English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
entitlement مورد سزیدگی
entitlements مورد سزیدگی
Other Matches
entitlements سزیدگی
entitlement سزیدگی
cleans کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
open to question <adj.> مورد شک
oportuneness مورد
instance مورد
occasions مورد
occasioning مورد
cases مورد
occurence مورد
instances مورد
out of place بی مورد
case مورد
direct objects مورد
occasioned مورد
occasion مورد
inopportune بی مورد
inapposite بی مورد
unseasonably بی مورد
unseasonable بی مورد
indirect objects مورد
objecting مورد
objected مورد
objects مورد
object مورد
in no instance در هیچ مورد
in dispute مورد بحث
instance لحظه مورد
myrtle مورد سبز
myrtaceae تیره مورد
liable to prosecution مورد تعقیب
taken مورد تحسین
myrtle berry مورد دانه
savoury مورد پسند
instances لحظه مورد
mytaceous از تیره مورد
hold up <idiom> مورد هدف
objcetionable مورد ایراد
dubious مورد شک مشکوک
laughing stock مورد تمسخر
entitlements مورد استحقاق
entitlement مورد استحقاق
unnecessary roughness خشونت بی مورد
under disccussion مورد بحث
savory مورد پسند
schreber case مورد شربر
sightly مورد نظر
special case مورد ویژه
fishy مورد تردید
taken مورد قبول
object of transaction مورد معامله
received مورد قبول
As the case may be . برحسب مورد( آن)
In this case ( instance) . دراین مورد
opportuneness مورد مناسب
collector's item مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
case مورد غلاف
case دعوی مورد
cases مورد غلاف
cases دعوی مورد
subject of hire مورد اجاره
to make observations [about] [on] اندیشیدن [در مورد] [به]
happy [about] <adj.> خشنود [در مورد]
case analysis تحلیل مورد
beloved مورد علاقه
noted مورد ملاحظه
dubitable مورد شک مشکوک
expectative مورد انتظار
exploitation [utilization] مورد مصرف
to make observations [about] [on] نگریختن [در مورد] [به]
usage مورد استفاده
utilized مورد استفاده
case study مورد پژوهی
case studies مورد پژوهی
requirement مورد نیاز
undue بی جهت بی مورد
undue ناروا بی مورد
confutation مورد تکذیب
usage مورد مصرف
using مورد مصرف
utilization مورد مصرف
utilisation [British] مورد مصرف
usages مورد استفاده
involved مورد بحث
criticizes مورد انتقاد قراردادن
article of roup اموال مورد حراج
scrutinises مورد مداقه قراردادن
scrutinising مورد مداقه قراردادن
scrutinize مورد مداقه قراردادن
criticises مورد انتقاد قراردادن
criticize مورد انتقاد قراردادن
substrate جزء مورد عمل
scrutinizes مورد مداقه قراردادن
scrutinizing مورد مداقه قراردادن
criticized مورد انتقاد قراردادن
policy options انتخابهای مورد نظر
criticising مورد انتقاد قراردادن
scrutinized مورد مداقه قراردادن
criticizing مورد انتقاد قراردادن
analyte ماده مورد تجزیه
make for مورد حمله قراردادن
referential مورد مراجعه ارجاعی
reserve requirements ذخائر مورد نیاز
agreement area سطح مورد قرارداد
sales expectations فروش مورد انتظار
anticipated price قیمت مورد انتظار
target audience افراد مورد نظر
anticipated profit سود مورد انتظار
approves توافق در مورد چیزی
shebang امر مورد علاقه
aknowledge character کاراکتر مورد قبول
principle of exclusion در مورد کالاهای خصوصی
special case مورد خاص یااستثنایی
scrutinised مورد مداقه قراردادن
receptee افراد مورد پذیرش
he won a high praise مورد ستایش بسیارواقع شد
lime requirement اهک مورد نیاز
man of confidence شخص مورد اعتماد
approving توافق در مورد چیزی
impugns مورد اعتراض قراردادن
man power تعداداشخاص مورد استفاده
impugning مورد اعتراض قراردادن
matter in hand موضوع مورد بحث
expected price قیمت مورد انتظار
approve توافق در مورد چیزی
it is of frequent خیلی مورد دارد
hereon در این مورد در اینجا
i mentioned one case in p یک مورد بخصوص را ذکرکردم
give evidence of گواهی دادن در مورد
floor space occupied فضای مورد نیاز
expected value ارزش مورد انتظار
inappositely بطور بیجایا بی مورد
conventional مورد قبول عامه
intended saving پس انداز مورد انتظار
impugned مورد اعتراض قراردادن
impugn مورد اعتراض قراردادن
sub judice مورد مطالعه دادگاه
object point سمت مورد توجه
capital employed سرمایه مورد استفاده
beatten zone منطقه مورد اصابت
availabe time زمان مورد قبول
out port ساحلی مورد استفاده سر پل
as the case may be تاچه مورد باشد
persona grata شخص مورد قبول
oppugn مورد بحث قراردادن
competitive goods کالاهای مورد رقابت
expected frequency فراوانی مورد انتظار
expectation value مقدار مورد توقع
neurasthenia سر درد و حساسیت بی مورد
anticipated inflation تورم مورد انتظار
desired effects اثرات مورد نظر
referent مورد مراجعه ارجاعی
objective point سمت مورد توجه
contested area منطقه مورد نزاع
polestar هادی مورد توجه
draw fire <idiom> مورد هدف بودن
draw fire <idiom> مورد انتقاد قرارگرفتن
pledge مال مورد وثیقه
pledged مال مورد وثیقه
pledges مال مورد وثیقه
pledging مال مورد وثیقه
Irrelevent. I nappropriate. Out of place. بیجا ( بی مورد ؟نامناسب )
To take into consideration. To consider. مورد توجه قراردادن
esteemed فرد مورد احترام
flavoursome مورد پسند [غذا]
statement on the debate بیانیه در مورد بحث
criticised مورد انتقاد قراردادن
to decide [on] تصمیم گرفتن [در مورد]
shares باس مورد استفاده
shared باس مورد استفاده
foolhardy دارای تهور بی مورد
share باس مورد استفاده
in prospect مورد انتظار [در برنامه ]
trusty موتمن مورد اطمینان
admire مورد شگفت قراردادن
admired مورد شگفت قراردادن
to make observations [about] [on] تامل کردن [در مورد] [به]
admires مورد شگفت قراردادن
to admit of d مورد بحث بودن
to be in d مورد ریشخندو استهزابودن
to take into consideration مورد رسیدگی قراردادن
to put to use مورد استفاده قراردادن
unregarded مورد توجه قرارنگرفته
target profit سود مورد نظر
target price قیمت مورد نظر
test town شهر مورد ازمایش
the matter in hand موضوع مورد بحث
call on to the carpet <idiom> مورد مواخذه قرارگرفتن
favouritism افراد مورد توجه
demand satisfaction تحویل اماد مورد نیاز
desired ground zone صفر زمین مورد نظر
to grumble about the weather مورد هوا گله کردن
object of lease عین مستاجره مورد اجاره
the year in question سالی که مورد بحث است
applique مورد استفاده قرار گرفته
rule [on something] دستور [در] [مورد] [برای] موضوعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com