English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
receive attention مورد توجه واقع شدن
Other Matches
appose مورد سوال واقع شدن
to incur a criticism مورد انتقاد واقع شدن
objective point سمت مورد توجه
unregarded مورد توجه قرارنگرفته
polestar هادی مورد توجه
To take into consideration. To consider. مورد توجه قراردادن
favouritism افراد مورد توجه
object point سمت مورد توجه
wraparound ی مورد استفاده واقع شده باشد
to meet any one's a مورد تحسین کسی واقع شدن
to pass go orrun current معمولا مورد قبول واقع شدن
anathema هرچیزی که مورد لعن واقع شود
to incur the odium of somebody مورد خشم کسی واقع شدن
to receive attantion مورد توجه قرار گرفتن
steal the show <idiom> دراجرا مورد توجه بودن
dislikes بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
dislike بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
disliked بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
disliking بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
get into a row مورد سرزنش واقع شدن توی دردسر افتادن
lionize مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
dediction of way هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
annotation توضیح یا توجه در برنامه در مورد نحوه اجرای برنامه
annotations توضیح یا توجه در برنامه در مورد نحوه اجرای برنامه
intercostal واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
screamer اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
guild socialism سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
draw attention توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
cleaned کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
to lie east and west واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
favorites طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourites طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favourite طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
postmortem پس از واقع
post mortem پس از واقع
indeed در واقع
substantially در واقع
situate واقع در
situating واقع در
situated or situate واقع
situates واقع در
bestead واقع
As it were در واقع
in reality در واقع
realists واقع بین
dereism واقع گریزی
superjacent واقع درفوق
realism واقع گرائی
sublunar واقع در زیرقمر
realist واقع گرا
life like واقع نما
initials واقع در اغاز
covenant واقع شود
covenants واقع شود
realism واقع گرایی
objectivity واقع بینی
osculant واقع شونده
sets واقع شده
realists واقع گرا
setting up واقع شده
realism واقع بینی
lumbar واقع در کمر
realist واقع بین
situated واقع در جایگزین
vega نسر واقع
situated واقع شده در
limitrophe واقع در مرز
vertical واقع در نوک
onshore واقع در ساحل
vanward واقع درجلو
extraception واقع نگری
procephalic واقع در جلو سر
extreme position واقع درمنتهاالیه
hinder واقع درعقب
down to earth واقع بین
occur واقع شدن
transpontine واقع در انسوی پل
occurred واقع شدن
occurring واقع شدن
occurs واقع شدن
down-to-earth واقع بین
nether واقع در زیر
nether واقع در پایین
sinisteral واقع درسمت چپ
situated or situate واقع شده
haemal واقع درسوی دل
hypodermal واقع در زیرپوست
initial واقع در اغاز
initialed واقع در اغاز
subjacent واقع در زیر
initialing واقع در اغاز
initialled واقع در اغاز
sincipital واقع در جلوی سر
simultaneous with each other با هم واقع شونده
yonder واقع درانجا
hindered واقع درعقب
hindering واقع درعقب
hinders واقع درعقب
flight from reality واقع گریزی
precordial واقع در پیش دل
dichasial واقع در دو طرف
shipside واقع در کنارکشتی
postern واقع درعقب
it lies on the east of در خاور واقع
initialling واقع در اغاز
set واقع شده
to come to pass واقع شدن
centric واقع درمرکز
to take place واقع شدن
lied واقع شدن
realistic واقع بین
intervascular واقع در میان رگ ها
untrue خلاف واقع
trumped up خلاف واقع
realistic واقع گرایانه
trumped-up خلاف واقع
realistically واقع بین
take place واقع شدن
lies واقع شدن
realistically واقع گرایانه
located inside تو واقع شده
lie واقع شدن
intradermic واقع در زیرپوست
mean واقع دروسط
intramontane واقع در کوهستان
initiatory واقع در اول
meanest واقع دروسط
capsulate واقع درکپسول
axile واقع درمحور
alpha lyrae نسر واقع
intralogical واقع در حدودمنطق
meaner واقع دروسط
intradermal واقع در زیرپوست
intermundane واقع در میان دو جهان
postcardinal واقع در پشت قلب
pantropical واقع در مناطق حاره
it never occurred again دیگر واقع نشد
intermural واقع در میان دیوارها
citied واقع شده در شهر
mediating درمیان واقع شدن
interplanetary واقع در بین سیارات
nodal واقع درنزدیک گره
subcartilaginous واقع در زیر غضروف
post natal واقع شونده پس از تولد
post-natal واقع شونده پس از تولد
hypogeal واقع در شکم خاک
mediates درمیان واقع شدن
hypogastric واقع در زیر شکم
mediated درمیان واقع شدن
mediate درمیان واقع شدن
southwest واقع در جنوب غربی
situated to the right واقع دردست راست
lateral واقع درخط افقی
pragmatics فعال واقع بین
half way واقع در نیمه راه
haemal واقع درسوی چپ سینه
pantropic واقع در مناطق حاره
avail دردسترس واقع شدن
southwestern واقع در جنوب غربی
to come in useful سودمند واقع شدن
pre ocular واقع در جلو چشم
to keep one's feet on the ground <idiom> واقع بین ماندن
intermediate در میان واقع شونده
acceptableness مقبول واقع شدن
terminals واقع در نوک پایان
intervertebral واقع در میان مهره ها
caudel وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
caudate وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
moral realism واقع نگری اخلاقی
intra uterine واقع در درون زهدان
equinoctial واقع درنزدیکی خط استوا
extern فاهری واقع در خارج
midship واقع درمیان کشتی
midmost واقع در عین وسط
etesian واقع شونده بطورسالیانه
intracellular واقع در درون سلول
mid most واقع در عین وسط
interurban واقع در میان شهرها
ciecumoral واقع درگرداگرد دهن
endocardial واقع دردرون قلب
first world واقع دراروپای غربی
precostal واقع در پیش دنده ها
head دربالا واقع شدن
ventral واقع بر روی شکم
prehepatic واقع در جلو جگر
premedial واقع در نیمه قدامی
premedian واقع در نیمه قدامی
cislunar واقع درجو قمر
interscapular واقع در میان دو کتف
interseptal واقع در میان جدارها
interseptal واقع در میان پره ها
downstairs واقع در طبقه زیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com