English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
call on to the carpet <idiom> مورد مواخذه قرارگرفتن
Other Matches
take to task مورد مواخذه قرار دادن
draw fire <idiom> مورد انتقاد قرارگرفتن
use up تحلیل بردن مورد استفاده قرارگرفتن
call to account مواخذه کردن از
to haul over the coals سخت مواخذه کردن
keelhaul سخت مواخذه کردن
throw the book at <idiom> شدیدا مواخذه کردنبخاطر شکستن قانون
sits قرارگرفتن
sit قرارگرفتن
to rangeoneself قرارگرفتن
perched قرارگرفتن
perching قرارگرفتن
perches قرارگرفتن
perch قرارگرفتن
centers درمرکز قرارگرفتن
center درمرکز قرارگرفتن
bring up the rear <idiom> آخرهمه قرارگرفتن
heels درپاشنه قرارگرفتن
centre درمرکز قرارگرفتن
centered درمرکز قرارگرفتن
formation ترتیب قرارگرفتن
centred درمرکز قرارگرفتن
disposal در معرض دید قرارگرفتن
situation of a building وضع قرارگرفتن بنا
backs برپشت چیزی قرارگرفتن
back برپشت چیزی قرارگرفتن
run the gauntlet <idiom> درمعرفی آزمایش سخت قرارگرفتن
crowd the plate نزدیک به پایگاه اصلی قرارگرفتن
setup وضع قرارگرفتن میلههای بولینگ
impressionability امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
hull defilade تا ارتفاع لوله در پشت حفاظ قرارگرفتن
tuck درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
exposes در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
air start طرز قرارگرفتن هواپیما درهوا در شروع مسابقه هواپیمابری
novices جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
novice جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
tucks درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
exposing در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
tucking درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
expose در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
cleans کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
problem program برنامهای که به هنگام قرارگرفتن واحد پردازش مرکزی در حالت مسئله اجرا میشودبرنامه مسئلهای
stymieing قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymie قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymied قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymies قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
possitive stagger ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیمای دوباله بطوریکه لبه حمله بال بالایی جلوترازبخش متنافر بال پایینی باشد
negative stagger ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیماهی دوباله بطوریکه لبه حمله بال پایینی جلوتراز بخش متنافر بال بالایی قرارگیرد
obstruction خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
obstructions خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
object مورد
direct objects مورد
occasion مورد
indirect objects مورد
instance مورد
open to question <adj.> مورد شک
occasions مورد
unseasonable بی مورد
unseasonably بی مورد
occasioning مورد
occasioned مورد
cases مورد
objected مورد
inopportune بی مورد
occurence مورد
case مورد
inapposite بی مورد
oportuneness مورد
objects مورد
instances مورد
out of place بی مورد
objecting مورد
confutation مورد تکذیب
case analysis تحلیل مورد
case دعوی مورد
cases مورد غلاف
cases دعوی مورد
case مورد غلاف
fishy مورد تردید
entitlement مورد سزیدگی
entitlements مورد استحقاق
hold up <idiom> مورد هدف
entitlements مورد سزیدگی
beloved مورد علاقه
noted مورد ملاحظه
received مورد قبول
As the case may be . برحسب مورد( آن)
In this case ( instance) . دراین مورد
taken مورد قبول
taken مورد تحسین
undue ناروا بی مورد
undue بی جهت بی مورد
dubious مورد شک مشکوک
usages مورد استفاده
entitlement مورد استحقاق
under disccussion مورد بحث
usage مورد استفاده
utilized مورد استفاده
unnecessary roughness خشونت بی مورد
case study مورد پژوهی
case studies مورد پژوهی
requirement مورد نیاز
collector's item مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
liable to prosecution مورد تعقیب
myrtle berry مورد دانه
to make observations [about] [on] اندیشیدن [در مورد] [به]
involved مورد بحث
mytaceous از تیره مورد
happy [about] <adj.> خشنود [در مورد]
expectative مورد انتظار
myrtle مورد سبز
in no instance در هیچ مورد
in dispute مورد بحث
opportuneness مورد مناسب
to make observations [about] [on] نگریختن [در مورد] [به]
savory مورد پسند
schreber case مورد شربر
myrtaceae تیره مورد
objcetionable مورد ایراد
subject of hire مورد اجاره
exploitation [utilization] مورد مصرف
usage مورد مصرف
using مورد مصرف
utilisation [British] مورد مصرف
utilization مورد مصرف
laughing stock مورد تمسخر
object of transaction مورد معامله
dubitable مورد شک مشکوک
savoury مورد پسند
sightly مورد نظر
instance لحظه مورد
instances لحظه مورد
special case مورد ویژه
impugned مورد اعتراض قراردادن
man of confidence شخص مورد اعتماد
man power تعداداشخاص مورد استفاده
impugns مورد اعتراض قراردادن
scrutinized مورد مداقه قراردادن
scrutinize مورد مداقه قراردادن
make for مورد حمله قراردادن
persona grata شخص مورد قبول
polestar هادی مورد توجه
policy options انتخابهای مورد نظر
out port ساحلی مورد استفاده سر پل
oppugn مورد بحث قراردادن
impugning مورد اعتراض قراردادن
impugn مورد اعتراض قراردادن
conventional مورد قبول عامه
approve توافق در مورد چیزی
approves توافق در مورد چیزی
approving توافق در مورد چیزی
neurasthenia سر درد و حساسیت بی مورد
object point سمت مورد توجه
scrutinizing مورد مداقه قراردادن
objective point سمت مورد توجه
reserve requirements ذخائر مورد نیاز
matter in hand موضوع مورد بحث
lime requirement اهک مورد نیاز
competitive goods کالاهای مورد رقابت
target profit سود مورد نظر
shebang امر مورد علاقه
beatten zone منطقه مورد اصابت
availabe time زمان مورد قبول
as the case may be تاچه مورد باشد
article of roup اموال مورد حراج
expectation value مقدار مورد توقع
anticipated profit سود مورد انتظار
anticipated price قیمت مورد انتظار
special case مورد خاص یااستثنایی
contested area منطقه مورد نزاع
to admit of d مورد بحث بودن
to be in d مورد ریشخندو استهزابودن
the matter in hand موضوع مورد بحث
test town شهر مورد ازمایش
capital employed سرمایه مورد استفاده
target price قیمت مورد نظر
target audience افراد مورد نظر
substrate جزء مورد عمل
desired effects اثرات مورد نظر
anticipated inflation تورم مورد انتظار
analyte ماده مورد تجزیه
aknowledge character کاراکتر مورد قبول
referential مورد مراجعه ارجاعی
referent مورد مراجعه ارجاعی
i mentioned one case in p یک مورد بخصوص را ذکرکردم
unregarded مورد توجه قرارنگرفته
receptee افراد مورد پذیرش
sub judice مورد مطالعه دادگاه
inappositely بطور بیجایا بی مورد
intended saving پس انداز مورد انتظار
it is of frequent خیلی مورد دارد
hereon در این مورد در اینجا
he won a high praise مورد ستایش بسیارواقع شد
expected frequency فراوانی مورد انتظار
agreement area سطح مورد قرارداد
expected price قیمت مورد انتظار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com