Dictiornary-Farsi | موزاییک کاری معرق معرق کاری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
mosaics	موزاییک کاری معرق معرق کاری


Other Matches

perspiratory	معرق
sudoriferous	معرق
random paving	سنگفرش معرق
alexanderian work	معرق اسکندرانی
sudorific	عرق زا معرق
tessellation	موزاییک کاری
parquetry	موزاییک کاری
diaphoretic	معرق عرق اور
abaciscus	قطعه مربع کاشی معرق
abaculus	قطعه مربع کاشی معرق
torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes	راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torched	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
stringing	خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing	میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
glid	تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
mosaic mountant	صفحه تهیه موزاییک تابلویی که عکسهای موزاییک هوایی به ان وصل میشود
drilling pattern	نمونه مته کاری الگوی مته کاری
plumbery	سرب کاری کارخانه سرب کاری
intent on doing anything	کاری
curry powders	کاری
curry powder	کاری
plastering	گچ کاری
electroplating	اب کاری
impotency	کاری
hypofunction	کم کاری
impotence	کاری
curry	کاری
curries	کاری
malfunctions	کژ کاری
malfunction	کژ کاری
parget	گچ کاری
malfunctioned	کژ کاری
flower piece	گل کاری
slobbery	تف کاری
feckful	کاری
plasterwork	گچ کاری
under employment	کم کاری
inaction	بی کاری
active	کاری
currie	کاری
effective	کاری
working set	مجموعه کاری
in return	به جای [کاری]
by way of reciprocation	به جای [کاری]
business hours	ساعت کاری
bumping tool	ابزار خم کاری
an active man	مرد کاری
in return	در تلافی [کاری]
an active remedy	درمان کاری
by way of reciprocation	در تلافی [کاری]
energetic	جدی کاری
anaplasty	پیوند کاری
calk	بتونه کاری
active cell	خانه کاری
acrography	گچ کاری برجسته
metallurgy	فلز کاری
pique	منبت کاری
burnishing	صیقل کاری
burnishing	پرداخت کاری
metalwork	فلز کاری
extrude	چکش کاری
caulking	بتونه کاری
extruded	چکش کاری
extrudes	چکش کاری
working storage	حافظه کاری
in return	درعوض [کاری]
by way of reciprocation	درعوض [کاری]
illumination	تذهیب کاری
illuminations	تذهیب کاری
latticework	شبکه کاری
canniness	ملاحظه کاری
misconduct	خلاف کاری
cartwhip	شلاق کاری
extruding	چکش کاری
brocade	زری کاری
Geometrical	مشبک کاری
etches	تیزاب کاری
boo boo	اشتباه کاری
insagacity	ندانم کاری
specialization	ویژه کاری
ingraving	کنده کاری
cloisonne	مینا کاری
cladding	پوشش کاری
cladding	روکش کاری
etched	تیزاب کاری
etch	تیزاب کاری
blindage	صیقل کاری
fretwork	منبت کاری
frette	منبت کاری
fret	منبت کاری
Flugelaltar	توری کاری
turnery	منبت کاری
knurled tool	ابزار اج کاری
ultraism	افراط کاری
it is a soft snap	کاری ندارد
bas-relief	برجسته کاری
argentation	نقره کاری
come to <idiom>	شروع کاری
hole punching	منگنه کاری
sew	سوزن کاری
work year	سال کاری
brick work	اجر کاری
workgroup	گروه کاری
brickworks	سفت کاری
work area	ناحیه کاری
wood carving	منبت کاری
hours of business	ساعتهای کاری
i will see sbout it	یک کاری می کنم
hypothyroidism	کم کاری تیروئید
brick work	سفت کاری
hydrotreating	هیدروژن کاری
hunkerism	محافظه کاری
You dont seem to be with it . You dont know the half of it .	تو کجای کاری
insulation	عایق کاری
brushwork	قلممو کاری
counterattack	بدل کاری
crypianalysis	پنهان کاری
off season	در دوران کم کاری
punch-up	کتک کاری
forging	چکش کاری
smelting	ذوب کاری
dry farm	دیم کاری
punch-ups	کتک کاری
cotton plantation	پنبه کاری
drilling	مته کاری
fairing	صیقل کاری
factorage	حق العمل کاری
welding	جوش کاری
lubrication	روغن کاری
mining	معدن کاری
dressing-down	چوبه کاری
forming	فرم کاری
drilling work	مته کاری
amalgamate	ملغمه کاری
tour de force	شیرین کاری
glazing	شیشه کاری
elegance	ریزه کاری
prepared	آمادهانجام کاری
discreetnss	احتیاط کاری
discreetness	احتیاط کاری
disguised underemployment	کم کاری پنهان
To follow up (trace) something.	پی کاری را گرفتن
brickwork	سفت کاری
delicacy of touch	ریزه کاری
plumbing	سرب کاری
amalgamated	ملغمه کاری
squalor	کثافت کاری
acting	فعال کاری
amalgamates	ملغمه کاری
amalgamating	ملغمه کاری
tokenism	نمونه کاری
cutting off	برش کاری
d. touch	نازک کاری
extravagantly	با افراط کاری
cautiousness	احتیاط کاری
workbench	محیط کاری
workbenches	محیط کاری
working storage	انباره کاری
workspace	فضای کاری
glyptics	کنده کاری
galvanization	رویینه کاری
chromium plating	اب کرم کاری
you are welcome	کاری نکردم
graving	کنده کاری
afforestation	جنگل کاری
cementation	سمنت کاری
hammering	چکش کاری
cementation	سیمان کاری
plating	روکش کاری
habitual way of doing anything	کردن کاری
frustrate	بدل کاری
frustrates	بدل کاری
frustrating	بدل کاری
folding press	پرس خم کاری
to be up to the task [to be equal to something] <idiom>	از پس کاری برآمدن
fiendishness	تبه کاری
decorations	زینت کاری
decoration	زینت کاری
compounding	امیزه کاری
farming	اجاره کاری
joinery	نازک کاری
contrasuggestibility	وارون کاری
workstations	ایستگاه کاری
workstation	ایستگاه کاری
punching	منگنه کاری
folding machine	دستگاه خم کاری
flagitiousness	تبه کاری
finishing touches	دست کاری
compulsiveness	مکرر کاری
conservativeness	محافظه کاری
touch off <idiom>	شروع کاری
contouring operation	فرم کاری
figuration	شیرین کاری
fal lal	ریزه کاری
finishing	تمام کاری
to reproach an act	کاری را بد دانستن