English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
object of transaction مورد معامله
Search result with all words
delivered duty paid یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
futures goods کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
Other Matches
bargains معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargained معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargaining معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargain معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
package deals معامله کلی معامله چکی
package deal معامله کلی معامله چکی
fradulent conveyance معامله به قصد فرار از دین معامله به قصد اضرار غیر
cleans کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
bargaining معامله
trucking معامله
bargained معامله
transaction معامله
trucks معامله
bargain معامله
bargains معامله
penny worth معامله
dealing معامله
negotiation معامله
negotiations معامله
treament معامله
sells معامله
selling معامله
truckman معامله گر
trucked معامله
sell معامله
truck معامله
transactor معامله گر
transactions معامله
merchantable قابل معامله
performance انشاء معامله
reciprocity معامله به مثل
intercourse مراوده معامله
deal حد معامله کردن
deal معامله کردن
dealing خریدوفروش و معامله
deals حد معامله کردن
deals معامله کردن
package deal معامله یکجا
collective bargaining معامله جمعی
option اختیار معامله
options اختیار معامله
performances انشاء معامله
chap معامله کردن
not negotiable غیرقابل معامله
reciprocity معامله بمثل
private treaty معامله خصوصی
invitation to treat دعوت به معامله
arbitrage معامله به سود
reason for a transaction جهت معامله
venturing معامله قماری
ventures معامله قماری
ventured معامله قماری
venture معامله قماری
an nucertain transaction معامله غرری
bargains معامله باصرفه
bargaining معامله باصرفه
cause of a transaction جهت معامله
speculative معامله قماری
arbitrage معامله با منفعت
negotiators طرف معامله
negotiator طرف معامله
barterer معامله گر پایاپای
package deals معامله یکجا
He goes on and on . He is most persistent . ول کن معامله نیست
negotiable قابل معامله
bargained معامله باصرفه
bargain معامله باصرفه
credit sale اعتبار در معامله
transact معامله کردن
sell-outs معامله کردن
sell-out معامله کردن
sell out معامله کردن
dealt حد معامله کردن
fictitious transaction معامله صوری
forward dealing معامله به وعده
forward purchase معامله سلف
transacted معامله کردن
dealing in futures معامله سلف
do business معامله کردن
strike a bargain معامله کردن
trade in for معامله کردن
transacts معامله کردن
transacting معامله کردن
hedgehoggy سخت معامله
unconscionable bargain معامله نامعقول
to take معامله قماری
reciprocal treatment معامله متقابله
swops معامله پایاپای
valid transaction معامله صحیح
swopping معامله پایاپای
swopped معامله پایاپای
short sale معامله سلف
spot transaction معامله نقدی
unauthorized transaction معامله فضولی
to make a market of معامله کردن
swaps معامله پایاپای
treater طرف معامله
reciprocation معامله متقابله
swapped معامله پایاپای
truckage مبادله معامله
trucks معامله کردن
to do business معامله کردن
retorsion معامله به مثل
transaction on change معامله در بورس
terms of trade شرایط معامله
truck معامله کردن
trucked معامله کردن
swap معامله پایاپای
trucking معامله کردن
bargained قرارداد معامله بستن
bargain قرارداد معامله بستن
commercial intercourse معامله یا مراوده بازرگانی
bargain چانه زنی در معامله
to carry out a transaction معامله ای انجام دادن
conditions of sale شرایط اساسی معامله
negotiable instruments اسناد قابل معامله
reciprocates معامله بمثل کردن
reciprocated معامله متقابله کردن
sale short معامله سلف کردن
reciprocated معامله بمثل کردن
reciprocate معامله متقابله کردن
reciprocate معامله بمثل کردن
treatments طرز عمل معامله
retail trade معامله بصورت جزئی
reciprocates معامله متقابله کردن
treatment طرز عمل معامله
to take مخاطره معامله قماری
contango با وعده معامله کردن
course of dealing زمان انجام معامله
negotiatory مبنی بر معامله یا گفتگو
bargaining چانه زنی در معامله
declare off قطع معامله کردن
To clinch(close,finalize)a deal. معامله یی را جوش دادن
negotiating bank بانک معامله کننده
negotiable instrument سند قابل معامله
deal in futures معامله سلف کردن
bartered پایاپای معامله کردن
play fair مردانه معامله کردن
barter پایاپای معامله کردن
to deal in futures معامله پیش کردن
ventures مخاطره معامله قماری
to buy a pig in a poke معامله سربسته کردن
ventured مخاطره معامله قماری
deal معامله داد و ستد
bartering پایاپای معامله کردن
barters پایاپای معامله کردن
A cash ( credit ) transaction . معامله نقدی ( اعتباری )
I cant do business with him . با او معامله ام نمی شود
to declare off قطع معامله کردن با
to deal in futures معامله سلف کردن
black market دربازارسیاه معامله کردن
dealing داد و ستد معامله
lay one's cards on the table <idiom> صادقانه معامله کردن
She gave me a raw deal . بامن بد معامله کرد
cancellation of bargain اقاله کردن معامله
venture مخاطره معامله قماری
She kept on and on . She simply wouldnt let go . مگرول کن معامله بود !
venturing مخاطره معامله قماری
bargaining قرارداد معامله بستن
black markets دربازارسیاه معامله کردن
bargained چانه زنی در معامله
bargains قرارداد معامله بستن
bargains چانه زنی در معامله
deals معامله داد و ستد
counter ضربت متقابله معامله به مثل
countering ضربت متقابله معامله به مثل
barter away تجارت یا معامله پایاپای کردن
bargain چانه زنی در معاملات معامله
closing prices اخرین قیمت معامله شده
bootleg معامله قاچاقی انجام دادن
transaction in order معامله به قصد فرار از دین
bargained قرارداد معامله خرید ارزان
He gave me a square deal . بامن منصفانه معامله کرد
bargained چانه زنی در معاملات معامله
countered ضربت متقابله معامله به مثل
bargaining قرارداد معامله خرید ارزان
trucks معامله خرده ریز بارکش
bargains قرارداد معامله خرید ارزان
bargains چانه زنی در معاملات معامله
bargain قرارداد معامله خرید ارزان
spot price بهای جنس در معامله نقدی
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
There is quite a discrepancy فرق معامله زیاد است
bargaining چانه زنی در معاملات معامله
negotiating bank بانکی که اسناد را معامله میکند
trucked معامله خرده ریز بارکش
merchandies معامله کردن کالای تجارتی
parties to the contract طرفین معامله یاتعهد متعاهدین
passing off به اسم دیگری معامله کردن
marketable securities اوراق بهادار قابل معامله
plaza بازار میدان محل معامله
truck معامله خرده ریز بارکش
trucking معامله خرده ریز بارکش
vender's lien حق حبس بایع در معامله اراضی
correspondents مکاتبه کننده طرف معامله
Don pulled the rug out from under me in my deal with Bill Franklin. دان معامله من و بیل فرانکلین را به هم زد.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com