English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
controlled mosaic موزاییک تنظیم شده
Other Matches
mosaic mountant صفحه تهیه موزاییک تابلویی که عکسهای موزاییک هوایی به ان وصل میشود
mosaics موزاییک
terrazo موزاییک
tessellated موزاییک
mosaic موزاییک
tessellation موزاییک کاری
terrazo tile اجر موزاییک
parquetry موزاییک کاری
mosaic tile اجر موزاییک
mosaic tile کاشی موزاییک
random paving سنگفرش موزاییک
acid proof floor tile موزاییک ضد اسید
parquet اجر موزاییک
controlled mosaic موزاییک کنترل شده
tessellate با موزاییک فرش کردن
mosaic موزاییک باموزاییک اراستن
mosaic سیستم عکس برداری موزاییک
strip mosaic نوار موزاییک عکس هوایی
terrazzo موزاییک سیمانی مرمر نما
tessera قطعات کوچک مرمر یاشیشه مخصوص اجر موزاییک
sight adjustment تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
air target mosaic مجموعه عکسهای تهیه شده از هدف عکس موزاییک هدفهای هوایی
tunes تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
page انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
sight alinement تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
go no go اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
sidelay تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
trimsize اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
calibrated air speed سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
high burst ranging تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
mosaics موزاییک کاری معرق معرق کاری
shaping regulating تنظیم
spreading تنظیم
set out تنظیم
adjustments تنظیم
regularization تنظیم
formulation تنظیم
alignments تنظیم
regulation تنظیم
calibration تنظیم
adjustment تنظیم
alignment تنظیم
timing تنظیم
regulator تنظیم کننده
adjusted تنظیم شده
family planning تنظیم خانواده
body alinement تنظیم بدن
caliper setting تنظیم پرگار
adjusting point نقطه تنظیم
automatic regulation تنظیم خودکار
jack screw پیچ تنظیم
adjusability قابلیت تنظیم
adjustment of rools تنظیم غلطک
regularizing تنظیم کردن
air adjustment تنظیم هوا
adjustment of fire تنظیم تیر
alignment صف بندی تنظیم
regulators تنظیم کننده
adjustable قابل تنظیم
adjustable تنظیم پذیر
regularises تنظیم کردن
regularised تنظیم کردن
attends تنظیم کردن
attending تنظیم کردن
attend تنظیم کردن
conduction هدایت تنظیم
indictments تنظیم کیفرخواست
indictments تنظیم ادعانامه
indictment تنظیم کیفرخواست
indictment تنظیم ادعانامه
variability قابلیت تنظیم
timing تنظیم وقت
adjusts تنظیم کردن
adjusting تنظیم کردن
adjust تنظیم کردن
regiments تنظیم کردن
regularising تنظیم کردن
regularize تنظیم کردن
regulation پهنه تنظیم
frame تنظیم کردن
indicement تنظیم ادعانامه
classifying تنظیم کردن
classify تنظیم کردن
classifies تنظیم کردن
formulating تنظیم کردن
formulates تنظیم کردن
formulated تنظیم کردن
formulate تنظیم کردن
regularizes تنظیم کردن
regularized تنظیم کردن
regiment تنظیم کردن
cam type regulation تنظیم بادامکی
range calibration تنظیم مسافت
rocker gear تنظیم جاروبک
set screw پیچ تنظیم
set the watch تنظیم نگهبانی
set up تنظیم کردن
setting ring حلقه تنظیم
spark setting تنظیم جرقه
speed adjustment تنظیم سرعت
rheostat regulation تنظیم با رئوستا
range of adjustment ناحیه تنظیم
redact تنظیم کردن
regulable تنظیم پذیر
regularizer تنظیم کننده
regulating switch کلید تنظیم
regulating valve سوپاپ تنظیم
stup string رشته تنظیم
to draw up تنظیم کردن
to make out تنظیم کردن
to put in to shape تنظیم کردن
to set out تنظیم کردن
trigger control تنظیم با ماشه
tunable تنظیم پذیر
tunably تنظیم پذیر
tuneable تنظیم پذیر
to draw out تنظیم کردن
thermostatic regulation تنظیم با دماپای
depth adjustment تنظیم عمیق
will adjust تنظیم می کنم
voltage regulation تنظیم ولتاژ
vertical justification تنظیم عمودی
thermoregulation تنظیم حرارت
thermoregulation تنظیم دمایی
vertical adjustment تنظیم عمودی
range adjustment تنظیم مسافت
carburetor adjustment تنظیم کاربراتور
fine adjustment تنظیم فریف
fine adjustment تنظیم دقیق
fine setting تنظیم دقیق
fine setting تنظیم میکرومتری
focusing control تنظیم تمرکز
framer تنظیم کننده
frequency tuning تنظیم فرکانس
hand regulation تنظیم با دست
expanded contrast تنظیم کنتراست
electronic tuning تنظیم الکترونی
cascade control تنظیم زنجیری
check gate دریچه تنظیم
check valve شیر تنظیم
corrector تنظیم کننده
crystal control تنظیم با بلور
electronic control تنظیم الکترونیکی
inductive tuning تنظیم القائی
inductive tuning تنظیم پرمئابیلیته
pilot valve سوپاپ تنظیم
precision adjustment تنظیم دقیق
preset پیش تنظیم
pressure adjustment تنظیم فشار
pressure regulator شیر تنظیم
purity adjustment تنظیم خلوص
initial adjustment تنظیم صفر
lay down تنظیم کردن
levelling screw پیچ تنظیم
line regulator تنظیم کننده
lineup تنظیم کردن
make out تنظیم کردن
method of drawing up طرز تنظیم
range adjustment تنظیم برد
adjustment تنظیم کردن
tunes تنظیم کردن
calibrate تنظیم کردن
tune تنظیم کردن
arrangements ترتیب تنظیم
arrangement ترتیب تنظیم
regulate تنظیم کردن
check دریچه تنظیم
adjustments تنظیم تطبیق
regulates تنظیم کردن
adjustments تنظیم کردن
calibrating تنظیم کردن
calibrates تنظیم کردن
checked دریچه تنظیم
checks دریچه تنظیم
alignment تنظیم انطباق
alignments تنظیم انطباق
regulating تنظیم کردن
calibrated تنظیم کردن
regulated تنظیم کردن
alignments صف بندی تنظیم
adjustable lever اهرم قابل تنظیم
adjustable parameter پارامتر تنظیم پذیر
subcaliber تیربار تنظیم هدف
adjusting point نقطه تنظیم تیر
adjustments تنظیم و میزان کردن
ranging تنظیم کردن اسلحه
adjustable thermostat دماپای تنظیم پذیر
administered price قیمت تنظیم شده
speed governor تنظیم کننده سرعت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com