Dictiornary-Farsi | موزائیک کاری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
mosaic work	موزائیک کاری


Other Matches

terrazzo	موزائیک
corrugated tile	موزائیک
tiles	موزائیک
tile	موزائیک
mosic	با موزائیک اراستن
mosaicist	موزائیک ساز
abaculus	موزائیک کوچک
abaciscus	موزائیک کوچک
in situ terrazzo	موزائیک درجا
crazing	خردشدگی موزائیک کردن
abacuses	قالب موزائیک سازی
abacus	قالب موزائیک سازی
cone mosaic	[موزائیک با نقش های زیگزاگ و لوزی]
abacus	گنجه فرف لوحه مربع موزائیک سازی
abacuses	گنجه فرف لوحه مربع موزائیک سازی
blow torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes	راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
stringing	خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing	میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
glid	تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
drilling pattern	نمونه مته کاری الگوی مته کاری
plumbery	سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics	موزاییک کاری معرق معرق کاری
flower piece	گل کاری
plasterwork	گچ کاری
impotency	کاری
curry	کاری
intent on doing anything	کاری
hypofunction	کم کاری
under employment	کم کاری
curries	کاری
malfunctions	کژ کاری
inaction	بی کاری
plastering	گچ کاری
parget	گچ کاری
curry powders	کاری
curry powder	کاری
active	کاری
electroplating	اب کاری
feckful	کاری
currie	کاری
malfunction	کژ کاری
slobbery	تف کاری
impotence	کاری
effective	کاری
malfunctioned	کژ کاری
frustrating	بدل کاری
parquetry	موزاییک کاری
punching	منگنه کاری
workbenches	محیط کاری
patchery	وصله کاری
afforestation	جنگل کاری
workbench	محیط کاری
rice field	برنج کاری
reshaping	روانه کاری
reservedness	احتیاط کاری
repetition of an act	تکرار کاری
relievo	برجسته کاری
purview of an occupation	حدود کاری
probationership	ازمایش کاری
pomiculture	میوه کاری
plaster background	دورنمای گچ کاری
perfidiousness	خیانت کاری
workstation	ایستگاه کاری
etch	تیزاب کاری
insulation	عایق کاری
tinwork	قلع کاری
the needful	اصل کاری
the manner of doing any thing	طرزانجام کاری
finishing	تمام کاری
work year	سال کاری
tessellation	موزاییک کاری
surgical operation	دست کاری
studious to do a thing	بکردن کاری
to reproach an act	کاری را بد دانستن
tongue lash	فحش کاری
toryism	محافظه کاری
etched	تیزاب کاری
etches	تیزاب کاری
work area	ناحیه کاری
wood carving	منبت کاری
ultraism	افراط کاری
turnery	منبت کاری
specialization	ویژه کاری
turnery	تراش کاری
trephination	مته کاری
treacherousness	خیانت کاری
studious of doing a thing	بکردن کاری
stonemasonry	سنگ کاری
steelwork	فولاد کاری
metalwork	فلز کاری
extrude	چکش کاری
extruded	چکش کاری
trephine	مته کاری
extrudes	چکش کاری
extruding	چکش کاری
hammering	چکش کاری
plating	روکش کاری
roughening by picking	تیشه کاری
frustrate	بدل کاری
burnishing	پرداخت کاری
burnishing	صیقل کاری
pique	منبت کاری
stannary	قلع کاری
stalactite work	مقرنس کاری
energetic	جدی کاری
sinfulness	خطا کاری
illumination	تذهیب کاری
illuminations	تذهیب کاری
latticework	شبکه کاری
scrimshaw	هنرمنبت کاری
scabbing	تیشه کاری
metallurgy	فلز کاری
frustrates	بدل کاری
decoration	زینت کاری
an active remedy	درمان کاری
fiendishness	تبه کاری
anaplasty	پیوند کاری
fal lal	ریزه کاری
fairing	صیقل کاری
factorage	حق العمل کاری
argentation	نقره کاری
dry farm	دیم کاری
drilling work	مته کاری
blindage	صیقل کاری
boo boo	اشتباه کاری
an active man	مرد کاری
figuration	شیرین کاری
decorations	زینت کاری
graving	کنده کاری
glyptics	کنده کاری
galvanization	رویینه کاری
folding press	پرس خم کاری
folding machine	دستگاه خم کاری
flagitiousness	تبه کاری
misconduct	خلاف کاری
finishing touches	دست کاری
acrography	گچ کاری برجسته
active cell	خانه کاری
brick work	سفت کاری
brick work	اجر کاری
disguised underemployment	کم کاری پنهان
delicacy of touch	ریزه کاری
d. touch	نازک کاری
cutting off	برش کاری
compulsiveness	مکرر کاری
conservativeness	محافظه کاری
contouring operation	فرم کاری
contrasuggestibility	وارون کاری
crypianalysis	پنهان کاری
cotton plantation	پنبه کاری
counterattack	بدل کاری
chromium plating	اب کرم کاری
discreetness	احتیاط کاری
brickworks	سفت کاری
bumping tool	ابزار خم کاری
business hours	ساعت کاری
calk	بتونه کاری
canniness	ملاحظه کاری
cartwhip	شلاق کاری
caulking	بتونه کاری
cautiousness	احتیاط کاری
cementation	سمنت کاری
cementation	سیمان کاری
discreetnss	احتیاط کاری
brickwork	سفت کاری
workstations	ایستگاه کاری
measure of prevention	احتیاط کاری
masonery	سنگ کاری
forging	چکش کاری
smelting	ذوب کاری
marquetery	خاتم کاری
marquetery	منبت کاری
forming	فرم کاری
marbling	مرمر کاری
maleficence	تبه کاری
amalgamate	ملغمه کاری
amalgamated	ملغمه کاری
meshwork	شبکه کاری
fretwork	منبت کاری
compounding	امیزه کاری
farming	اجاره کاری
joinery	نازک کاری
neglectfulness	غفلت کاری
negativism	منفی کاری
welding	جوش کاری
lubrication	روغن کاری
molding operation	قالب کاری
molding operation	فرم کاری
misprision	خلاف کاری
drilling	مته کاری
amalgamates	ملغمه کاری
amalgamating	ملغمه کاری
plumbing	سرب کاری
i will see sbout it	یک کاری می کنم
hypothyroidism	کم کاری تیروئید