد غلاف
case
دعوی مورد
cases
مورد غلاف
liable to prosecution
مورد تعقیب
impugning
مورد اعتراض قراردادن
unregarded
مورد توجه قرارنگرفته
impugns
مورد اعتراض قراردادن
To take into consideration. To consider.
مورد توجه قراردادن
conventional
مورد قبول عامه
approving
توافق در مورد چیزی
esteemed
فرد مورد احترام
approves
توافق در مورد چیزی
neurasthenia
سر درد و حساسیت بی مورد
sub judice
مورد مطالعه دادگاه
impugned
مورد اعتراض قراردادن
expected value
ارزش مورد انتظار
approve
توافق در مورد چیزی
he won a high praise
مورد ستایش بسیارواقع شد
intended saving
پس انداز مورد انتظار
it is of frequent
خیلی مورد دارد
principle of exclusion
در مورد کالاهای خصوصی
policy options
انتخابهای مورد نظر
polestar
هادی مورد توجه
persona grata
شخص مورد قبول
lime requirement
اهک مورد نیاز
out port
ساحلی مورد استفاده سر پل
desired effects
اثرات مورد نظر
oppugn
مورد بحث قراردادن
target audience
افراد مورد نظر
inappositely
بطور بیجایا بی مورد
substrate
جزء مورد عمل
special case
مورد خاص یااستثنایی
reserve requirements
ذخائر مورد نیاز
give evidence of
گواهی دادن در مورد
sales expectations
فروش مورد انتظار
floor space occupied
فضای مورد نیاز
shebang
امر مورد علاقه
hereon
در این مورد در اینجا
expected frequency
فراوانی مورد انتظار
referential
مورد مراجعه ارجاعی
referent
مورد مراجعه ارجاعی
receptee
افراد مورد پذیرش
expectation value
مقدار مورد توقع
target price
قیمت مورد نظر
target profit
سود مورد نظر
test town
شهر مورد ازمایش
i mentioned one case in p
یک مورد بخصوص را ذکرکردم
matter in hand
موضوع مورد بحث
objective point
سمت مورد توجه
object point
سمت مورد توجه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com